پندیات
بیا در وادی غربت غریبان راتماشاکن
محبان وعزیزان ورفیقان راتماشاکن
نگربرشهرخاموشان خموش افتاده اند یاران
غریب وبی کس و تنها غریبان راتماشاکن
ببین شاه وگدایکسان کنارهم همه بی جان
شهان ازتخت افتاده فقیران را تماشاکن
وزیران راببین یکسونشانی از وزارت نیست
به یکتاپیرهن دلخوش وزیران راتماشاکن
به زندان لحدمحبوس شده اسکندر وکاووس
زدارایی خودمأیوس هزاران را تماشاکن
نگربرعالم وعابدکناریکدگرخفته
میان خانهٔ کوچک بزرگان را تماشاکن
گلستانهاخزان گشته جگرخون باغبان گشته
شده گلهاهمه پرپرگلستان را تماشاکن
به امرخالق قهاربه حکم حضرت دادار
خزانی گل وگلزاربهاران را تماشاکن
……………………………………
پندیات
مبادا پول شود ،دینت برادر
مبادا پول شود ،دینت برادر
شود اموال ، آئینت برادر
درون خود کنی از معصیت تار
تمام جلوه ماشینت برادر
تو در افکار دنیایی ندانی
اجل باشد کمینت ای برادر
بسازی کاخ و گر افلاک کشد سر
شود بستر زمینت ای برادر
خیالت هست که پنهان در گناهی
نباشند درکمینت ای برادر
ملک دائم بود اندر نظاره
یسار و از یمینت ای برادر
چه خواهی کرد و فردا در دل گور
کسی نیست هم نشینت ای برادر
نه کاخ و نه زاموال و نه قدرت
نگردد هم قرینت ای برادر
چه داری تو زاعمال چونکه باشد
رفیق بهترینت ای برادر
بیا تا وقت باقیست گیر توشه
زعمرِ واپسینت ای برادر
بود حب علی وآل احمد
امید آخرینت ای برادر
بکن کاری( صفا )خود بهر فردا
نگردد کس غمینت ای برادر
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
فاطمیه▪️🥀🥀🥀
روضه ختم جوان ناکام روزاول
روضه علی اکبر (ع)🥀
گریزفاطمه زهرا (س)
مداح احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
این جوان دراثر باد خزان پرپر شد
🔸غم ناکامی اوداغ دل مادر شد
🔸اوجوان بودکه ناکام برفت ازدنیا
🔸باعث آه دل غم زده مادرشد
🔸خداوندا به حق اشک مادر
🔸به حق ناله جان سوزخواهر
🔸به حق ناله آرام بابا
🔸نبیند هیچ کسی داغ برادر
پسرم برات پدرومادر بمیره آروز داشتیم (مثلا حسین جان) که بزرگ شوی بابا جان دامادت کنم چه قدرپدرومادر تنها گذاشتی و رفتی برادرن خواهران راتنها گذاشتی رفتی انشالا هیچ خانواده ای را داغ جوان نشان ندهد اما ای داغ دیدگان جوان😭
🔸هر آن مادر که اندردل غم مرگ پسر دارد
🔸ز حال ام لیلای جوان مرده خبر دارد
🔸نشاید داغ مرگ نوجوان را بردن از خاطر
🔸خصوص آن مادری کاندر زمانه یک پسر دارد
🔸اگر نالد زنی از داغ مرگ نوجوان خود
🔸یقین آه جگر سوزش به هر قلبی اثر دارد
🔸میان خاک و خون افتاده جسم اکبر رعنا
🔸نمیدانم چرا لیلا بسر قصد سفر دارد
🔸به دشواری جدا شد از سر نعش علی اکبر
🔸ز درد و داغ اکبر تا قیامت چشم تر دارد🌾🌾🌾🌾🌾🌾
⬅️اما خانواده محترم ...پدروبردارن که درگوشه ای از قبر نشسته ازسوز دل برای عزیزتان ناله می زنید..شما بدن نازنین جوانتان را غسل دادید کفن کردید به خاک سپردید😭
همه آشنایان همسایگان فامیل .دوستان واقشارمردم ازشهرهای دور و نزدیک آمدند درکنا شماربودند به شما تسلیت گفتند
اما عزیزان اگر شما ببینید پدری درکنارجسم بی جان جوانش ناله می زند چکار می کنید حتما اشک😭 چشمانش را پاک می کنید آرامش می کنید ولی بمیرم برای آن پدری که آمد کنار بدن پاره پاره علی اکبرش😭
🔸لاله اش را دید پرپر روی خاک
🔸قطعه قطعه ریز ریز روی خاک
🔸داد از کف طاقت و ازپا فتاد
🔸صورتش رابرصورت اکبر نهاد
یاد شهدا امام شهدا روح این جوان فیض ببرد
اما کوفیان چه کردند آیا به امام حسین تسلیت گفتند اشک چشم حسین پاک کردند نه چکار کردند
تا صورت به صورت علی اکبر گذاشت
صدای هلهله کوفیان بلند شد اقا هرکاری کرد نتوانست بدن جوانش رابه خیمه ها ببرد چه کردصدا زد
جوانان بنی هاشم بیاید😭
علی را بر در خیمه رسانید😭
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
اما عزیزان ایام فاطمیه وعزداری بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س)است روح همه مادرهای آسمانی الخصوص روح این جوان عزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد گریزی داشته باشیم به روزه فاطمه زهرا (س)
⬅️میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدامام علی (ع)
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسما دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه 😭
اما برادران مرحوم این جا شما کنار بدن برادربودی اما کربلا برعکس شد😭😭
خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد چه دید زینب حلقوم بریده برادر اما زبان حالی داره بی بی زینب 😭😭
گلی گم کرده ام می جویم اورا
به هر گل می رسم می بویم اورا
گل من یک نشانی دربدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
تایپ مداح اهل بیت(ع) احمد بهزادی✍
التماس دعا
صلوات شادی روح پدرو مادرم
🥀🥀🥀🥀
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
فاطمیه ▪️🥀
ختم جوان پسر🥀
سوم هفتم چهلم سالگرد🥀🌹
روضه علی اکبر (ع)🥀
گریزفاطمه زهرا (س)
مداح احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
🔸ازغم مرگ توای سروخرامان چکنم
🔸بهرپژمردنت ای نوگل خندان چکنم
🔸داغ جانسوزتوافکنده شرربرجگرم
🔸بادل سوخته وآتش هجران چه کنم
🔸شدبهارتوخزان وگل رویت پرپر
🔸من دراین داغ خزان دیده پژمان چه کنم
🔸پدرت ناله کندازغمت ای تازه جوان
🔸گویدازماتمت ای نوردوچشمان چه کنم
🔸مادرت جامه ی ماتم ببرونوحه گراست
🔸گویداوگرنکنم چاک گریبان چه کنم
🔸دوستان بهرتو آورده گل ای نوردوعین
