💠 بسم الله الرّحمن الرّحیم
▫️سردار رشید و فداکار اسلام، سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی، در کنار همرزم بزرگوارش سردار محمدهادی حاجرحیمی، با جنایت رژیم غاصب و منفور صهیونیست به شهادت رسیدند. سلام و رحمت خدا و اولیائش بر آنان و دیگر شهیدان این حادثه، و لعنت و نفرین بر سردمداران رژیم ظالم و متجاوز.
▫️شهیدان ما از خداوند مهربان خود، نشان قبول مجاهدتِ دراز مدّت خود را دریافت کردند و هماکنون در جمع اولیاء و صلحاء، متنعم به نِعَم الهیاند.
▫️سردار زاهدی از دهه شصت در میدانهای خطر و مجاهدت، چشم انتظار شهادت بود. آنها چیزی را از دست نداده و پاداش خود را دریافت کردهاند، ولی غم فقدان آنان برای ملت ایران به ویژه هر که آنان را میشناخت سنگین است.
▫️رژیم خبیث به دست دلاور مردان ما مجازات خواهد شد. آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد به حول و قوهی الهی.
والسلام علی عبادالله الصالحین
سیّدعلی #خامنهای
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾
وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾
▫️به امر امام (موسی صدر) عازم برج حمود شدم. ماههاست که منطقه در محاصرهی کتائب¹ است. کسی نمیتواند از منطقه خارج شود.
هر روز عدهای از مسلمانها در گذار این منطقه کشته میشوند. چند روز پیش ششنفر از صریفا، دهی جنوبی هنگام خروج از برج حمود ذبح شدند که چهار نفر آنها از حرکتالمحرومین² بودند...
▫️فقر و گرسنگی بیداد میکند فقر و گرسنگی بیداد میکند، شاید نود درصد مردم، از این منطقه طوفانزده گریختهاند.
شهری بمباران شده، مصیبتزده، زجر دیده. شب و روز مورد تجاوز و بمباران!
مأمور شدم که به منطقه بروم و مقداری آرد، برنج و شکر و احتیاجات دیگر تقسیم کنم، احتیاجات مردم را از نزدیک ببینم و راه حلی برای این مردم فلکزده بیابم.
▫️ترتیب کار داده شد. با یک ماشین در معیت سه ارمنی که یکی از آنها محرّر³ روزنامه بزرگ ارمنی بود، عازم برج حمود شدیم.
برای چنین سفری شخص باید وصیتنامهی خود را بنویسد و آماده مرگ باشد. من نیز چنین کردم...
ماههاست که چنین هستم و گویا حیات و ممات من یکسان است!
▫️از منطقه مسلماننشین خارج شدیم. رگبار گلوله میبارید. منطقهی مرگ بود.
منطقهی فاصل بین مسلمین و مسیحیان...
جنبندهای وجود نداشت.
بمبهای سنگین خیابان را تکهتکه کرده بود. لولههای آب به بالا فوران میکرد.
در هر گوشه و کناری ماشین منفجر شده و سوخته به چشم میخورد...
▫️چقدر وحشتانگیز!
مرگ بر همهجا سایه افکنده بود... اینجا موزه بیروت "متحف" و مریضخانه معروف "دیو" و زیباترین و زندهترین نقاط تماشایی بیروت بود که به این روز سیاه نشسته بود...
▫️وارد پاسگاه کتائبی شدیم. چند افسر و چند میلیشیا گارد گرفته بودند و ماشین را تفتیش میکردند...
لحظه خطرناکی بود اگه مرا بشناسند حسابم پاک است... اینجا هر مسلمانی را سر میبرند.
هزارها مسلمان در این نقطه با دردناکترین وضعی جان دادهاند...
لحظهی مرگ... انتظار مرگ!
چقدر مخوف است...
امّا برای من تفاوتی ندارد، مرگ برای من زیبا و دوست داشتی است. سالهاست که با مرگ الفت و محبت دارم...
▫️خونسرد و آرام با لخندی شیرین در عقب ماشین نشستهام. سه نفر ارمنی همراه منند. ارامنه از تعرض مصونند.
آنها جزء سربازان سازمان ملل به حساب میآیند و منطقه بین مسلمانان و مسیحی را پُر میکنند...
حاجز (پاسگاه) دیو خطرناکترین تفتیشگاه کتائب و احرار⁴ است و برای مسلمانها سلاحخانه به شمار میآید. و مدخلالشرقیه مرکز قدرت کتائبیهاست.
ماشینها یکی بعد از دیگری از حاجز میگذرند. این نشان میدهد که همه مسیحی هستند و مسلمان وجود ندارد.
بالاخره ماشین به حاجز رسید. افسری از جِیش⁵ برکات⁶ که در صفوف کتائبیها خدمت میکرد مأمور پاسگاه بود و لباسهایش نشان میداد که افسر مغوار⁷ است. هویه (شناسنامه) طلب کرد.
▫️ارمنیها هر یک کارت شناسنامهی خود را نشان میدادند و او همه را به دقت کنترل میکرد و به صورتها نگاه میکرد چند کلمهای سوال و جواب...
نوبت به من رسید... قلبم میطپید. امّا باز آرامش خود را حفظ کردم.
تسلیم قضا و قدر شدم و به خدا توکل کردم و آرام و خونسرد به صورت آن افسر خیره شدم...
