eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از K Rahmaty
شهید «سید حمید میرافضلی» تولد:1335/ شهادت:1362/ محل شهادت: جزیره مجنون-عملیات خیبر نه‌فقط خانواده که همسایه‌ها هم از دستش عاصی بودند. آنقدر کله‌اش باد داشت که حتی لات‌هـای محله هم از او حساب می‌بردنـد. سید حمید شده‌بود بزن‌بهادر محله قطب‌آباد رفسنجان. پدر و مادرش که هر دو از سادات خوشنام بودند، حیران مانده‌بودند از رفتار غریب او . ته‌تغاری خانه از کودکی، نساز و ناآرام بود و گوشش بدهکار حرف و نصیحت کسی نبود. بزرگ‌تر که شد، هیچ‌کس از دست قلدری‌هایش در آسایش نبود. دلش می‌خواست همه از او حساب ببرند. فکر می‌کرد اگر برق چاقویش را ببینند، به او احترام می‌گذارند. کافی بود از کسی خوشش نیاید، هرطور می‌توانست زهرش را به او می‌ریخت. از مدرسه هم فراری بود و کار را به جایی رساند که بی‌بی، مادرش، از خانه بیرونش کرد. حمید زورش به همه می‌رسید جز بی‌بی. می‌ترسید عاقش کند. به بی‌بی قول داد درس بخواند و تا آنجا به قولش عمل کرد که فوق دیپلم مکانیک گرفت. اما از سرکشی و ناآرامی‌اش چیزی کم نشد. در روزهایی که مبارزات انقلاب به اوج رسیده‌بود، اتفاقی تکان‌دهنده، زندگی سید حمید را زیر و رو کرد. پیکر غرق‌درخون برادرش، سید محمدرضا، را که در حیاط خانه دید، تا مرز جنون رفت. فقط حرف بی‌بی کمی آرامش کرد: «برادرت کشته نشده، شهید شده. شما که عزیزتر از اولاد امام حسین (ع) نیستید. همه شما باید شهید شوید تا اسلام زنده بماند.» جنگ که شروع شد و جوانان و نوجوانان محله، یکی‌یکی راهی جبهه شدند، غمی به غم‌های سید حمید اضافه شد. حالا آقای بزن‌بهادر که ادعای شجاعتش می‌شد، در مقابل همان‌هایی که جرات نزدیک شدن به او را نداشتند، احساس ضعف و کوچکی می‌کرد. دلش می‌خواست او هم راهی شود اما می‌ترسید با آن سابقه تلخ، دست رد به سینه‌اش بزنند. اثر دعای بی‌بی بود یا پشیمانی درونی، خدا راه را برایش باز کرد. یک روز یکی ازکامیون‌دارهای شهر که می‌خواست کمک‌های مردمی را به جبهه ببرد، وقتی سید حمید را دید، با کنایه و خنده گفت: پسر! تو بالاخره نمی‌خوای آدم بشی؟ سید به‌جای پرخاش، گفت: چه جوری؟ راننده گفت: بیا با من بریم منطقه. سید حمید هم پیشنهادش را روی هوا زد و راهی جنوب شد. اولین‌بار که به مرخصی آمد، رفت سر پاتوق همیشگی‌اش با رفقا. بچه‌ها پرسیدند: جبهه چه جور جاییه؟ به‌جای اینکه جواب این سئوال را بدهد، گفت: در مسیر جنوب، یک زن جوان سوسنگردی دیدم که نوزاد بغلش را از داخل وانت به بیرون پرتاب کرد! با عصبانیت سراغش رفتم و اعتراض کردم. در جوابم با گریه گفت: چه کارش کنم این ثمره هتک حرمت عراقی‌ها را؟!... سید مکثی کرد و ادامه داد: خاک بر سر من که اینجا بنشینم و دشمن با ناموس وطنم این‌طور رفتار کند. از وقتی پایش به جبهه رسید، کفش‌هایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید! می‌گفت: اینجا جایی است که خون شهدایمان روی زمین ریخته. هر بار همرزمان می‌گفتند: چرا پابرهنه می‌روی؟ می‌گفت: اینطوری راحت‌ترم. اما ماجرا چیز دیگری بود؛ انگار می‌خواست سال‌های تباه‌شده زندگی‌اش را جبران کند. شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه می‌رفت و با اشک، استغفار می‌کرد. اینطور بود ک معروف شد به «سید پابرهنه»... همرزم شهید می‌گوید: «سید اهل رفاه و آسایش نبود. شب‌ها روی سنگلاخ‌ها می‌خوابید و می‌گفت: این بدن به اندازه کافی استراحت کرده و باید ادب شود.» آنقدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید، «اسمش فرمانده بود اما پابه‌پای همه نیروها کار می‌کرد؛ با بچه‌های شناسایی، بچه‌های لجستیک، بچه‌های تدارکات، کنار همه بود. گاهی می‌گفتم: بابا تو مثلاً فرمانده گردانی. چه کار داری به شناسایی؟ اما باز هم کار خودش را می‌کرد. در یکی از عملیات‌ها، سید سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن می‌خورد.» عملیات خیبر، همان عملیات موعود بود برای سید حمید. در بزنگاه طلایی که نصیبش شد، ترک موتور حاج ابراهیم همت، فرماندهٔ لشکر محمد رسول الله (ص) نشست تا برای هدایت جریان عملیات به منطقه بروند. دقایقی بعد، گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آن‌ها را به آرزویشان رساند. حاج همت که نفر جلوی موتور بود، سر و دستش رفته‌بود و شهید میرافضلی هم پیشانی و پهلویش...
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
سوره مبارکه ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر قرآنی ┏━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 با نام رضا به سینه ها گل بزنید با اشک به بارگاه او پل بزنید فرمود كه هر زمان گرفتار شدید بر دامن ما دست توسل بزنید صلوات خاصه امام رضا علیه السلام اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