🔸گرمزارت نکنم همچوگلستان چه کنم
🔸شمع سان سوخته ازداغ تووآب شدم
🔸ای امیددل غمدیده ی نالان چه کنم
🔸خیزازجای ببین حال جگرسوختگان
🔸باچنین ناله ی جانسوز عزیزان چه کنم
⬅️پسرم برات پدرومادر بمیره آروز داشتیم (مثلا حسین جان) که بزرگ شوی بابا جان دامادت کنم چه قدرزودپدرومادر تنها گذاشتی و رفتی برادرن خواهران راتنها گذاشتی رفتی انشالا هیچ خانواده ای را داغ جوان نشان ندهد اما ای داغ دیدگان جوان😭
🔸هر آن مادر که اندردل غم مرگ پسر دارد
🔸ز حال ام لیلای جوان مرده خبر دارد
🔸نشاید داغ مرگ نوجوان را بردن از خاطر
🔸خصوص آن مادری کاندر زمانه یک پسر دارد
🔸اگر نالد زنی از داغ مرگ نوجوان خود
🔸یقین آه جگر سوزش به هر قلبی اثر دارد
🔸میان خاک و خون افتاده جسم اکبر رعنا
🔸نمیدانم چرا لیلا بسر قصد سفر دارد
🔸به دشواری جدا شد از سر نعش علی اکبر
🔸ز درد و داغ اکبر تا قیامت چشم تر دارد🌾🌾🌾🌾🌾🌾
⬅️اما خانواده محترم ...پدرو مادر برادارن که درگوشه ای از قبر نشسته ازسوز دل برای عزیزتان ناله می زنید..شما (سه شبانه روز )(چهل روز است جوانی را از دست دادید 😭
همه آشنایان همسایگان فامیل .دوستان واقشارمردم ازشهرهای دور و نزدیک آمدند درکنا شماربودند به شما تسلیت گفتند شما را دلداری دادند
اما عزیزان اگر شما ببینید پدری درکنارجسم بی جان جوانش ناله می زند چکار می کنید حتما اشک😭 چشمانش را پاک می کنید آرامش می کنید ولی بمیرم برای آن پدری که آمد کنار بدن پاره پاره علی اکبرش😭
🔸لاله اش را دید پرپر روی خاک
🔸قطعه قطعه ریز ریز روی خاک
🔸داد از کف طاقت و ازپا فتاد
🔸صورتش رابرصورت اکبر نهاد
یاد شهدا امام شهدا روح این جوان فیض ببرد
اما کوفیان چه کردند آیا به امام حسین تسلیت گفتند اشک چشم حسین پاک کردند نه چکار کردند
تا صورت به صورت علی اکبر گذاشت
صدای هلهله کوفیان بلند شد اقا هرکاری کرد نتوانست بدن جوانش رابه خیمه ها ببرد چه کردصدا زد
🔸جوانان بنی هاشم بیاید😭
🔸علی را بر در خیمه رسانید😭
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
اما عزیزان ایام فاطمیه وعزداری بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س)است روح همه مادرهای آسمانی الخصوص روح این جوان عزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد گریزی داشته باشیم به روزه فاطمه زهرا (س)
⬅️میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدامام علی (ع)
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسما دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه 😭
اما برادران مرحوم این جا شما کنار بدن برادربودی اما کربلا برعکس شد😭😭
خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد چه دید زینب حلقوم بریده برادر اما زبان حالی داره بی بی زینب 😭😭
🔸گلی گم کرده ام می جویم اورا
🔸به هر گل می رسم می بویم اورا
🔸گل من یک نشانی دربدن داشت
🔸یکی پیراهن کهنه به تن داشت
تایپ مداح اهل بیت(ع) احمد بهزادی✍
التماس دعا
صلوات شادی روح پدرو مادرم
🥀🥀🥀🥀
نام مداح حذف نشود❌❌
راضی نیستن
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
فاطمیه▪️🥀
روضه پسر جوان روز اول🌹
روضه علی اکبر (ع)🥀
گریزفاطمه زهرا (س)
مداح احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
🔸من جوان بودم عزیزان اینچنین پرپر شدم
🔸غنچه بودم لاله بودم اینچنین پرپر شدم
🔸من جوان بودم قد وبالای رعنا داشتم
🔸صورتی چون ماه تابان روی زیبا داشتم
🔸من جوان بودم دلم خوش بود بابا داشتم
🔸مادر دلسوز خوبی سایه سر داشتم
🔸من جوان بودم ولیکن رفتم از بین شما
🔸رفتم اما روح من در آسمان پیش خدا
🔸من جوان بودم مکن گریه برایم مادرم
🔸تو مکن گریه برایم ای عزیزم خواهرم
🔸من جوان بودم پدر جان اشک از بهرم مریز
🔸ای برادر جان تو پر کن جای من را ای عزیز
🔸من جوان بودم رفیقان رفتم از بین شما
🔸رفتم و گویم رفیقان حق نگهدار شما
🔸من جوان بودم خداوند اینچنین تقدیر کرد
🔸«حکمت» این بودو اجل را اینچنین تدبیر کرد
⬅️پسرم برات پدرومادر بمیره آروز داشتیم (مثلا حسین جان) که بزرگ شوی بابا جان دامادت کنم چه قدرپدرومادر تنها گذاشتی و رفتی برادرن خواهران راتنها گذاشتی رفتی انشالا هیچ خانواده ای را داغ جوان نشان ندهد اما ای داغ دیدگان جوان😭
🔸هر آن مادر که اندردل غم مرگ پسر دارد
🔸ز حال ام لیلای جوان مرده خبر دارد
🔸نشاید داغ مرگ نوجوان را بردن از خاطر
🔸خصوص آن مادری کاندر زمانه یک پسر دارد
🔸اگر نالد زنی از داغ مرگ نوجوان خود
🔸یقین آه جگر سوزش به هر قلبی اثر دارد
🔸میان خاک و خون افتاده جسم اکبر رعنا
🔸نمیدانم چرا لیلا بسر قصد سفر دارد
🔸به دشواری جدا شد از سر نعش علی اکبر
🔸ز درد و داغ اکبر تا قیامت چشم تر دارد🌾🌾🌾🌾🌾🌾
⬅️اما خانواده محترم ...پدروبردارن که درگوشه ای از قبر نشسته ازسوز دل برای عزیزتان ناله می زنید..شما بدن نازنین جوانتان را غسل دادید کفن کردید به خاک سپردید😭
همه آشنایان همسایگان فامیل .دوستان واقشارمردم ازشهرهای دور و نزدیک آمدند درکنا شماربودند به شما تسلیت گفتند
اما عزیزان اگر شما ببینید پدری درکنارجسم بی جان جوانش ناله می زند چکار می کنید حتما اشک😭 چشمانش را پاک می کنید آرامش می کنید ولی بمیرم برای آن پدری که آمد کنار بدن پاره پاره علی اکبرش😭
🔸لاله اش را دید پرپر روی خاک
🔸قطعه قطعه ریز ریز روی خاک
🔸داد از کف طاقت و ازپا فتاد
🔸صورتش رابرصورت اکبر نهاد
