#نجوایمهدوی
⚘ای راز نگهدارِ دِل زار کجایی؟
ای برق مناجات شبِ تار کجایی؟
صحرای غمت پر شده از قافله عشق
ای قافله را قافله سالار کجایی؟⚘
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
🌹 #طرح_روزانه_انس_با_قرآن🌹
👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان
#طارق_591
#اعلی_591
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
591-taregh-ala-ar.mp3
3.84M
#ترتیل #صفحه_591 سوره مبارکه #طارق و #اعلی
#سوره_86 و #سوره_87
#جزء_30
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
591-taregh-ala-ta-1.mp3
3.88M
#صوت_تفسیر #صفحه_591 سوره مبارکه #طارق و #اعلی بخش اول
#سوره_86 و #سوره_87
#جزء_30
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
591-taregh-ala-ta-2.mp3
5.57M
#صوت_تفسیر #صفحه_591 سوره مبارکه #طارق و #اعلی بخش دوم
#سوره_86 و #سوره_87
#جزء_30
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#دقایقی_با_شهدا
بنام خدا
شهیدامروز شهید حمید حسین زاده ،کسی که سوئدرا رها کرد تاازحرم دفاع کند...
پریسیما حسینزاده» خواهر شهید مدافع حرم «حمید حسینزاده» از شهدای فاطمیون با بیان نکات و خاطراتی از زندگی برادر خود اظهار داشت: برادرم بیست و یکمین روز از تیر ماه سال ۱۳۶۹ به دنیا آمد که مصادف با روز عید قربان بود. سه خواهر و دو برادر هستیم، خانوادهای مذهبی داریم و چیزی که از پدر به یاد دارم این است که همیشه به مسجد میرفت حتی برای نماز صبح. گاهی که ازخواب بیدار میشدم پدرم را در حال قرآن خواندن میدیدم. هر چند وقت یکبار ختم قرآن داشت، اما دوران خوش ما همان چند سالی بود که پدر را بین خود داشتیم، حمید سه ساله بود که پدر از دنیا رفت.
وی افزود: با اینکه من تقریبا از حمید شش سال بزرگتر هستم، اما خیلی با هم صمیمی بودیم، مثل یک رفیق، آنقدری که با حمید صمیمی بودم شاید با دیگر خواهر و برادرانم نبودم.
حسینزاده با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادرش بیان کرد: بسیار محجوب بود. خصوصیتی که در بین خانواده زبانزد بود. با فامیل و آشنا در مشکلات و سختیها همدردی میکرد. متواضع و فروتن بود. کوچک که بود وقتی برای کار به باغ میرفت همیشه چند سیب و میوه از باغ برایم میآورد. میگفت برای این میوهها از صاحبکارم اجازه گرفتم. به خانم حضرت فاطمه زهرا (س) ارادت خیلی خاصی داشت و همیشه تاکید میکرد اگر روضهای میگیریم نامی از حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) هم باشد. به شهید همت و حاج احمد متوسلیان علاقه داشت. یکی از همرزمانش که کتابخانهای سیار داشت تعریف میکرد در بین دوستانم حمید را بیشتر از هم به خاطر داشتم و دلیلش این بود که علاقه خاصی به کتاب داشت و بیشتر کتاب شهدا را مطالعه میکرد با اینکه مشغله کاری داشت خیلی سریع کتاب میخواند و زود هم آن را برمیگرداند.
خواهر شهید فاطمیون به چگونگی حضور برادرش در سوریه و دفاع از حرم پرداخت و گفت: او دفاع از حرم را وظیفه خودش میدانست. نمیتوانست نسبت به هتک حرمت حرم خانم حضرت زینب (س) و همنوعانش بیتفاوت باشد. وقتی بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد مادرم راضی نبود، میگفت من با سختی و تلاش شما را بزرگ کردم، ولی وقتی اصرار و پافشاری برادرم را دید اجازه داد فقط برای یکبار برود، اما هفت دوره رفت. اولین بار یکم شهریور سال ۱۳۹۳ بود که رفت. همان ایام یک روز رضایتنامهای آورد و از مادرم خواست آن را امضا کند، میگفت قرار است به شمال برود، خندیدم و گفتم مرد به این بزرگی که رضایتنامه نمیخواهد. خودش میدانست شرط گرفتن رضایتنامه گفتن حقیقت است. برای همین فردا سر صحبت را اینطور باز کرد که در سوریه عدهای مردم بیگناه را سر میبرند و به حرمها حمله کردهاند، نمیشود بیتفاوت بود. مادرم وقتی این درک و باور را از برادرم دید که چگونه راهش را انتخاب کرده، رضایتنامه را امضا کرد. موقع اعزام من شمال بودم، با من تماس گرفت و حلالیت خواست.