eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
بنام خدا شهید امروز ،شهید مدافع حرم احمد شکیب احمدی که مادرش علاوه برمادرشهید خواهر وفرزندوهمسرشهید هم بود... مادری که با تقدیم ۶ شهید به حضرت زینب(س) اقتدا کرد/ ناگفته های زندگی شهید لشکر فاطمیون، احمد شکیب احمدی
نقطه حساس، قله موفقیتی به بلندای شهادت هر چند سخت بود، اما مادر احمد بالاخره به نقطه حساس رسید، وی داستان شام و نخستین باری که احمد قله موفقیتش را برای مادر ترسیم کرده بود این چنین روایت کرد: اربعین که در سوریه میهمان پسرم بود یک شب که از حرم به محل اسکان بازگشتم خسته بودم، شام را هم‌سفره احمد بودم و پس از آن می‌خواستم استراحت کنم، احمد در حال مطالعه کتابی بود و به همین خاطر چراغ اتاق روشن بود. به احمد گفتم چراغ را خاموش کن پسرم، به من گفت «مادر می‌دانی چه کتابی مطالعه می‌کنم؟ کتاب زندگی حضرت زینب(س) است، چقدر زندگی شما شبیه زندگی حضرت زینب(س) است، شما هم مثل حضرت زینب(س) هم خواهر شهید هستی هم دختر شهید» گفتم من کنیز حضرت زینب(س) هستم، احمد نگاهی کرد و تا مطمئن شد که حال من خوب است، گفت «مادر من با خبرم شما مادر شهید هم هستی». «مدتی پیش بود که احمد به خانه بازگشت، گفتم این بار دیگر نرو»، مادر احمد این جمله را گفت و ادامه داد: احمد جواب داد دو سال نذر حضرت دختر امیرالمؤمنین(ع) کردم و این مرتبه که بروم ۲ سال به پایان می‌رسد و نذرم ادا می‌شود، این بار زود بر می‌گردم مادر. * نذری که ادا شد و چه خوب ادا شد
خانم نجیبه اصغری از کودکی شهید احمد شکیب برایمان بگویید؟ اصغری: جمعه شب در کابل به دنیا آمد. فرزند اول خانواده بود و با خودش خیر و برکت زیادی آورد. اسمش را نمی‌دانم چه شد که احمدشکیب گذاشتیم؛ اما یک چیزی توی دلم می گفت این اسم بیشتر بهش می آید. زمان تولد احمد مصادف شده بود با جنگ های داخلی و به حکومت رسیدن طالبان. در آن زمان شیعه  بیشتر از همه ی مردم، در خطر بود. به راحتی حقش پایمال می‌شد و هیچ کس جرئت نمی‌کرد اعتراض کند. به راحتی شیعیان را به قتل می‌رساندند و آب از آب تکان نمی‌خورد. هیچ وقت آن روز را فراموش نمی کنم که جلوی چشمم سه تن از اعضای خانواده ام را تیرباران کردند. شوهرم، عمو و پدربزرگ بچه ام را فقط به جرم شیعه علی بودن، تیرباران کردند. احمد آن موقع نه ماهه بود. فقط خدا می‌داند آن روز من چه کشیدم و چگونه توانستم از آن به بعد روی پای خودم بایستم. دشمنان اسلام، با کشتن سه نفر از اعضای خانواده ام راضی نشدند و دو سال بعد برادر بزرگم را هم شهید کردند. زمان شهادت برادرم فقط هجده ساله بودم و احمدم سه ساله. واقعا بی کسی و بی پناهی از هر طرف به سمتم هجوم می آورد. اگر مدد امیرالمؤمنین و کمک خدا نبود، واقعا نمی توانستم دوام بیاورم و زنده بمانم. بعد از خدا، یگانه تکیه گاهم احمدم بود. انگار خدا به من گوهری داده بود تا مرهم زخم هایم باشد و یاور روزهای تنهایی ام. احمد بیشتر از یک بچه چهار، پنج ساله می‌فهمید. هیچ وقت بچگی نکرد. یادم نمی‌آید مثل خیلی از بچه ها بهانه گرفته باشد و با گریه هایش خون جگرم کرده باشد. واقعا به اسمش می‌آمد و صبور بود؛ به طوریکه با وجود بچگی اش در برابر مشکلات پا به پای من می‌آمد و دم نمی‌زد. من غذا نمی­ خوردم تا او بخورد؛ اما از این غافل بودم که احمدم آن قدر روحش بزرگ هست که می‌فهمد مادرش مدت‌هاست لب به غذا نزده. بیشتر وقت ها لقمه اش را به من می‌داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر قرآنی ┏━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━┛