یاد شهدا امام شهدا روح این جوان فیض ببرد
اما کوفیان چه کردند آیا به امام حسین تسلیت گفتند اشک چشم حسین پاک کردند نه چکار کردند
تا صورت به صورت علی اکبر گذاشت
صدای هلهله کوفیان بلند شد اقا هرکاری کرد نتوانست بدن جوانش رابه خیمه ها ببرد چه کردصدا زد
🔸جوانان بنی هاشم بیاید😭
🔸علی را بر در خیمه رسانید😭
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
اما عزیزان ایام فاطمیه وعزداری بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س)است روح همه مادرهای آسمانی الخصوص روح این جوان عزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد گریزی داشته باشیم به روزه فاطمه زهرا (س)
⬅️میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدامام علی (ع)
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسما دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه 😭
اما برادران مرحوم این جا شما کنار بدن برادربودی اما کربلا برعکس شد😭😭
خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد چه دید زینب حلقوم بریده برادر اما زبان حالی داره بی بی زینب 😭😭
🔸گلی گم کرده ام می جویم اورا
🔸به هر گل می رسم می بویم اورا
🔸گل من یک نشانی دربدن داشت
🔸یکی پیراهن کهنه به تن داشت
تایپ مداح اهل بیت(ع) احمد بهزادی✍
التماس دعا
صلوات شادی روح پدرو مادرم
🥀🥀🥀🥀
نام مداح حذف نشود❌❌
راضی نیستن
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🕊﷽🕊
فاطمیه🥀🥀🥀
▪️روضه_علی_اصغر ع🥀
گریز فاطمه زهرا(ع)🥀
مداح احمد بهزادی
❤️بر عترت مصطفی مکرر صلوات
❤️بر فاطمه و ساقی کوثر صلوات
❤️خواهی گه شود مشکلت آسان بفرست
❤️بر چهره دلربای اصغر صلوات
✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان
✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان
✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2
✨با اصغر شیرین زبان چه کردند
((یا صاحب الزمان
الغوث و الامان))
السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی اصغر علیه السلام یا باب الحوائج
⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است
⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر
⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است
⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه....
اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن
((یا باب الحوائج... یا علی اصغر))
بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه...
امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر...
آقا زاده ای که باب الحوائجه...
حالا هر حاجتی داری بسم الله...
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))
(همه ناله بزنند)
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم اعتنا نمیکردند ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
میگه یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....ایستادند
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
(اوج)
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم ..
با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه...
خدا این طفلُ مادر نبینه...
یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده.....
حسین......
حسین.....
حسین..
حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین....
حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم
بزار یه بار دیگه علیمو ببینم...
(دشتی)
🔸مچین خِشت لحد تا من بیایم
🔸تماشای رُخ اصغر نمایم
🔸دوید او را گرفت با آهُ زاری
🔸که ای اصغر مگر مادر نداری
آخ
▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر
▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر
▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت
▪️برا تو لالایی خونده اصغر
(گریز)🏴🏴🏴
اما عزیزان ایام فاطمیه وعزداری بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س)است روح همه مادرهای آسمانی الخصوص اموات جمع حاضرازاین مجلس ومحفل فیض ببرندگریزی داشته باشیم به روزه فاطمه زهرا (س)
⬅️میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدامام علی (ع)
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسما دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه 😭
اما برادران مرحوم این جا شما کنار بدن برادربودی اما کربلا برعکس شد😭😭
خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد چه دید زینب حلقوم بریده برادر اما زبان حالی داره بی بی زینب 😭😭
🔸گلی گم کرده ام می جویم اورا
🔸به هر گل می رسم می بویم اورا
🔸گل من یک نشانی دربدن داشت
🔸یکی پیراهن کهنه به تن داشت
تایپ مداح اهل بیت(ع) احمد بهزادی✍
التماس دعا
صلوات شادی روح پدرو مادرم
🥀🥀🥀🥀
نام مداح حذف نشود❌❌
راضی نیستن
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
جَهًاًِّنُِِّ پََُِسَُِِّ اَََِزُِِّ مًَِّࢪُِِّگًِِّ:
#داستان
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
✍قسمت اول
💠مقدمه:
نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمدهاند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد. لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گرانقدر «آیت الله جعفر سبحانی است» و مورد استقبال قرار گرفته است...
👈 #قسمت_اول:
🔴 حالت احتضار
💠 چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم میداد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آنها اشک در چشمهایشان حلقه بسته بود. چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کردهام. فکرش به شدت آزارم میداد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا میکشاند، در قسمت پاها هیچگونه دردی احساس نمیکردم اما هرچه دستش به طرف بالا میآمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس میکردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود. تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی میکرد که احساس میکردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... من میگویم و تو تکرار کن:
✨اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ...
او را میدیدم و صدایش را میشنیدم. لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم
شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش میکنند اما هرگز گمان نمیکردم آنها در اغفال من توفیقی داشته باشند....
#نشر_بدهید
(ادامه دارد...🔥
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
✍قسمت دوم
💠 عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود.
همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند...
لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند. زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم میخواست از این وضع رنج آور نجات مییافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آنها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهرههای ناپاک فرار کردند، هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آنها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آنها چهرهام باز و سبک شده، لبهایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم. در این لحظه دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم. انگار تمام دردها و رنجها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم .. حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را میدیدم و گفتارشان را میشنیدم. در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه میخواهی؟ همه اطرافیانم را میشناسم جز تو. گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیدهام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه میخواهی؟ فرشته مرگ در حالی که لبخند میزد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بندهای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفتهای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است.
به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود.
جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟!
ادامه دارد...
╚════♡"🌹🌻" ♡
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
✍ #قسمتسوم
💠 صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است. اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا میگرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم. نوبت به شما هم می رسد... جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو میکردم ای کاش در دنیا یکبار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود.
اما ...افسوس و صد افسوس!
پارچهای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو میچرخاند.
به خاطر علاقهای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد میزدم: آهستهتر! مدارا کن!
اما او بدون کوچکترین توجهی به درخواستهای مکرر من، به کار خویش مشغول بود. آن روزها فکر میکردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است.
با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد.. چون نماز تمام شد، جنازهام را روی دستهایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازهام قرار گرفتم و به واسطه علاقهام به جسد، همراه او حرکت کردم. تشییع کنندگان را میشناختم. باطن بسیاری از آنها برایم آشکار شده بود .
چند تن از آنها را به صورت میمون میدیدم در حالیکه قبلاً فکر میکردم آدمهای خوبی هستند. از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامهام را نوازش میداد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر سادهاش محترم نمیشمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا .... تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی میکردم.
در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود. دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرفهایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک و سود کلان و..میکنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش میبودید، به آن روزی که دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشت نخواهید داشت
ادامه دارد...
╚════♡"🌹🌻" ♡
به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود.
جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟!
ادامه دارد...
╚════♡"🌹🌻" ♡
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
✍ #قسمتسوم
💠 صدای ملک الموت را شنیدم که میگفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است. اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا میگرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم. نوبت به شما هم می رسد... جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو میکردم ای کاش در دنیا یکبار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود.
اما ...افسوس و صد افسوس!
پارچهای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو میچرخاند.
به خاطر علاقهای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد میزدم: آهستهتر! مدارا کن!
اما او بدون کوچکترین توجهی به درخواستهای مکرر من، به کار خویش مشغول بود. آن روزها فکر میکردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است.
با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد.. چون نماز تمام شد، جنازهام را روی دستهایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازهام قرار گرفتم و به واسطه علاقهام به جسد، همراه او حرکت کردم. تشییع کنندگان را میشناختم. باطن بسیاری از آنها برایم آشکار شده بود .
چند تن از آنها را به صورت میمون میدیدم در حالیکه قبلاً فکر میکردم آدمهای خوبی هستند. از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامهام را نوازش میداد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر سادهاش محترم نمیشمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا .... تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی میکردم.
در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود. دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرفهایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک و سود کلان و..میکنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش میبودید، به آن روزی که دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشت نخواهید داشت
ادامه دارد...
╚════♡"🌹🌻" ♡
🌸 #سرگذشت_ارواح در عالم برزخ
✍ #قسمت_پنجم
عجب پروندهای! کوچکترین #عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود.
در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر میدیدم...
در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه #احساس کردم تمام کوههای عالم بر گردنم آویختهاند.
چون خواستم #سبب این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش.
گفتم تا چه زمان باید #سنگینی این طوق را تحمل کنم؟
گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من #نکیر و منکر برای سؤال کردن میآیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود.
رومان این را گفت و رفت..
هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای #عجیب و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و ترس و وحشت من بیشتر...
تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آنها آهنی بزرگ در #دست دارند که هیچکس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند.
در همین حال یکی از آن دو #جلو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا میشنیدند، میمردند.
لحظهای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟
از شدت ترس و #وحشت زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمیآمدند. سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم.
درست در همین #لحظه که همه چیز را تمام شده میدانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای #شایستهترین انسانها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید. و این بار آنها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند، دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت #محمد صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبلهام کعبه میباشد...
نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر میرسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمیدادی جایگاهت اینجا بود، سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از #بهشت داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند.
با وزش نسیم بهشتی قبرم پر نور و لحدم وسیع شد. حالا مقداری راحت شدم.
از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار #مسرور و خوشحال بودم.
سرور و شادمانیم ار اینکه در اولین امتحان الهی سربلند بیرون آمدم، چندی نپایید و رفته رفته #نوعی احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد.
با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ با آنها #رابطه و انس فراوان داشتم. اما اینک دستم از همه آنها کوتاه است.
سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید، عطر بیشتر و بیشتر میشد.
در حالیکه پرونده #اعمال بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و ...
✍ادامه دارد..
╚════♡"🌹🌻" ♡
کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
برای استفاده از دعاهاو گریزهای ودسترسی آسان به اون دعا برای مادحین و ذاکرین محترم
فاطمیه🏴🏴🏴🥀
روضه مجلس ختم برادر🥀
گریز حضرت فاطمه الزهرا(ص)
روز اول دفن🥀
اجرا استاد احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🔸عجب بوی خوشی دارد برادر
🔸نوای دل کشی دارد برادر
🔸ز جا برخیز و بنگر از فراقت
🔸دل من آتشی دارد برادر
▪️▪️▪️▪️
🔸الا ای همدمم ای مهربونُم
🔸الا ای هستی و ای هم زبونُم
🔸تو رفتی ، زیر گِل خفتی عزیزم
🔸غمِ مرگت زده آتیش به جونُم
▪️▪️▪️▪️
🔸چرا از پیش ما رفتی برادر
🔸چو شمعی بی صدا رفتی برادر
🔸به آهِ سرد و قلبِ پر غمِ خود
🔸از این دار فنا رفتی برادر
⬅️خانواده محترم .......شما برادری مهربان را ازدست دادید آمدید بدن نازنین برادررا غسل دادید کفن کردید
به خاک سپردید همه آشنایان دوستان
فامیل همه اقشار مردم آمدند درکنار شما بودند به شما دلداری وتسلیت گفتند عزیزان داغ برادر خیلی برای سخته انشالا خدا کنه کسی تو مجلس ما نباشد که داغ برادر دیده باشه اما زبان حال برادران مرحوم بگم
🔸ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم
🔸ای برادر همه چشم به راهت هستیم
🔸توسفرکردی و آسوده شدی از دوران
🔸همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم
⬅️یاد شهدا وامام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روح این برادر فیض ببرد اما عزیزان داغ برادرکمربرادررامی شکنه وقتی امام حسین آمد کنار برادرش عباس 😭کنار بدن عباسش نشست صدازد برادرجان عباسم 😭😭😭
به خدا قسم کمرم شکست یعنی حسین دیگه بی برادرش شد اما ایام فاطمیه است گریزی داشته باشیم به روضه حضرت زهرا (ص)
دلها بسوزه برای
آن مادری که نیمه شب غسل دادند
بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭😭😭
میگن شبانه بدن زهراش را آرام آرام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭یا زهرا یا زهرا
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمدبهزادی✍
التماس دعا
صلوات شادی روح پدر ومادرم
🥀🥀🥀
نام مداح حذف نشود ❌
فاطمیه🏴🏴🏴🥀
روضه مجلس ختم برادر🥀
گریز حضرت فاطمه الزهرا(ص)
سوم هفتم چهلم وسالگرد
اجرا استاد احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🔸دلی دارُم که خورده زخم خنجر
🔸که زخمِ دل همان داغِ برادر
🔸فلک آتش زدی سرتا به پایش
🔸ببین در خانه خالی گشته جایش
🔸نداره مرهمی زخمِ دلِ مو
🔸شده داغِ برادر حاصلِ مو
🔸درختی بوده ام من سبز و خُرّم
🔸که از داغِ برادر گشته ام خَم
🔸از آن روزی که سوختی کامِ مرگ
🔸درختی من شدم بی شاخه و برگ
🔸ستون جان من افتاد و بشکست
🔸فلک درهای شادی روی من بست
🔸خوشا روزی که بودی در کنارم
🔸برادر جان تو بودی اعتبارم
🔸برادر از غمت خون گریه کردم
🔸من همچون رودِ جیحون گریه کردم
🔸زِ بعدِ تو شده پشتم چه خالی
▪️شدم چون مرغک افسرده حالی
🔸جگر سوز است یارب بی برادر
🔸چگونه روزگارم را کنم سَر
▪️▪️▪️▪️
⬅️خانواده محترم .......شما برادری مهربانی را ازدست دادید مدت (سه روز) هفت روز........جای خالی برادر را احساس انشالا خداوند به شما عزیزان صبربده اما برادران مرحوم همه آشنایان دوستان
فامیل همه اقشار مردم آمدند درکنار شما بودند به شما دلداری وتسلیت گفتند عزیزان داغ برادر خیلی برای برادران سخته انشالا خدا کنه کسی تو مجلس ما نباشد که داغ برادر دیده باشه اما زبان حال برادران مرحوم بگم
🔸برادرشمع عمرت گشته خاموش
🔸مرا کردی دراین عالم سیه پوش
🔸همیشه درعزایت خون بگریم
🔸نگردلحظه ای یادت فراموش
⬅️یاد شهدا وامام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روح این برادر فیض ببرد اما عزیزان داغ برادرکمربرادررامی شکنه وقتی امام حسین آمد کنار برادرش عباس 😭کنار بدن عباسش نشست صدازد برادرجان عباسم 😭😭
به خدا قسم کمرم شکست یعنی حسین دیگه بی برادرش شد اما ایام فاطمیه است گریزی داشته باشیم به روضه حضرت زهرا (ص)
دلها بسوزه برای
آن مادری که نیمه شب غسل دادند
بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭
میگن شبانه بدن زهراش را آرام آرام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭یا زهرا یا زهرا
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمدبهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
نام مداح حذف نشود ❌
4_6030755372078205971.m4a
2.61M
#بهار_که_بونه_گل_زنه_جوونه
#در_فراق_جوان_دلگویه_مازنی
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
بهار کـه بـونه گـل زَنّـه جــوونه
اینکه بُورده خاکِ بِن مه جوونه
بهار بُونه گل از خاک سر کَشنه
مه دل از داغ مه گل تَش وِشنه
بَوینین چه بلا مه سـر بمـوعه
خبــر مــرگ مـه پسـر بمــوعـه
چَـنّه سخته جوون کفن دَپوشه
اَجل وِنـه شمعِ عمر ره دَکــوشه
حیفِ جوونه که بُوره زیرگِل
وِنـه داغ سخته و پاره بونه دل
دشت وصحرامَشت ازخوندشِ بِلبِل
چندروزه مــه بلبل بُورده زیـر گِـل
پسر گَت هـاکِنّـه مـه یار بِواشه
سـر پیـری مـه دَسِ عصـا بـاشه
پسر گَت هـاکِنّــه مثل گــل رو
وِنِسّـــه داشتــمه خَـــله آرزو
بهار بمو مه گُل بُورده خاک بِن
جـان پسـر بُـورده غـریب وطـن
این ضرب المَثَلِ قــدیمی طِیفه
بخـدا سنگ بُوره زیــر گِـل حیفه
چَـنّه سخته غـم جــوون بَــدیین
گُــل که جِـوونه زَنّــه ره بَچــیین
الهـی هیچ پِــرو مــار غـم نَـوینه
شِـه عـزیـز جِــوونِ مـاتـم نَــوینه
پسر ته نـوج بـَزه ریشه بـلاره
مـه دل دَکِتـه تشـویشـه بـلاره
تِــه قــرون بَهــووم بهــار بِلبِــل
از داغ ته بَوین زار خونه مـه دل
تِـه کـه بی مـه تموم عمرِحاصل
بَمیــرم زیـر گِـل هـاکــردی منزل
اِسا خوامه چیکار زنده بَموندم
تـه قبر سـر پسر پسر بَخـوندم
از داغ تِه به چه زارخونّه«مداح»
وه زار زار خونّه و من کشمه آه
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#جوان
#مازنی
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
4_5859422108664205213.m4a
2.54M
#یکساله_که_دلم_از_داغ_غمت...
#در_فراق_مادر
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
چندروزه که دلم از،داغ غمت کبابه
توکه نباشی مادر، آرزهام سرابه
صفای خونه بودی،رفتی وخونه سرده
حرفای بچه هات از،دلتنگی هاودرده
مادرمهربونم دردوبلات بجونم
ای داداز این جدایی«۲»
یادش بخیرمادرجون،چه روزگاری داشتیم
توخونه ازحضورت،عطر بهاری داشتیم
یادش بخیرصدای،تومی پیچیدتو خونه
الان یه قاب عکست،مونده برام نشونه
مادرمهربونم دردوبلات بجونم
ای داداز این جدایی«۲»
چندروزه که بدرد، فراق تو اسیرم
دلتنگتم کجا پس، سراغتو بگیرم؟
مادرمهربونم درد وبلات بجونم
ای داداز این جدایی«۲»
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
4_5841445321183333261.m4a
3.75M
#مگه_یادم_میره_پدر_جونم_محبت
#در_فراق_پدر_مگه_یادم_میره
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
مگه یادم میره ، پدرجونم محبت تو
مگه یادم میره،شیرینیای صحبت تو
مگه یادم میره،جفادیدی وفامیکردی
مگه یادم میره، تونمازت دعامیکردی
بابا دلم تنگه براتو
قربون برم مهرو وفاتو
بابای خوب ومهربونم«۲»
مگه یادم میره دستای پرازپینه داشتی
مگه یادم میره؟عشق همه توسینه داشتی
مگه یادم میره؟تاجون بتن داشتی دویدی
مگه یادم میره؟خیلی برام زحمت کشیدی
رفتی شکسته پروبالم
ازمرحمت بکن حلالم
بابای خوب ومهربونم«۲»
مگه یادم میره؟سینهٔ تو یه کربلابود
مگه یادم میره؟عشقت حسین سرجدا بود
مگه یادم میره؟براحسین گریه می کردی
تامحرم می شد،نذری هاتوهدیه می کردی
عشق توشاه عالمین بود
وردلبت حسین حسین بود
بابای خوب ومهربونم«۲»
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
فاطمیه🏴🏴🏴
#روضه پسرجوان(2)
سوم هفتم چهلم سالگرد🥀
روضه علی اکبر(ع)🥀
گریزفاطمه زهرا(س)
مداح احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم
ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
یا صاحب الزمان( ۲)
🌾🌾🌾🌾🌾
🔸اي پسر از غم تو خون شده اشک بصرم
🔸خيز و بنگر که زبعد تو چه آمد به سرم
🔸زندگاني شده بهر پدرت درد آور
🔸خون دل مي چکد از ديده به سوزدجگرم
🔸زغمت شام و سحر ديده تر و نالانم
🔸رفته طاقت ز دل و خم شده اکنون کمرم
🔸من به يادت همه شب ناله کنم تا به سحر
🔸تو نمردي پسرم جلوه گري در نظرم
🔸باورم نيست که دل کندي و از ما رفتي
🔸مانده ام ديده به در تا کسي آرد خبرم
🔸از غمت موي سياهم شده چون روز سپيد
🔸تا به کي با دل خون گشته به راهت نگرم
🔸ببينم اي کاش شبي روي مهت اندر خواب
🔸بوسم از خاک رهت اي مه نيکو سيرم
🔸پس کجا مانده اجل بر سر بالين آيد
🔸جان من گيرد و راحت شوم آخر پسرم
⬅️پسرم برات پدرومادر بمیره آروز داشتیم (مثلا حسین جان) که بزرگ شوی بابا جان دامادت کنم چه قدرپدرومادر تنها گذاشتی و رفتی برادرن خواهران راتنها گذاشتی رفتی انشالا هیچ خانواده ای را داغ جوان نشان ندهد اما ای داغ دیدگان جوان😭
🔸هر آن مادر که اندردل غم مرگ پسر دارد
🔸ز حال ام لیلای جوان مرده خبر دارد
🔸نشاید داغ مرگ نوجوان را بردن از خاطر
🔸خصوص آن مادری کاندر زمانه یک پسر دارد
🔸اگر نالد زنی از داغ مرگ نوجوان خود
🔸یقین آه جگر سوزش به هر قلبی اثر دارد
🔸میان خاک و خون افتاده جسم اکبر رعنا
🔸نمیدانم چرا لیلا بسر قصد سفر دارد
🔸به دشواری جدا شد از سر نعش علی اکبر
🔸ز درد و داغ اکبر تا قیامت چشم تر دارد🌾🌾🌾🌾🌾🌾
⬅️اما خانواده محترم ...پدروبرادارن که درگوشه ای از قبر نشسته ازسوز دل برای عزیزتان ناله می زنید پدرومادرحالا شما مدت (سه)هفت روز جای خالی جوانتان را احساس م می کنید خدا به شما صبر بده اما
همه آشنایان همسایگان فامیل .دوستان واقشارمردم ازشهرهای دور و نزدیک آمدند درکنار شماربودند به شما تسلیت گفتند
اما عزیزان اگر شما ببینید پدری درکنارجسم بی جان جوانش ناله می زند چکار می کنید حتما اشک😭 چشمانش را پاک می کنید آرامش می کنید ولی بمیرم برای آن پدری که آمد کنار بدن پاره پاره علی اکبرش😭
🔸لاله اش را دید پرپر روی خاک
🔸قطعه قطعه ریز ریز روی خاک
🔸داد از کف طاقت و ازپا فتاد
🔸صورتش رابرصورت اکبر نهاد
یاد شهدا امام شهدا روح این جوان فیض ببرد
اما کوفیان چه کردند آیا به امام حسین تسلیت گفتند اشک چشم حسین پاک کردند نه چکار کردند
تا صورت به صورت علی اکبر گذاشت
صدای هلهله کوفیان بلند شد اقا هرکاری کرد نتوانست بدن جوانش رابه خیمه ها ببرد چه کردصدا زد
🔸جوانان بنی هاشم بیاید😭
🔸علی را بر در خیمه رسانید😭
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
اما عزیزان ایام فاطمیه وعزداری بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س)است روح همه مادرهای آسمانی الخصوص روح این جوان عزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد ایام فاطمیه عزاداری بی بی دوعالم فاطمه زهرا (س) گریزی داشته باشیم به روزه حضرت فاطمه زهرا (س)
⬅️میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدامام علی (ع)
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭😭😭😭
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه 😭
اما برادران مرحوم این جا شما کنارقبر برادر امدی اما کربلا برعکس شد😭
خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد چه دید زینب حلقوم بریده برادر اما زبان حالی داره بی بی زینب 😭😭
🔸گلی گم کرده ام می جویم اورا
🔸به هر گل می رسم می بویم اورا
🔸گل من یک نشانی دربدن داشت
🔸یکی پیراهن کهنه به تن داشت
تایپ مداح اهل بیت(ع) احمد بهزادی✍
التماس دعا
صلوات شادی روح پدرو مادرم
🥀🥀🥀🥀
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
#ترحیم_خوانی
#رباعیات
#پدر #ختم_پدر
#جوان #ختم_جوان
#برادر #ختم_برادر
#مادر #ختم_مادر
#خواهر #ختم_خواهر
#روضه
#نوحه
#چهلم
#سالگرد
#پندیات
#دوبیتی
#دشتی
#ترکی
#اوخشاما
#مجلس_ختم_خواهر
#مجلس_ختم_برادر
#مجلس_ختم_پدر
#مجلس_ختم_مادر
برای دسترسی آسان ترازمطالب از#هشتک استفاده کنید👆
#فاطمیه🥀
روضه ختم مادر 🥀
مادرشهید🥀
سوم ،هفتم،چهلم،سالگرد
مداح احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
ایام فاطمیه عزداری بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س)است انشالاروح این مادربافاطمه زهرا محشوربشه
خداوندا دگر مادر ندارم
دریقا سایه اش برسرندارم
همه گویندکه مادر رفته ازما
فراق مرگ او باورم ندارم
مادرجان دلم را مادر شکستی
تمام رشته عمرم گسستی
اخ قربان دردهای دلت بشم مادر
امیداست فاطمه دستت بگیرد
اخه مادر یک عمری برای زهرا مرضیه اشک ریختی مادر😭😭
برای حسین فاطمه عزاداری کردید
امید فاطمه دست بگیرد😭😭
که تودر روضه زهرا نشستی
دوچشمی ای فلک پر آب دارم
دلی پر غصه وبی تاب دارم
چرا چون مرغ شب از دل ننالم
که این جا مادری درخواب دارم
ای عزیزان دلم خدا به شما صبر بده
همسری مهربان مادری دلسوز خواهری غم خوار ازدست دادید
اما فرزندان مرحومه شما مدت (سه روز،هفت روز)،........است که جای خالی مادرو احساس می کنید اما دخترهای این مادر کجای نشته ای نمی دانم به یاد کدام خاطره مادر اشک می ریزید تنها یادگار مادر چادر نماز است یاد دختر نمی ره اما عزیزان
همه فامیل همسایگان ......
امدند درکنار شما بودند به شما تسلیت گفتند به شما دل داری دادند
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع
حاضر الخصوص روی این مادر وفرزند شهیدشان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد امشب بگید مادر راحت بخواب چون مهمان برادر شهیدمان هستید خیلی دل تنگ برادرمان بودید برادر (سه،هفت روز) مهمان عزیزی دارید مادر امده پهلویت مواظب مادرباش شفاعت شه به مادر پهلو شکسته بکنید اما دلها امده شد بریم مدینه ایام فاطمیه وعزاداری فاطمه زهرا(س)اما دلها بسوزه برای
ان مادری که نیمه شب غسل دادند
بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا😭
میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسما روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسما متوجه شدعلی
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله😭
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید😭
صدا زد اسما دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا 😭
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی😭
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه 😭
اما برادران مرحومه این جا شما کنار بدن خواهر بودی اما کربلا برعکس شد😭
خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد صدا زد زینب 😭
گلی گم کرده ام می جویم اورا
به هر گل می رسم می بویم اورا
گل من یک نشانی دربدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
اما جمله اخر و زبان حال فرزندان مرحومه والتماس دعا
یتیمی درد بی درمان یتیمی
اخ یتیمی خاری دوران یتیمی
بدون مادر خیلی سخته مادر
جدایی ما خیلی زود بود مادر
الهی طفلی بی مادر نباشد
اگرباشد دراین سامان نباشد۰
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ وارسال مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
حذف اسم مداح باز حق الناس است❌
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
روضه تشیع شهید روز اول🏴
پدرجوان
زبان حال پدرومادر برادران وفرزندان
مداح احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یارحمان یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ازخدا نام ونشان دارد شهید
افتخار جاودان دارد شهید
گوهری دریای عشق ومعرفت
باخدا سری نهان دارد شهید
پیش رگبار ستم درراه دین
جان خود را ارمغان دارد شهید
بهرحفظ اب و خاک میهنش
برکف خود نقد جان دارد شهید
است نقش سینه اش حب حسین
نام اورا بر زبان دارد شهید
درکنار مصطفی اندر بهشت
ازمحبت آشیان دارد شهید
خانواده محترم شهید پدر شهید برادران شهید فرزندان شهید شما عزیزی را از دست دادید این همه جمعیت از اقشار مردم آمدند درکنار شما بودند بدن نازنین شهید راباچه احترامی تشیع و به خاک سپردند به شما تسلیت گفتند معمولا بدن شهید که تشیع می کنند گل باران می کنند اما من یک شهیدی را سراغ دارم که تشیع ویژه ای داشت
یادشهدا امام شهدا درگذشتگان جمع حاضر الخصوص روح این شهید از این مجلس محفل فیض ببرد
اما من قربان آن شهیدی برم که ده نفراسبها را نعل تازه زدند ان قدر بربدن ابی عبدالله 😭😭
وقتی این نانجیبا وارد کاخ عبیدالله شدند صدا زدند دست و پای مارا باید طلا بگیرید باید جایزه وفاداری به بیشتر بدید مگر شما چه کسی هستید صدا زد ما همان ده سوارکاری
هستیم که استخوان سینه وپشت حسین رابا خاک یکی کرده ایم
کیست این کشته که جانم به قربان تنت😭
خاک صحرا کفن وخون گلو پیرهنت
نیزه را سرور من بر سرراهت کردید
شام راغلغله صبح قیامت کردی
برلب تشنه تان آن روز حکایت دارد
خاتمی را که درانگشت شهادت کردی
لذا وقتی اقا امام سجاد فرمودند بنی اسد برای من یک تکه بوریا بیارید
امام سجاد این بوریا رازیر بدن قرار داد بنی اسدگفتند اقا مگر برای این بدن اتفاقی افتاده این عبارت به کار بردند😭
امان ازنعل های تازه بسته😭
امان ازاستخوانهای شکسته😭
حسین آرام جانم حسین روح روانم
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ وارسال مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح همه شهدا
نام مداح حذف نشود ❌
🌹🌹🌹🌹🌹
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#رروضه شهید سوم ( چهلم)( سالگرد)جوان
روضه حضرت علی اکبر (ع)
اجراء استاد احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم
یارحمان یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ازخدا نام ونشان دارد شهید
افتخار جاودان دارد شهید
گوهری دریای عشق ومعرفت
باخدا سری نهان دارد شهید
پیش رگبار ستم درراه دین
جان خود را ارمغان دارد شهید
بهرحفظ اب و خاک میهنش
برکف خود نقد جان دارد شهید
است نقش سینه اش حب حسین
نام اورا بر زبان دارد شهید
درکنار مصطفی اندر بهشت
ازمحبت آشیان دارد شهید
یادشهدا امام شهدا درگذشتگان جمع حاضر الخصوص روح این شهیدمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد مجلس به مناسبت اولین سالگرد شهیدعزیزمان ( اسم شهید میگی)بر گذارشده انشالا روحش با ارباب بی کفنش محشور بشه
اما پدرومادرشهید شما فرزندی مهربان را ازدست دادیدشما چقدر به قد وبالای جوانت نگاه کردی تا بزرگ بشه وزیر تابوت شما را بگیرد اما نشد برادران شهید شما برادری دلسوزی از دست دادیدچقدر زود سفر کردی داداش پدرومادر شهیدشما یک سال است که جای خالی فرزندتان را احساس می کنید حالا هر وقت دل تنگ می شید باید به عکس جوانت نگاه کنی انشالا خدا کنه کسی در بین ما نباشه که داغ فرزند دیده باشه داغ فرزند کمر پدرو مشکنه
ای ناله می زنه😭
میگه اخ خدایا عصای پیریم رفت
برداران شهید میگن کمرمان شکست
۰اما می خوام زبان حال برادران شهید بگم😭
ای سفر کرده به معراج به یادل هستیم
ای برادر همگی چشم به راهت هستیم
توسفر کردی اسوده شدی از دوران
همه ماتم زده هرلحظه به یادت هستیم😭
چقدر عزیز برادر زود سفرکردی
ماراتنها گذاشتی😭
حالا دلها اماده شد بربم کربلا برای جوان امام حسین علی اکبر ناله بزنید
ابا عبدالله.. وقتی اومد کنار علی دید علی داره پاهاشو رو خاکا میکشه خدایا هیچ پدرو مادری را داغ جوان نشان نده امام حسین نشت کنار میوه دلش علی اکبر سر علی را به دامن گرفت دلش ارام نشد سر علی را به سینه چسپانید ای از سوز دل صدا می زد ۱علی جانم پسرم بابا تنها گذشتی رفتی هر کاری کرد نتوانست بدن علی اکبر به خیمه ببرد چه کرد صدا زد
جوانان بنی هاشم بیاید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بردرخیمه رسانم
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ وارسال مداح اهل بیت (ع)احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
شادی روح همه شهدا صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین