❣﷽❣
👆روضه_امام_کاظم حاج_منصور_ارضی
افتاده است روی زمین درد میکشد
پایش شکسته زیر فشار شکنجه ها
با تازیانه روزه ی خود باز می کند
مردی که مانده بین حصار شکنجه ها
کنج سیاه چال به این فکر میکند
معصومهام میان مدینه چه میکند؟
دارد مدام پهلوی او تیر می کشد
از بسکه یاد فاطمه و کوچه میکند
لحظه به لحظه چهرهی او زرد میشود
جسمش به زیر بار بلا تیر میکشد
با دستهای بستهی خود روی خاکها
تصویر یک جراحت زنجیر میکشد
اینجا اگرچه حرمت او را شکستهاند
اما چهخوب شد کهکنارش کسی نبود
با روضههای عمهی خود گریه میکند
وقتیکه دست بسته کنارش سکینه بود
محمدحسن بیاتلو
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
❣﷽❣
👆سینه_زنی_امام_کاظم_ع
سبک واحد
از در و دیوارِ زندان ناله وُ غم می چکد
از قنوتِ دستهایت اشکِ ماتم می چکد
از دلِ خونینِ تو سجاده آگاه است و بس
همدمِ تنهاییِ تو شانه ی ماه است و بس
دست و پایت در غل و زنجیر مسموم از سمیم
آه از زهرِ عدو وُ جسمِ آقای کریم
هی از این زندان به اون زندان تنت بی تاب شد
تا که جسمت مثلِ شمعی ذره ذره آب شد
روضه ی معصومه هر شب از فراقِ روی توست
شعله ی شمعِ نگاهش بی قرارِ کوی توست
میفرستی اشکِ چشمت را به دنبالِ رضا
سوزِ دل دارد پسر بر گردنش شالِ عزا
مثلِ مادر می شوی وقتی که نالانی ولی
او میانِ کوچه وُ تو بینِ زندانی ولی
در شرارِ تب بسوزد جسمِ آقای غریب
بر سرِ بالینِ او نه همدمی و نه طبیب
گرچه این گل از نفاق و کینه پرپر می شود
قلبِ ما در آسمانِ او کبوتر می شود
تشنه لب بودی تنت عریان نمانده بر زمین
لیک شاهِ دین فتد با ضربتی از صدرِ زین
دست و پا میزد حسین در پیشِ چشمِ خواهرش
دیده آنجا غرقِ خون افتاد از کین پیکرش!
هستی_محرابی
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
❣﷽❣
سینه_زنی_امام_کاظم_ع
بسـوز ای دل پریشان شـد پیمبر
شده صاحب عزا زهرای اطهر
بیا از دیده خون جاری کن امشب
برای حضرت موسی ابن جعفر
امیـد مـا امین ما
همـه دنیـا و دین ما
امـام هفتمیـن ما
گل زهـرا فـدای دین و قـرآن شد
دلش خـون در میان کنج زندان شد
آه واویلا واویلا واویلا (3)
بگو تـا حضـرت معصـومه آید
ز دیده خون دل جاری نماید
خبر کن حضرت موسی الرضا را
کـه شعـر مـاتم بابا سراید
همه ارض و سما غم شد
عـزاداری و مـاتم شد
دو چشم شیعه زمزم شد
از این ماتم که خون قلب پیمبر شد
عزای حضرت موسی ابن جعفر شد
آه واویلا واویلا واویلا(3)
کجـایی ای گـل بابا، رضـایم
غل و زنجیر من گرید برایم
اگر چه جان دهم در کنج زندان
ولی گریـان شـاه کربلایم
همـه صحرا واویلا بود
میان خیمه غـوغا بود
غریب و تشنه مولا بود
به روی نیزه ها می رفت سر مولا
امان از قلب زینب خواهر مولا
آه واویلاواویلا واویلا(3)
گل زهرا همـه جانها فدایش
هزاران حاتم طایی گدایش
خدایا کی شود با هم بخوانیم
زیارتنامه در ایوان طلایش
دلم پر می زند سویش
فـدای تـار گیسویش
ملائک زائـر کـویش
خـداونـدا نمانم زیر دین او
به سر دارم هوای کاظمین او
آه واویلا واویلا واویلا (3)
یوسف حق پرست(غریب)
موسی_ابن_جعفر_ع
اشعار و روضه شهادت امام کاظم (ع) – هر کجا مرغ اسیری زغم آزاد کنید
⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️⚫️➖⬛️
هر کجا مرغ اسیریست زغم آزاد کنید
قفسش برده به باغی و دلش شاد کنید
مرد اگر کنج قفس ، طائر بشکسته پری
یاد ازمردن زندانی بغداد کنید
چون به زندان به ملاقاتی محبوس روید
از عزیز دل زهرا وعلی یاد کنید
تا دم مرگ ، مناجات و دعا کارش بود
گوش بر زمزمه سید عبّاد کنید
پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش
پس شما گریه برآن خسرو ناشاد کنید
نگذارید که معصومه خبر دار شود
رحم بر حال دلِ دختر ناشاد کنید
غریبی سخته اونم ادم توی زندون باشه بمیرم برای آقایی که چهارده سال هی از این زندان به اون زندان امان از موقعی که در زندان سندی ابن شاهک یهودی افتاد
اون یهودی حرامزاده خیلی اذیتش کرد به حدی که یه روز گفت خدایا دیگر خسته شدم منو خلاصم کن
خلصنی یارب من حبس هارون
خدایا از حبس هارون خلاصم کن
مسیب که خدمتگزاری میکرد برای حضرت میگه روزی به من فرمود دلم برای پسرم تنگ شده الان چندین ساله که پسرم را ندیدم
مسیب چهارده سال اسیر زندان هارون شدم
زبانحال
مسیب زهر هرون کارگر شد / رضا ارام جانم بی پدر شد
دم مردن به حالم کن نظاره / بنه نعش مرا بر تخته پاره
غریبم من کسی بر سر ندارم / به جز تو یاور دیگر ندارم
نباشد دخترم معصومه کز جان / کند گیسو به مرگ من پریشان
کجایی ای رضا آرام جانم / سرور قلب و نور دیده گانم
بیا فکر من دور از وطن کن / پس از مرگم مرا غسل و کفن کن
مسیب ای به من هستی تو غمخوار / بیار زنجیر و غل از من تو بردار
زنم در وقت مردن دست و پایی / مسلمانان امان از این جدایی
صدا زد مسیب بیا و غل و زنبجیر از پاهای من غریب باز کن برم مدینه پسرم را ببینم و برکردم
عرض کرد آقاجان من خیلی مایلم به این کار امامیترسم هارون منو مجا زات کنه
فرمود مسیب تو خیال میکنی ما این قدرت را نداریم
اشاره به زنحیر کرد ، زنحیر باز شد دیدم از نظرم غایب شد
من از ترس هارون که خدایا اگر بیاید و بپرسد آقا موسی بن جعفر کجاست چه بگویم به دلهره افتادم
که بعد اندک زمانی شنیدم صدای زنحیر از میان زندان بلند شد
رفتم دیدم آقا برگشته
گفتم جانم بفدایت کجا بودی فرمود مسیب الان رفتم مدینه با پسرم رضا وداع کردم و بر گشتم
الهی من فدا بووم بووم شه جان آقاره/ فرزند زهرا ره/ حضرت موسی ره
چارده ساله که ندیعه شه جان ریکاره/دل بهیعه پاره/ هارون جفا ره
میون زندون بهیعه اسیره نامرد
ونه رنگ و رو ازجفا چنده بیّه زرد
غریبه مولا /بووم ته فدا
✔️✔️✔️✔️✔️➖➖➖➖➖
غل و زنجیر ونه گردن کُنده دوسّه پا/هارون پر جفا/ ونگ داهه شه خدا
گته مره راحت هاکن نخامبه این دنیا/ ندیمه شه ریکا /برو جان رضا
برو پسر مره بوین مه عمر بیّه توم
یهودی زاده هاکرده مه روز ره چون شوم
غریبه مولا / بووم ته فدا
قربونت برم آقا عده ایی از شیعیان رفتن برای ملاقاتی ارباب در زندان
یک دفعه دیدند در زندان باز شد چهار نفر میخوان بدن را از سلول زندان بیرون بیارند.