امّا میدانستم که با شناسنامه مسلمانها نمیتوانم جان سالم به در برم. پاسپورتی بیگانه حمل میکردم که صورتش شبیه به من بود. آن را به او دادم.
پاسپورت را گرفت و به دقت زیر و رو کرد و نگاهی عمیق و مخوف به چشمانم انداخت...
نگاه عزرائیل بود...
من چند کلمه فرانسه غلیظ نثارش کردم و گفتم که پزشکم و برای بازدید بیمارستان فرانسویها آمدهام...
گویا حرف مرا باور کرد و در مقابل نگاه موثر و آرام من تسلیم شد و پاسپورت را پس داد و از دروازه مرگ گذشتیم و وارد اشرفیه شدیم.
-برشی از کتاب "خدا بود و دیگر هیچ نبود"📖
شهید #چمران
_______________________________
۱. یکی از احزاب افراطی مسیحیان لبنان که فالانژ هم نامیده میشوند.
۲. نام اولین سازمانی که از جوانان لبنانی دکتر چمران با حمایت و ریاست امام موسی صدر بنا نهاد.
۳. نویسنده.
۴. از احزاب معروف مسیحی لبنان.
۵. ارتش.
۶. از فرماندهان حزب کتائب.
۷. افسر نیروی مخصوص یا ویژه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رستخیز است به پا خاسته عالم...
#القدس_لنا 🇮🇷🤍🇵🇸
@khatte_amn 🎼
سردار به همراهی آن یار میآید
ای اهل حرم، میر و علمدار میآید
#حاج_قاسم 🤍
اَلسَّلامُعَلَىالْقائِمِالْمُنْتَظَرِوَالْعَدْلِالْمُشْتَهَرِ
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ 🌸
تکتک قدمهایی که تو این هوای گرم برای مردم مظلوم فلسطین برداشتید قبول درگاه حق.
خدا خیرتون بده. 🌸🌱
سیّدحسن نصرالله تو سخنرانیهاش بهتر از هر مسئولی تو کشورمون داره از جمهوری اسلامی دفاع میکنه. اشرافش به مسائل اقتصادی و سیاسی ایران از خیلیها بیشتره.
شیخ عبدالحمید گفته حکومت با تروریستهای جیشالظلم که چندماه پیش مقرشون منهدم شد و احتمالا الان به ۱۰۰نفر هم نمیرسن گفتگو کنه و دو طرف به درگیریها پایان بدن!
خدمتشون عارضیم که جمهوری اسلامی با تجهیز محور مقاومت تونست حکومت خودخوانده و مطبوع جناب عبدالحمید با چند دههزار نیروی تکفیری در سوریه و عراق رو از صفحهی روزگار محو کنه بعد بیاد با چند دهنفر شپشوی جیشالظلم مذاکره کنه؟!
حرص نخورید! گذر زمان همهچیز رو حل میکنه! فعلاً تا میتونه خوشرقصی کنه برای اربابش.
این فشار روانی که روی صهیونیستها آوار شده از هر چیزی لذّت بخشتره! تا چند وقت میخوان تو حالت آمادهباش صد درصدی بمونن؟! شاید جمهوری اسلامی یه ماه دیگه انتقام گرفت، شاید هم یه ساعت دیگه! :))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ...
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ 🌱
بنده خدا میگفت ۸۰درصد موشکهای اینا خطا میره! بعد اونا گنبد آهنین دارن که موشکها رو میزنه! اینا که ندارن!
اسرائیل هرچی بزنه میخوره به هدف!
حقیقتش دیدم سطح بحث مافوق تخصصیه، نخواستم مزاحمشون بشم! 🙄👨🦯
از لحاظ روحی نیاز دارم حال معنوی جامعه و احساس نیازش به خدا و امام زمان عجلالله تعالی فرجهالشریف برگرده به اون روزهایی که دعای فرج با صدای علی فانی تو رادیو و تلوزیون پخش میشد و همه از تهِ دل باهاش همخونی میکردن...
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ...
به جای انتقاد، فحاشی و تخریب کردن!
دَم از علی علیهالسلام زدن! نگران اهانت به ایشون شدن! کیا؟! همونایی که روز شهادت پسرشون، پرچم عزا آتیش زدن و هلهله و شادی به راه انداخته بودن!
آره بزرگوارا! اینا درد دین و اهلبیت ندارن؛
صرفاً یه تسویه حساب سیاسی و حزبی در جریان بود تو ۲۴ساعت گذشته!
روزگار رو میبینی؟! یه روز تو جنگ بین مقاومت فلسطین و صهیونیستها از رسیدن و برخورد چهارتا راکت به شهرهای اشغالی ذوق میکردیم! اگه راکتها باعث خرابی و زخمی شدن اشغالگرا میشد انگار دنیا رو به ما داده بودن!
ولی الان بعد از هر آژیر خطر تو مناطق اشغالی منتظریم ببینیم که کی زده! حماس از غزه، انصارالله یمن از جنوب، مقاومت عراق از شرق یا مقاومت سوریه و حزبالله لبنان از شمال!
گاهی تو امتحانات، تو دقایق آخر که میگفتن وقت داره تموم میشه، خودمون رو به هر دری میزدیم تا بتونیم ۰.۲۵ تا ۰.۵۰ نمره بیشتر بگیرم!
خلاصه اینکه از ماه رمضون چند ساعت بیشتر نمونده! "لحظهها را دریاب..."