eitaa logo
خط شکنان | یاد آور حماسه های دلاور مردان کویر
142 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
859 ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺🍃 خاطره ای از اثر سرکار خانم حمیده دهقانی اشکذری (فرزند شهید) شب یلدا چند سال قبل میهمان پدربزگ بودیم بازار خاطره گویی و فال حافظ داغ بود پدربزرگم« حاج میرزاحسن»گفت : چند سال ازازدواجمان گذشته بود، من ومادربزرگتان بچه دار نمی شدیم ، کم کم ما واطرافیان نگران شده بودیم . دورهمی خانوادگی بود بی بی زهرا مادر همسرم دیوان حافظ را به نیت فال گشود وآن صفحه باز شده دیوان حافظ را به شخصی که در آن جمع باسواد بود داد گفت:« بخوان » آن شخص شروع به خواندن کرد: « ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را رفیق و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد» یکی از حضارآن جمع از بی بی زهرا پرسید : « چه نیتی کرده بودی» بی بی زهرا درحالی که بغض کرده بود واشک در چشمانش جمع شده بود درپاسخ گفت : «خیلی نگران بچه دارشدن دخترم فاطمه و شوهرش میرزا حسن بودم، به همین نیت فالی به حافظ زدم ببینم چه می آید با این فال دلم خیلی روشن شد! خدا به آنها فرزندی خواهد داد که مانند ستاره می درخشد» از آن شب و آن فال زمان زیادی نگذشت که خدا به ما «علی محمد» داد ، با این که بعد از آن خدا بمن فرزندان دیگری هم داد ولی الحق و الانصاف این پسر گل سرسبد ما بود. خیلی باهوش بود بخاطر اینکه کمک کار ما بود نتوانست زیاد درس بخواند ولی ایمان و رفتارش برای همگی درس بود « نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت --- به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد» پدر بزرگ سپس ادامه داد، علی محمدبارها به جبهه رفت و سر انجام در حالی که زن و سه تا بچه داشت به آرزویش رسید و شهید شد، وباعث عزت و آبروی فامیل شد. پدر بزرگ چشمانش پر ازاشک بود و در صدایش دلتنگی می شد احساس کرد نگاهش به عکس پدرم دوخت و چند بار تکرار کرد : «ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد» ۴۰۰۰_شهید_یزد