eitaa logo
تجوید حفظ تفسیر تدبر ( ختم نور )
1.8هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
⚘﷽⚘ تقدیم محضر مولی صاحب الزمان علیه السلام #قرائت_تجوید_حفظ_تفسیر_تدبر #قرآن_ونهج_البلاغه با همکاری اساتید محترم تدبر، قرائت، تجوید و حفاظ کل قرآن کریم آیدی مدیر کانال⏬ @V012345 کانال های دیگر ما :کانال گیف استیکر⏬ https://eitaa.com/stikerrrr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از m.Faraji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏─┅•═༅❁🌸﷽🌸❁༅═•┅─ سهم مطالعه ( ) 🗓 یکشنبه 19 بهمن 1399 📜 خطبه ۲۴۱ تا خطبه ۲۳۷🔻 💎اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ💎 🌷ثواب نهج البلاغه خوانی تقدیم به «سرلشگر شهید حسن اقارب پرست» ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─
📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣 🔹تشويق برای جهاد ♦️خدا، شکرگزاری را بر عهده شما نهاده، و امر حکومت را در دست شما گذارده، و فرصت مناسب در اختيارتان قرار داده است، تا برای جايزه بهشت با هم ستيز کنيد. پس کمربندها را محکم ببنديد و دامن همّت بر کمر زنيد، که به دست آوردن ارزش های والا با خوش گذرانی ميسّر نيست! چه بسا خواب های شب که تصميم های روز را از بين برده، و تاريکی های فراموشی، که همّت های بلند را نابود کرده است. و درود خداوند بر سرور ما محمد(صلی الله علیه و آله)، پيامبر خدا و بر خاندانش، چراغ های روشنی بخش و رشته های محکم الهی و سلام فراوان بر آنها باد. 📜 ، 📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣 در سال٣٥ هجری وقتی عثمان محاصره شد،ابن عباس را فرستاد که علی علیه السلام در مدینه نباشد و به باغات ینبع 《محلی در اطراف مدینه》برود، که مردم به نام او شعار ندهند، امام رفت، وقتی احتیاج شدید به یاری داشت، پیغام داد و امام علیه السلام به مدینه برگشت. دوباره ابن عباس را فرستاد که علی علیه السلام از مدینه خارج شود، امام فرمود: 🔹نكوهش از موضع گيری ها ناروای عثمان ♦️ای پسر عباس! عثمان جز اين نمی خواهد كه مرا سرگردان نگه دارد، گاهی بروم، و زمانی برگردم، يك بار پيغام فرستاد از مدينه خارج شوم، دوباره خبر داد كه باز گردم، هم اكنون تو را فرستاده كه از شهر خارج شوم بخدا سوگند! آنقدر از او دفاع كردم كه ترسيدم گناهكار باشم. ، 📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣 🔹فضائل اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) ♦️خطبه 239 خاندان پيامبر(صلی الله علیه و آله) مايه حيات دانش، و نابودی جهل اند. بردباری شان شما را از دانش آنها خبر می دهد، و ظاهرشان از صفای باطن، و سکوتشان از حکمت های گفتارشان با خبر می سازد؛ هرگز با حق مخالفت نکردند و در آن اختلاف ندارند. آنان ستون های استوار اسلام، و پناهگاه مردم می باشند. حق به وسيله آنها به جايگاه خويش باز گشت، و باطل از جای خويش رانده و نابود، و زبان باطل از ريشه کنده شد. اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) دين را چنان که سزاوار بود، دانستند و آموختند و بدان عمل کردند، نه آنکه شنيدند و نقل کردند، زيرا راويان دانش بسيار، امّا حفظ کنندگان و عمل کنندگان به آن اندکند. ، 📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣 درباره حكمين دو داور عراق و شام و نکوهش کوفیان فرمود: 1⃣ وصف شاميان ♦️شاميان درشت خويانی پست، بردگانی فرومايه اند كه از هر گوشه ای گرد آمده، و از گروههای مختلفی تركيب يافته اند، مردمی كه سزاوار بودند احكام دين را بياموزند، و تربيت شوند، و دانش فرا گيرند، و كارآزموده شوند، و سرپرست داشته باشند، و دستشان گيرند، و آنها را به كار مفيد وادارند. آنان نه از مهاجرانند و نه از انصار، و نه آنان كه خانه و زندگی خود را برای مهاجران آماده كرده، و از جان و دل ايمان آوردند. 2⃣ نكوهش از انتخاب حكم ♦️ آگاه باشيد كه شاميان در انتخاب حكم، نزديك ترين فردی را كه دوست داشتند برگزيدند، و شما فردی را كه از همه به ناخشنودی نزديك تر بود انتخاب كرديد، همانا سر و كار شما با عبدالله پسر قيس است كه می گفت: 《جنگ فتنه است بند كمانها را ببريد و شمشيرها را در نيام كشيد.》 اگر راست می گفت پس چرا بدون اجبار در جنگ شركت كرد؟ و اگر دروغ می گفت پس متهم است. برای داوری، عبدالله ابن عباس را رو در روی عمروعاص قرار دهيد، و از فرصت مناسب استفاده كنيد، و مرزهای دوردست كشور اسلامی را در دست خود نگهداريد، آيا نمی بينيد كه شهرهای شما ميدان نبردشده؟ و خانه های شما هدف تيرهای دشمنان قرار گرفته است؟ 📜 ، 📣📣📣🌿🌹﷽🌹🌿📣📣📣 🔹سفارش به نيكوكاری ♦️پس عمل نيكو انجام دهيد، حال كه زنده و برقراريد، پرونده ها گشوده، راه توبه آماده، و خدا فراریان را فرا می خواند، و بدكاران اميد بازگشت دارند، عمل كنيد پيش از آنكه چراغ عمل خاموش، و فرصت پايان يافته، و اجل فرا رسيده، و در توبه بسته، و فرشتگان به آسمان پرواز كنند. پس هر كسی با تلاش خود برای خود، از روزگار زندگانی برای ايام پس از مرگ، از دنيای فناپذير برای جهان پايدار، و از گذرگاه دنيا برای زندگی جاودانه آخرت، توشه برگيرد، انسان بايد از خدا بترسد، زيرا تا لحظه مرگ فرصت داده شده، و مهلت عمل نيكو دارد، انسان بايد نفس را مهار زند، و آن را در اختيار گرفته از طغيان و گناهان باز دارد، و زمام آن را به سوی اطاعت پروردگار بكشاند. ، 📣📣📣🌿🌹📜🌹🌿📣📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید سیدحمید میرافضلی ، سید پابرهنه ...
‏عکس از K Rahmaty
شهید «سید حمید میرافضلی» تولد:1335/ شهادت:1362/ محل شهادت: جزیره مجنون-عملیات خیبر نه‌فقط خانواده که همسایه‌ها هم از دستش عاصی بودند. آنقدر کله‌اش باد داشت که حتی لات‌هـای محله هم از او حساب می‌بردنـد. سید حمید شده‌بود بزن‌بهادر محله قطب‌آباد رفسنجان. پدر و مادرش که هر دو از سادات خوشنام بودند، حیران مانده‌بودند از رفتار غریب او . ته‌تغاری خانه از کودکی، نساز و ناآرام بود و گوشش بدهکار حرف و نصیحت کسی نبود. بزرگ‌تر که شد، هیچ‌کس از دست قلدری‌هایش در آسایش نبود. دلش می‌خواست همه از او حساب ببرند. فکر می‌کرد اگر برق چاقویش را ببینند، به او احترام می‌گذارند. کافی بود از کسی خوشش نیاید، هرطور می‌توانست زهرش را به او می‌ریخت. از مدرسه هم فراری بود و کار را به جایی رساند که بی‌بی، مادرش، از خانه بیرونش کرد. حمید زورش به همه می‌رسید جز بی‌بی. می‌ترسید عاقش کند. به بی‌بی قول داد درس بخواند و تا آنجا به قولش عمل کرد که فوق دیپلم مکانیک گرفت. اما از سرکشی و ناآرامی‌اش چیزی کم نشد. در روزهایی که مبارزات انقلاب به اوج رسیده‌بود، اتفاقی تکان‌دهنده، زندگی سید حمید را زیر و رو کرد. پیکر غرق‌درخون برادرش، سید محمدرضا، را که در حیاط خانه دید، تا مرز جنون رفت. فقط حرف بی‌بی کمی آرامش کرد: «برادرت کشته نشده، شهید شده. شما که عزیزتر از اولاد امام حسین (ع) نیستید. همه شما باید شهید شوید تا اسلام زنده بماند.» جنگ که شروع شد و جوانان و نوجوانان محله، یکی‌یکی راهی جبهه شدند، غمی به غم‌های سید حمید اضافه شد. حالا آقای بزن‌بهادر که ادعای شجاعتش می‌شد، در مقابل همان‌هایی که جرات نزدیک شدن به او را نداشتند، احساس ضعف و کوچکی می‌کرد. دلش می‌خواست او هم راهی شود اما می‌ترسید با آن سابقه تلخ، دست رد به سینه‌اش بزنند. اثر دعای بی‌بی بود یا پشیمانی درونی، خدا راه را برایش باز کرد. یک روز یکی ازکامیون‌دارهای شهر که می‌خواست کمک‌های مردمی را به جبهه ببرد، وقتی سید حمید را دید، با کنایه و خنده گفت: پسر! تو بالاخره نمی‌خوای آدم بشی؟ سید به‌جای پرخاش، گفت: چه جوری؟ راننده گفت: بیا با من بریم منطقه. سید حمید هم پیشنهادش را روی هوا زد و راهی جنوب شد. اولین‌بار که به مرخصی آمد، رفت سر پاتوق همیشگی‌اش با رفقا. بچه‌ها پرسیدند: جبهه چه جور جاییه؟ به‌جای اینکه جواب این سئوال را بدهد، گفت: در مسیر جنوب، یک زن جوان سوسنگردی دیدم که نوزاد بغلش را از داخل وانت به بیرون پرتاب کرد! با عصبانیت سراغش رفتم و اعتراض کردم. در جوابم با گریه گفت: چه کارش کنم این ثمره هتک حرمت عراقی‌ها را؟!... سید مکثی کرد و ادامه داد: خاک بر سر من که اینجا بنشینم و دشمن با ناموس وطنم این‌طور رفتار کند. از وقتی پایش به جبهه رسید، کفش‌هایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید! می‌گفت: اینجا جایی است که خون شهدایمان روی زمین ریخته. هر بار همرزمان می‌گفتند: چرا پابرهنه می‌روی؟ می‌گفت: اینطوری راحت‌ترم. اما ماجرا چیز دیگری بود؛ انگار می‌خواست سال‌های تباه‌شده زندگی‌اش را جبران کند. شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه می‌رفت و با اشک، استغفار می‌کرد. اینطور بود ک معروف شد به «سید پابرهنه»... همرزم شهید می‌گوید: «سید اهل رفاه و آسایش نبود. شب‌ها روی سنگلاخ‌ها می‌خوابید و می‌گفت: این بدن به اندازه کافی استراحت کرده و باید ادب شود.» آنقدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید، «اسمش فرمانده بود اما پابه‌پای همه نیروها کار می‌کرد؛ با بچه‌های شناسایی، بچه‌های لجستیک، بچه‌های تدارکات، کنار همه بود. گاهی می‌گفتم: بابا تو مثلاً فرمانده گردانی. چه کار داری به شناسایی؟ اما باز هم کار خودش را می‌کرد. در یکی از عملیات‌ها، سید سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن می‌خورد.» عملیات خیبر، همان عملیات موعود بود برای سید حمید. در بزنگاه طلایی که نصیبش شد، ترک موتور حاج ابراهیم همت، فرماندهٔ لشکر محمد رسول الله (ص) نشست تا برای هدایت جریان عملیات به منطقه بروند. دقایقی بعد، گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آن‌ها را به آرزویشان رساند. حاج همت که نفر جلوی موتور بود، سر و دستش رفته‌بود و شهید میرافضلی هم پیشانی و پهلویش...
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان( عجل الله )، هدیه به روح امام و شهدا و جمیع رفتگان و آمرزش گناهان و شفاے مریضان ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
سوره مبارکه ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @KhatmeNoor ┗━━🍃🌺━━━━━━━┛