دیدن بدن سنگین شده عجبا چطور امکان داره آخر امام ضعیف و لاغر شده بود چرا باید سنگین باشه
اگر بچه سید در این جمع نشسته ببخشه منو مخصوصا از امام زمان ع معذرت میخوام
پارچه را از روی نعش کشیدن آماده ای بگم
دیدن هنوز غل و زنجیر بر پا و گردنش داره
هرکجای مجلسی از ته جگرت ناله بزن بگو یا باب الحوائج
🖤🖤🖤🖤😭😭😭😭
تهیه متن و نوشتار و شعر محلی از حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
◾️سینه_زنی_امام_کاظم_ع
◾️سبک گهواره خالی قنداقه خونین
ریزد ستاره از هر دو عینم
با پای دل من ، در کاظمینم
امشب به یاد باب المرادم
زیارت نور ، آید به یادم
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
آنجا که دارد زیبا دو گنبد
باشد مزار ، دو ماه احمد
دل برده از من ، صحن و رواقش
کبوتر دل ، در کنج طاقش
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
ای دل بیا تا ، با هم بگرییم
یاری کن ای اشک ، از غم بگرییم
اشکم ز دیده، باشد روانه
تیر غمش بر ، قلبم نشانه
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
امامهفتم، مسموم کین شد
خزان بهار ، گلزار دین شد
داغش شرر زد بر جسم و جانم
از کف ربوده ، تاب و توانم
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
از غصه پر خون، قلب رضا شد
مهدیِّ زهرا ، صاحب عزا شد
ای داد از این غم، فریاد ازاین غم
نجوا فشاند ، از دیده شبنم
◾️باب الحوائج- موسی ابن جعفر
(غلامرضا ابوالقاسمی نجوا)
کربلایی یا بهشتی تو یه دنیا خوبی داری
سحرت قشنگه اما باز عجب غروبی داری
صاحب حرم حسینه ، صاحب علم اباالفضل
شاه و امیر حسینه ، ماه منیر اباالفضل
دوست دارم که زائر عرش خدا شَم
دوست دارم جاروکش صحن و سرا شَم
دوست دارم محرما رو بوم خونم
چندتا از کبوتراتو داشته باشیم
... ابی عبدالله ثارالله ثارالله ...
توی بین الحرمینم سر یک دوراهی گیرم
حرم حسین و عباس من برم کجا بمیرم
این گنبد حسینه ، اون مرقد اباالفضل
صاحب لوا حسینه ، شاه وفا اباالفضل
دوست دارم کرب و بلا برم دوباره
اربابم روی سرم منت بذاره
دوست دارم رقیه باشه و ببینه
صحن بین الحرمین بارون بباره
... ابی عبدالله ثارالله ثارالله ...
یکی عاشق یکی معشوق ، یکی بارون یکی دریا
یکی مِی شد یکی ساقی ، یکی مجنون یکی لیلا
پیر حرم حسینه ، میر حرم اباالفضل
درد و دوا حسینه ، مشکل گشا اباالفضل
دل عباسی و نوحه ی غم تو
باز این چه شورش است و ماتم تو
حرم امام رضا برات بگیرم
با حرم حرم بیام تا حرم تو
... ابی عبدالله ثارالله ثارالله
سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات