هدایت شده از عطر گل یاس
معانی کلمات آیه 1
ضحاها: ضحى: راغب گويد: ضحى: شعاع گسترده آفتاب است طبرسى فرموده: آن در اصل به معنى ظهور است
معانی کلمات آیه 2
تلاها: تلو (بر وزن جسر) و تلاوت: تبعيت و از پا رفتن، گويد: «تلا فلانا تلوا: تبعه» طبرسى فرموده: تبعه» طبرسى فرموده: تلاوت به معنى تبعيت است، خواندن را بدان علّت تلاوت گويند كه بعضى حروف را به بعضى تابع مىكنند وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها قسم به ماه كه در پى آفتاب مىآيد و آن را تعقيب مىكند
معانی کلمات آیه3
جلاها: جلو (بر وزن عقل): آشكار شدن و آشكار كردن، تجليه به معنى آشكار كردن است. «جلاها» يعنى آشكار كرد آن را.
معانی کلمات آیه4
«یَغْشَاهَا»: خورشید را میپوشاند. ضمیر (هَا) به خورشید برمیگردد. چرا که باز هم بر اثر تقابل قسمتی از زمین با خورشید، شب مانند پردهای بر چهره آفتاب فرو میافتد و روی خورشید را در آفاق زمین میپوشاند.
معانی کلمات آیه5
«مَا»: این واژه موصوله است و مراد ذات پاک خداوند است. در لغت عرب موصول مشترک (مَنْ) برای عاقل و (مَا) برای غیر عاقل به کار میرود، ولی در مواردی به جای یکدیگر استعمال میشوند. در اینجا استعمال (مَا) برای وصفیّت است، یعنی آن چیز عظیمالشأن توانائی که. گذشته از اینها استعمال (مَنْ) یا (مَا) برای خدا یکسان است؛ چرا که به کار بردن هر یک از این دو واژه، در آن مفهوم معهود بشری، نسبت به خدا نادرست است.
معانی کلمات آیه6
طحاها: طحو مانند دحو به معنى گسترش دادن است «طحا الشيء: بسطه و مده» طبرسى فرموده: طحو و دحو هر دو به يك معنى است. آن فقط يك بار در قرآن مجيد آمده است.
معانی کلمات آیه7
سواها: تسويه به معنى پرداختن و مرتب كردن است
معانی کلمات آیه8
الهمها: لهم در اصل به معنى بلعيدن است «لهم الشيء لهما: ابتلعه بمرة» الهام تفهيم بخصوصى است از جانب خدا، راغب گويد: الهام القاء چيزى است در قلب و مخصوص است به اينكه از جانب خدا و از ملاء اعلى باشد، آن فقط يك بار در قرآن مجيد آمده است.
فجور: گناه كردن. فجر در اصل به معنى شكافتن است. راغب گويد: گناه را از آن فجور گويند كه پرده ديانت را پاره مىكند.
هدایت شده از عطر گل یاس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترجمه تصویری سوره شمس
هدایت شده از عطر گل یاس
هدایت شده از عطر گل یاس
تفسیر نور (استاد قرائتی)
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها «1» وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها «2» وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها «4» وَ السَّماءِ وَ ما بَناها «5» وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها «6» وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها «7» فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها «8»
«1» به خورشيد سوگند و گسترش نور آن. «2» به ماه سوگند، آنگاه كه از پى خورشيد در آيد. «3» به روز سوگند آنگاه كه زمين را روشن سازد. «4» به شب سوگند، آنگاه كه زمين را بپوشاند. «5» به آسمان سوگند و آنكه آن را بنا كرد.
«6» به زمين سوگند و آنكه آن را گسترانيد. «7» به نفس سوگند و آنكه آن را سامان داد. «8» پس پليدىها و پاكىهايش را به او الهام كرد.
نکته ها
شايد رمز سوگند به خورشيد و ماه و شب و روز و ... آن است كه آنچه را كه براى آن سوگند ياد شده (تزكيه نفس) به مقدار عظمت خورشيد و ماه ارزش دارد.
ارزش خورشيد و ماه و شب و روز، بر كسى پوشيده نيست. حيات جانداران و پيدايش ابر و بارش باران و رويش گياهان و درختان و تغذيه حيوانات و انسان، همه مرهون تابش خورشيد است.
در قرآن، گاهى به خورشيد بزرگ سوگند ياد شده و گاهى به انجير و زيتون كوچك و اين شايد به خاطر آن باشد كه براى قدرت خداوند فرقى ميان خورشيد و انجير نيست. همانگونه
جلد 10 - صفحه 496
كه ديدن كاه و كوه براى چشم انسان يكسان است و ديدن كوه براى چشم، زحمتى اضافه بر ديدن كاه ندارد. البتّه بالاترين سوگندها، سوگند به ذات خداوند است، آنهم درباره تسليم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ» «1»
پرسوگندترين سورهها، همين سوره شمس است كه طبيعتاً بايد در مورد مهمترين مسائل باشد و آن تزكيه روح از هرگونه پليدى و آلودگى است. شايد اين همه سوگند براى بيان اينكه رستگارى در سايه تهذيب است، به خاطر آن باشد كه خداوند به انسان بفهماند كه من تمام مقدّمات را براى تو آماده كردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمينه تلاش و استراحت شما را فراهم كردم. زمين را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درك خوبىها و بدىها را به روح شما الهام كردم تا به اختيار خود، راه تزكيه نفس را بپيماييد.
ابر و باد و مه و خرشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
«فجورها» از فجر به معناى شكافتن است.
برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمين، با اراده مستقيم الهى يا از طريق نيروها و عوامل طبيعى است و لذا قرآن مىفرمايد: «وَ السَّماءِ وَ ما بَناها» و نفرمود: «من بناها» زيرا كلمه «ما» شامل غير خداوند نيز مىشود. يعنى آنچه آسمان را بنا كرد از نيروها و جاذبهها و دافعههاى طبيعى است كه خداوند حاكم كرده و اگر مراد از كلمه «ما» در «وَ ما بَناها» خداوند باشد، به خاطر آن است كه در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همين دليل به جاى كلمه «من» كلمه «ما» گفته شده است. (واللّه العالم)
جهان هستى، گويا در ابتدا يك مجموعه متراكم بوده، سپس بخشى برافراشته و آسمان شده و بخشى گسترده و زمين شده است. «بَناها- طَحاها» مؤيد اين سخن آيهاى است كه مىفرمايد: آسمان و زمين رتق بود و فتق كرديم، يعنى بسته بود و بازش كرديم. «رَتْقاً
«1». نساء، 65.
جلد 10 - صفحه 497
فَفَتَقْناهُما» «1»
بعضى كلمه «طَحاها» را اشاره به حركت زمين دانستهاند، چون يكى از معانى «طحو» راندن و حركت دادن است.
اسلام، فكر انسان مادى را از شكم و شهوت و شمشير و شراب، به تأمّل در عمق آسمانها و زمين و گردش كرات و پيدايش ايام وا داشته است.
در تفاوت ميان وحى و الهام، گفتهاند كه الهام، دركى است كه انسان سرچشمه آن را نمىشناسد، در حالى كه گيرنده وحى، سرچشمه وحى را مىشناسد. «2»
پیام ها
1- بسيارى از موجودات هستى، پديدههايى شگفتانگيز، روشنگر، مقدّس و ارزشمند هستند و مىتوان به آنها سوگند ياد كرد. «وَ الشَّمْسِ- وَ الْقَمَرِ- وَ النَّهارِ»
2- ماه به دنبال خورشيد و تابع آن است. «إِذا تَلاها»
3- اجرام آسمانى با يكديگر پيوند دارند «وَ الشَّمْسِ- وَ الْقَمَرِ- وَ السَّماءِ- وَ الْأَرْضِ»
4- خورشيد و ماه و ستاره را خدا نپنداريد، همه آنها آثار قدرت و تدبير موجود ديگرى هستند. «تَلاها- بَناها- طَحاها»
5- خواستهها و تمايلات و غرايز انسان به طور حكيمانه تعديل شده است. «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها»
6- گناه، نوعى شكافتن پرده عفّت و ديانت است. «فُجُورَها»
7- فهم و درك خوبيها و بديها به صورت فطرى، در عمق روح انسانها نهاده شده است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»
8- ابتدا بايد پليدىها را بشناسيم، سپس راه گريز و پرهيز از آنها را. (كلمه «فجور» قبل از «تقوا» آمده است.) «فُجُورَها وَ تَقْواها»
«1». انبياء، 30.
«2». تفسير نمونه.
تفسير نور(10جلدى)،
هدایت شده از عطر گل یاس
17.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حفظ جزء 30 قرآن کریم
کلیپ آموزشی سوره شمس- حفظ آیات 1تا 6
☝️☝️☝️🌷🌷
هدایت شده از عطر گل یاس
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حفظ جزء 30 قرآن کریم
کلیپ آموزشی سوره شمس- حفظ آیات 7تا11
☝️☝️☝️🌷🌷
پایان
#جلسه_دوم_حفظ_سوره_شمس👆
#حفظ_آیات_1_تا_8_سوره_شمس
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
4_5888657525846314578.mp3
899.2K
#صوت_دعای_فرج_استادفرهمند 👆
💢 پویش استغاثه جهانی
🔴 #طلب_منجی_موعود
راس ساعت 21
🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#نجوایمهدوی
🏝 امام زمانم
آقای مهربانم
ای روح و جسم و جانم
ما بی تو دردمندیم
دل از زمانه کندیم
کی میشود بیایی
پرده ز رخ گشایی
مرهم زنی به زخم
دلهای شیعیانت🏝
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
همسرتان در یکی از محرومترین استانهای کشورمان شهید شد، خیلی وقت بود به سیستان و بلوچستان میرفت؟
بله چند سالی میشد که به منطقه سیستان و بلوچستان میرفت و از آنجا برایم تعریف میکرد. من هم یک طوری با منطقه آنجا آشنا شده بودم. دفعه آخر ابوالفضل با یک بسیجی به نام سیدثارالله رفته بود که هر موقع زنگ میزد من سراغ دوستش سیدثارالله را میگرفتم. میگفت: او اینجا را خیلی دوست دارد و میگوید کاش زودتر با اینجا آشنا میشدم. در صورتی که این منطقه بادهای شدید و گرد و خاکهای فراوان دارد. یک بار که ابوالفضل زنگ زده بود یکهو گفتم نکند حالا که با سیدثارالله به منطقه رفتید شما را به شهادت برسانند. در صورتی که این جمله را من هیچوقت در این مدت دو سال مأموریتهای همسرم به زبان نیاورده بودم. همسرم یک انگشتر عقیق نقره داشت که فرمانده گردانش متبرک به ضریح امام حسین (ع) از کربلا برای او آورده بود. هیچگاه آن انگشتر را از خودش دور نمیکرد، اما یک روز قبل از شهادتش از منطقه به من زنگ زد و گفت: انگشترم را گم کردهام و هرچه میگردم آن را پیدا نمیکنم. نفهمیدم حکمت این گم شدن انگشتر شهید قبل از شهادتش چه بود؟ پیکرش هم که آمد اثری از انگشتر متبرکه نبود. اواخر اخلاق شهید خیلی خاص شده بود. گویا میدانست که بعد از این مأموریت دیگر به خانه برنمیگردد. همیشه که به مأموریت میرفت از من بسیار حلالیت میطلبید، اما این دفعه حتی پرداخت مهریه مرا هم در نظر گرفته بود. یک روز وسط نماز ظهر و عصر به من گفت: «مهریهات به گردنم است که هرچه زودتر باید درستش کنم». قبل از رفتن به منطقه عکس خودش را با پسرمان علی به دیوار خانه نصب کرد، در حالی که هیچ وقت عکس خودش را به دیوار نمیزد
در زندگی مشترک ایشان را چطور آدمی شناختید؟
ابوالفضل علاقه عجیبی به اهل بیت (ع) داشت. خصوصاً عشقش به آقا امام حسین (ع) خاص و مثالزدنی بود. زمان بارداری فرزند دوممان گفت: اگر فرزندم دختر باشد اسمش را فاطمه میگذارم و اگر پسر شد نامش را حسین میگذارم. یادم است برای بار اول که اسمش در محل کار برای شرکت در پیادهروی اربعین درآمده بود خیلی خوشحال بود. میگفت: دوست دارم با شما بروم که من گفتم: با داشتن بچه کوچک فعلاً امکان رفتن ندارم. بعد که از کربلا برگشت دغدغهاش این بود که من را هم به کربلا بفرستد. حتی در مواقعی که مأموریت بود در حرفهایش تکرار میکرد: دوست دارم شما هرچه زودتر به کربلا بروید که من به او میگفتم دیر نمیشود، کمی بچهها بزرگتر شوند با بچهها میرویم. اما قسمت نشد و ابوالفضل به شهادت رسید.
همسرتان پاسدار بعد از دفاع مقدس بود، حدس میزدید روزی شهید شود، یا از شهادت حرفی میزد؟
ابوالفضل زیاد در مورد شهادتش با اطرافیان مثل فامیل و همکارانش صبحت میکرد. حتی وصیتنامهاش را نوشته بود. ما بعد از شهادتش این را فهمیدیم. همیشه حرف شهادت را طوری بر زبان میآورد که روحیه من ضعیف نشود. میگفت: «من زیاد عمر نمیکنم» ما هیچوقت در این مدت ۱۵ سال زندگی مشترک از دست یکدیگر ناراحت نشدیم و خیلی عاشقانه در کنار هم زندگی کردیم، ولی همیشه همسرم از من حلالیت میطلبید. ابوالفضل آن قدر در طلب شهادت مصمم بود که طی این دو سال اخیری که زیاد به مأموریت میرفت یک روز آمد به من گفت: «میخواهم بفرستمت رانندگی یاد بگیری که بتوانی روی پای خودت بایستی.» انگار فکر نبودنهایش را کرده بود. البته مأموریتهای زیاد همسرم روی من خیلی اثر گذاشته بود و باعث شده بود محکم بار بیایم، طوری که از نبودنهایش گلایه نمیکردم و بهانه نمیآوردم. این در حالی بود که فاصله مأموریتهایش کم بود و در این ۱۵ سال روی هم رفته خیلی در کنار هم نبودیم.
ماجرای وصیتنامه چه بود؟
همسرم، چون از شهادت خودش خبر داشت برای همین وصیتنامهای نوشته بود که بنده از آن بیاطلاع بودم. بعد از شهادتش متوجه این وصیتنامه شدم. در بخشی از وصیتنامه نوشته بود: «چند جمله خطاب به همسر فداکارم که از سادات بنتالزهرا هستند که از بدو شروع زندگی سختیها و مشکلات زیادی را تحمل کردهاند و با توجه به اینکه در سپاه پاسداران مشغول بودهام به همین علت در گذراندن دورههای آموزشی و مأموریتها و مشکلات دیگری که در زندگی داشتند یار و یاور و همدرد و مشوق من بودند. با صبر و شکیبایی بر مشکلات غلبه نمودند و باعث موفقیت بنده در کارها و مأموریتهایم بودند.»
اگر بخواهید همسرتان را بیشتر به ما معرفی کنید و از شاخصهای اخلاقیاش بگویید چه نکاتی در زندگیشان جلب توجه میکند؟
به خانواده و بچهها خیلی علاقه نشان میداد. از خصوصیات بارزش این بود که خیلی روحیه شوخطبعی داشت. با آنکه خسته از سرکار میآمد، ولی هیچ وقت خستگی خودش را داخل خانه بروز نمیداد. دوست داشت خانوادهاش همیشه خوشحال باشد. آنقدر خوبیهایش بیشمار بود که من هرچه از خوبیهایش بگویم، کم گفتهام!