eitaa logo
خط حزب‌ اللّه
12.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
18 ویدیو
221 فایل
نشریه خط حزب‌الله ‏‏‏هفته‌نامه جامعه مؤمن و انقلابی 🔗 farsi.khamenei.ir/weekly 🔗 ble.ir/khattehezbollah 🔗 virasty.com/khattehezbollah
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 | استاد تبیین و ابرهای تردید 👈 روایت خط‌حزب‌الله از دیدار اقشار مختلف مردم با رهبر انقلاب و سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره تحولات منطقه 🔹در سرمای صبح چهارشنبه، وقتی اتوبوس‌های خالی در حاشیه‌ی خیابان فلسطین پشت‌سر‌هم به‌ردیف پارک شده‌اند، یعنی شهرستانی‌ها زودتر از ما خودشان را رسانده‌اند. توی خیابان کشوردوست که می‌پیچم، انبوه جمعیّت و رفت‌وآمدها نشان از این دارد که درهای حسینیّه را به روی خسته‌مهمان‌های شهرستانی باز کرده‌اند تا در سرمای پاییزی تهران، بیرون نمانند. پشت درها، تا چشم کار می‌کند، جمعیّت این‌پا و آن‌پا می‌شود. همه از سرما توی یقه‌هایشان فرو رفته‌اند. 🔹کارت ورودم را که تحویل می‌گیرم، انتهای جمعیّت، پشت سر روحانی جوانی می‌ایستم. شیخ مسعود با تعداد دیگری از طلبه‌ها از آذربایجان آمده. دفعه‌ی اوّل است که آمده دیدار. از فعّالان تربیتی تبریز است و با ته‌لهجه‌ی شیرین آذری می‌گوید «چند ماه قبل هم شرایطِ آمدن فراهم شده بود، امّا ترجیح دادم که سهمیّه را به یکی از نوجوان‌های مشتاق مسجد بدهم؛ امروز، بالاخره قسمت خودم شده.» 🔹گیت‌های اوّل را که رد می‌کنیم، مهمان‌ها کم‌کم نگران گنجایش حسینیّه می‌شوند: «اوه! این‌همه مهمون تو حسینیّه جا میشن؟» این را آقا پسر نوجوان شانزده‌ساله‌ای که دیدار‌اوّلی است می‌گوید. دوستش می‌گوید «فکر نکنم بیشتر از هزار نفر جا بشن.» نگرانند که صف‌ها تکمیل شود و نتوانند وارد حسینیّه بشوند. عاقله‌مردی تجربه‌دارتر، با خنده‌ای رندانه می‌گوید «نگران نباشید! امروز دیدار اقشاره. اقشار با هم ندار هستند. همیشه فشرده‌تر می‌شینن که همه جا بشن.» 🔹به خاطر سیّده زینبوارد حسینیّه که می‌شویم، قبل از هر چیز، آیه‌ی «اِنَّ اللّهَ بالِغُ اَمرِه» بر پیشانی حسینیّه جلب توجّه می‌کند؛ مثل همیشه، انتخابی با ظرافت و مرتبط با موضوع دیدار: یعنی، «همانا خداوند کار خود را محقّق می‌سازد.» با توجّه به بعضی تحلیل‌های یأس‌آور و دلسردکننده از وقایع منطقه که در روزهای اخیر از طرف بعضی تحلیلگران داخلی و خارجی ارائه شده و سرنوشت جبهه‌ی حق را متزلزل و تاریک ترسیم کرده‌اند، انتخاب این عبارت دقیق، نوید سخنانی امیدبخش در دیدار امروز را می‌دهد.تقریباً دوسوّم از حسینیّه پُر شده و جمعیّت از یک سو در حال پُر کردن صف‌های انتهایی است. دوربین‌ها دُورتادُور حسینیّه آماده‌ی کارند. امروز، برخلاف همیشه، تقریباً هیچ مقام و مسئولی در حسینیّه نیست؛ تا چشم کار می‌کند، چهره‌های ساده و مشتاق اقشار مختلف مردم است. آقای جوان کناری‌ام که خودکار را در دستم می‌بیند، خواهش می‌کند که چند لحظه‌ای خودکارم را به او بدهم برای کامل کردن شعارنوشته‌ی کف دستش. آقاسعید می‌گوید سال‌ها قبل توفیق داشته که چند ماهی در سوریه مقابل تروریست‌ها بجنگد. بچّه‌ی پایین‌شهر تهران است. می‌گویم «شماها که اونجا زحمت کشیدین و هزینه دادین، با دیدن وضعیّت جدید سوریه غصّه‌تون نمیشه؟ این روزها خیلی‌ها ناامید شدن.» هیچ سرش را بالا نمی‌آورد؛ همان‌طور در حال پُررنگ کردن نوشته‌هایش می‌گوید «ما برای حزب و جناح خاصّی نرفتیم. بذار هرچی میخوان در مورد ما بگن. ما به خاطر دفاع از سیّده زینب رفتیم. الان هم اگه لازم باشه و خطری باشه، دوباره می‌ریم. غصّه‌ی چی داداش؟» صلابت و بی‌مهاباییِ کلامش مبهوتم می‌کند. در دنیایی که خیلی‌ها پشت تحلیل‌های افسرده و یخ‌کرده‌شان پنهان شده‌اند، مردانی این‌چنین قرص و قوی، هنوز پای کارِ سیّده زینب هستند. 🔹عقربه‌های ساعتِ آویخته از سقف که نُه و چهل دقیقه را نشان می‌دهند، آقای امیر عبّاسی پشت بلندگو می‌ایستند به نوحه‌خوانی. مراسم کم‌کم شکل رسمی به خود می‌گیرد. «با ولایت می‌مانیم / شور ما از عاشوراست/ ای عاشقان بسم‌اللّه / راه قدس از کربلاست.» جمعیّت، یک‌صدا، همخوانی می‌کند و صدای سینه‌زنی زیر سقف حسینیّه‌ی امام خمینی طنین‌انداز می‌شود. 🔹پیش‌قراول اهالی تبیینبلند شدن ناگهانی حضّار، همراه نوای «حیدر‌حیدر»، نشان از ورود آقا به حسینیّه می‌دهد. همه سرپنجه می‌ایستند و موجی بزرگ از صف‌های پشت سر، سمت جایگاه می‌زند. شعار‌های پراکنده روی هم می‌ریزند. آقا با لبخند برای همه دست تکان می‌دهند و یک دُور، تمام جمعیّت را از نظر می‌گذرانند؛ بعد، می‌نشینند و بالاخره جمعیّت آرام می‌گیرد. جلسه با تلاوت چند آیه از قرآن توسّط قاری محترم آغاز می‌شود. قاری هم آیات مرتبطی را برای تلاوت گلچین کرده؛ از «اِنَّ اللّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا» شروع می‌کند و با سوره‌ی فتح تمام می‌کند. 📝 ادامه👇
📝 ادامه 🔹آقا، تمام مدّت، آرام و با طمأنینه سر پایین انداخته‌اند و گوش می‌کنند؛ بعد، بلافاصله، آقا بسم‌اللّه می‌گویند به آغاز صحبت. به همه‌ی مهمان‌ها و بخصوص شهرستانی‌ها خوشامد می‌گویند و بی معطّلی و مقدّمه می‌روند سر اصل مطلب. آقا می‌گویند: «من قصد ندارم تحلیل کنم قضایای سوریه را ــ تحلیل را دیگران میکنند ــ قصد من امروز "تبیین و ترسیم" است.» بعد، آقا صریح و روشن حوادث سوریه را حاصل اتاق فرمان مشترک آمریکا و اسرائیل معرّفی می‌کنند: «بله، یک دولت همسایه‌ی سوریه نقش آشکاری را در این زمینه ایفا کرده، الان هم ایفا میکند ــ این را همه می‌بینند ــ ولی عامل اصلی آنها هستند؛ عامل اصلی، توطئه‌گر اصلی، نقشه‌کش اصلی، اتاق فرمان اصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی است.» آقا، به طور ضمنی، آداب همسایه‌داری را هم به بعضی خیال‌پرداز‌ها گوشزد می‌کنند. 🔹مقاومت‌نشناس‌ها خوشحال نباشندرهبر انقلاب، در ادامه، اشاره‌ای هم می‌کنند به کسانی که خوشحالند و می‌گویند جبهه‌ی مقاومت ضعیف شده! این روزها صفحات مجازی و رسانه‌های آن‌ور آبی حسابی اظهار شادی می‌کردند و خیال می‌کردند که با حوادث اخیر، مقاومت از بین رفته. آقا می‌فرمایند که «به نظر بنده اینها سخت در اشتباهند. آن کسانی که خیال میکنند با این چیزها جبهه‌ی مقاومت ضعیف شده است، درک درستی از مقاومت و جبهه‌ی مقاومت ندارند؛ نمیدانند اصلاً جبهه‌ی مقاومت یعنی چه.» آقا از همین مقدّمه‌ی منطقی به یک نتیجه‌ی روشن و امیدبخش می‌رسند و با صدای رسا اعلام می‌کنند که «من به شما عرض میکنم، به حول و قوّه‌ی الهی، گستره‌ی مقاومت، بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت.» صدای تکبیر مردم بلند می‌شود. حالا با این وعده‌ی آقا دل‌‌های دوستان قرص‌تر و قدم‌های مقاومت‌نشناس‌ها لرزان‌تر می‌شود. آقای مقاومت امّا به همین بسنده نمی‌کنند و در پاسخ تحلیلگران بی‌خبر از مقاومت که ضعف مقاومت را مقدّمه‌ی ضعف ایران دانسته‌اند، پاسخی محکم و باصلابت می‌دهند: «من عرض میکنم که به حول و قوّه‌ی الهی، بِاذن اللّه تعالیٰ، ایرانِ قوی، مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد.» باز تکبیر مردم در حسینیّه می‌پیچید. آقا، پیش از هر وعده، «به حول و قوّه‌ی الهی» می‌گویند و مردم پس از هر جمله «اللّه‌اکبر»! اینجا، خطیب و مستمع، خدا را همه‌کاره می‌دانند. 🔹مردم مَحرمِ آقا، آقا شفّاف با مردمنکته‌ی جالب و قابل توجّه دیدار امروز رهبر انقلاب اسلامی با اقشار مردم، اشاره‌های صریح و شفّاف رهبر انقلاب به بعضی مسائل مربوط به روابط ایران و محور مقاومت بود؛ اشاراتی که برخلاف رویّه‌ی معمول سخنان رهبری در دیدارهای عمومی، بیشتر از جنس «خبر و تببین» بود و نه «تحلیل». آقا امروز مردم را مَحرم بعضی خبرها و اطّلاعات کمترشنیده‌شده دانستند و شفّاف و روشن با مردم صحبت کردند. اشاره‌ی آقا به مسدودیّت ارتباط زمینی و هوایی با سوریه برای ارسال کمک‌های آماده‌شده توسّط جمهوری اسلامی، یکی از این موارد بود: «ما در همین شرایط دشوار هم آماده بودیم. آمدند اینجا به من گفتند که همه‌ی امکاناتی که برای سوری‌ها امروز لازم است، ما آماده کردیم، آماده‌ایم که برویم، [امّا] آسمانها بسته بود، زمین بسته بود؛ رژیم صهیونیستی و آمریکا، هم آسمان سوریه را بستند، هم راه‌های زمینی را بستند؛ امکان نداشت. قضایا این‌جوری است.» 🔹در ادامه، آقا برای اوّلین بار به مسئله‌ی مخالفت ارتش سوریه با حضور بعضی مستشاران و نظامیان ایرانی هم اشاره کردند: «بعد البتّه بعدها متأسّفانه بعضی از خود آنها، خود مسئولان نظامی آن کشور، ایراد درست کردند، مشکل درست کردند و از این چیزی که به نفع خودشان بود، متأسّفانه صرف‌نظر کردند.» صحبت‌های آقا که تمام می‌شود، باز جمعیّت برمی‌خیزند به شعار دادن. تا روی پا بند شویم، آقا چفیه‌شان را به بخش مردانه و انگشترشان را به بخش زنانه‌ی مجلس هدیه می‌کنند و بعد، دستی به خداحافظی بلند می‌کنند. موقع خروج به چهره ها و حرف هایی که بین مهمان ها رد و بدل می شود، دقت می کنم. انرژی و انگیزه گرفتن مشهود و روشن است. براستی چه کسی جز او میوانست اینطور منطقی و دقیق این شرایط پیچیده و خطیر را برای مردم تبیین کند و ابرهای تردید را از آسمان اذهان بزداید. 🔖 منتشرشده در شماره جدید نشریه خط حزب‌الله