خاطرهای از مادر هفت شهید/ خبر شهادت پسرها را که میشنید به حرم میرفت
روز ولادت حضرت فاطمه (س) در جوار مزار مادر هفت شهید نشستهایم و راوی خاطرات همنشینی خانواده کاشی با امام خمینی (ره) در نجف نفسی تازه میکند و خاطرهای از مادرش میگوید: «مادرم هر بار که خبر شهادت یکی از برادرها را میشنید چادر سر میکرد و دور از چشم ما خودش را میرساند به حرم حضرت علی، آنجا دلی سبک میکرد و برمیگشت. عصمت خامه چین مادری را در حق بچهها تمام کرده بود که هیچکدام از فرزندانشان سکوت در برابر ظلم را طاقت نمیآوردند، حتی اگر قرار بود این دادخواهی به قیمت جانشان تمام شود. اصلاً مگر میشد فرزندان این خانواده همسایه دیواربهدیوار امام در نجف باشند و به جرگه عاشقان و شیفتگان مکتب امام خمینی (ره) نپیوندند، حتی در برههای که ممکن بود مبارزاتشان آنها را از لب تیغ تیز حزب بعث بگذراند که گذراند.»

امام میگفتند ازهر جنسی ارزانترینش را تهیه کنید
فاتحهخوان مادر میشویم و حاج جواد روایت خاطرات را از سر میگیرد: «من درسهای بسیاری از امام گرفتم. یکی از بزرگترین شانسهای زندگیام آشنایی با امام خمینی (ره) بود. در سالهایی که امام در نجف زندگی میکردند مواد غذایی موردنیاز زندگی ساده و بیآلایش ایشان از مغازه پدرم؛ حاج عبد تهیه میشد. آن سالها پیرمرد اهل افغانستان مسئول خرید خانه امام (ره) بود. یادم میآید که پیرمرد وقتی به مغازه پدرم میآمد میگفت: آقا تأکید کردند فقط از شما خرید کنم. آن پیرمرد نمیتوانست عربی صحبت کند. به همین دلیل من وسایل موردنیاز خانه آقا را از مغازه پدرم و مغازههای اطراف میخریدم و داخل سبد حصیری میگذاشتم.
وقتی پیرمرد به مغازه میآمد و قرار بود وسایل موردنیاز را جمعوجور کنیم، پدرم دست روی هر چیزی که میگذاشت پیرمرد افغانستانی حرف آقا را دوباره تکرار میکرد و میگفت: آقا گفتهاند: از هر جنسی ارزانترینش را تهیه کن. میوههای لکهدار را جدا کن. مبادا برنج درجهیک برای خانه بخری.
امام خمینی (ره) در خوردوخوراک اهل قناعت بودند و اقتصادی زندگی میکرد. درحالیکه همه جور امکانات برای ایشان در نجف فراهم بود. لباسهای امام از یکی دودست تجاوز نمیکرد بااینکه پارچهها و لباسهای دوخته و ندوخته زیادی برای ایشان هدیه میآوردند ولی هرچه برایشان سوغات یا هدیه میآوردند همه را به دیگران میبخشیدند.»
جا ساز کردن اعلامیههای امام در فروشگاه مواد غذایی نجف
آشنایی با امام خمینی (ره) نقطه عطف فعالیتهای سیاسی و انقلابی حاج عبد و پسرانش بود. این را جواد کاشی میگوید و روزهایی را روایت میکند که بیت امام در نجف اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) به حاج عبد میسپردند؛
«پدرم حاج عبد بانفوذی که در نجف داشت در زمان حکومت البکر بر عراق، مسئولان و مأموران امنیتی و حزب بعث را با رابطههای دوستانه و گاهی دادن رشوه از اذیت و آزار علما و اطرافیانشان منصرف میکرد. نوارهای سخنرانی آقا در نجف بعد از تکثیر و پلمپ شدن در جعبهها در مغازه پدرم به امانت گذاشته میشد و ازآنجاکه در آن مغازه محصولات غذایی بسیاری نگهداری میشد توجه کسی به کارتن نوارهای سخنرانی جلب نمیشد. هرچند هرسال که از زندگی امام در نجف میگذشت رژیم بعث متوجه نفوذ بیشازپیش امام خمینی (ره) در عراق میشد و به پدرم که علیه بعثیها فعالیت میکرد حساسیت بیشتری پیدا میکرد. اما او کارش را خیلی خوب بلد بود و من و برادرانم هم که آن سالها وردست پدرم بود با اندیشهها و افکار انقلابی امام (ره) آشنا شدیم. سفیران انقلاب اسلامی قبل از سفر پیش پدر میآمدند، نوارهای سخنرانی آقا را از مغازه ما میگرفتند و با خود به ایران یا کویت و عمان و لبنان میبردند.»
ماجرای آشنایی ما با خانواده کاشی از یک سنگقبر دریکی از رواقهای حرم حضرت عبدالعظیم حسنی شروع شد و حالا پسر خانواده کاشی در روز ولادت حضرت فاطمه کتاب خاطرات را باز میکند؛ «ما 10 پسر بودیم و 5 خواهر. مادرم اهل سبزوار و پدرم اصالتاً تبریزی بود اما بهواسطه شغل پدربزرگم در سالهای جوانی و بعد از ازدواج با مادرم به نجف میرود و آنجا ماندگار میشود.
ما هم در نجف به دنیا آمدیم. یکزمانی پدرم تصمیم گرفت کسبوکارش را از پدربزرگم جدا کند. سرمایهای نداشت. پولش آنقدر کم بود که مجبور شد دست روی مغازهای بگذارد که هیچکسی خریدارش نبود. کسبه میگفتند این مغازه نحس است اما پدرم با توکل به خدا کارش را شروع کرد. ما هم از مدرسه یکراست به مغازه میرفتیم و کمکحال پدرم میشدیم.
کار پدرم رونق گرفت. آنقدر که از مغازه حبوبات فروشی به صادرات حبوبات به بحرین رسید و کمکم کارخانه نیمه تعطیلی را به مدت ۵ سال اجاره کرد. از دو دستگاه شالیکوبی شروع کرد. دو دستگاه شد سیزده دستگاه و بعد از مدتی کار و تلاش شبانهروزی، پدرم از یک مغازهدار کوچک به یک کارخانهدار بزرگ در نجف تبدیل شد.
پدربزرگم رابطه خوبی با علمای نجف داشت و مسئول دفتر سید ابوالحسن اصفهانی بود. ازآنجاکه آدم دستبهخیری بود حواسش به کم و کسر زندگی طلبههای نجف بود.
این حس خیرخواهی به پدرم، حاج عبد هم منتقلشده بود. پدرم حاج عبد سرش برای کار خیر درد میکرد و نامش هنوز هم بر تارک شهر نجف میدرخشد.»
ترکیب سوره مبارکه فلق.mp3
3M
✅ترکیب سوره مبارکه فلق
#ترکیب_سوره_فلق
یک جلسه⚠️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
ترکیب سوره مبارکه ناس.mp3
2.63M
✅ترکیب سوره مبارکه ناس
#ترکیب_سوره_ناس
یک جلسه⚠️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
16.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚪️ موضوع جلسه پانزدهم
✍مبحث صفات ؛ صفت استفال
آموزش #تجوید قرآن کریم
#سطح_مقدماتی به صورت کلیپ تصویری در
✅ 39 جلسه
تدریس #کتاب #حلیة_القرآن سطح 1
توسط #استاد_مهدی_قره_شیخ_لو
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
4_5888657525846314578.mp3
899.2K
#صوت_دعای_فرج_استادفرهمند 👆
💢 پویش استغاثه جهانی
🔴 #طلب_منجی_موعود
راس ساعت 21
🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#نجوایمهدوی
⚘دعا براے ظهور؛
دعوت امام زمان(عجل الله ) است،
و گناه؛ در بستن به روے امام!
اول باید در را باز ڪرد،
سپس مهمان دعوت ڪرد!
ترڪ گناه اخلاص در دعوت است،
وگرنه دعا لقلقه زبان و تعارف است...⚘
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