📌🤔📌🤔📌
🤔📌🤔📌
📌🤔📌
🤔📌
#ایستگاه_تفکر
#نهج_البلاغه
🔹 سوگند به خدا! اگر شب را بر روي خارهاي "سعدان" بیدار بسر برم! و یا در غلها و زنجیرها بسته و کشیده شوم، برایم محبوبتر است از این که خدا و رسولش را روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده و چیزي از اموال دنیا را غصب نموده باشم. چگونه به کسی ستم روا دارم، آن هم براي جسمی که تار و پودش به سرعت به سوي کهنگی پیش میرود (و از هم می پاشد) و مدّت هاي طولانی در میان خاکها می ماند.
▪️سوگند به خدا برادرم « عقیل » ! را دیدم که به شدّت فقیر شده بود و از من میخواست که یک من از گندم هاي شما را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود. « عقیل » باز هم اصرار کرد و چند بار خواسته خود را تکرار نمود، من به او گوش فرا دادم! خیال کرد من دینم را به او می فروشم! و به دلخواه او قدم بر میدارم و از راه و رسم خویش دست میکشم!
🔻(امّا من براي بیداري و هوشیاریش) آهنی را در آتش گداختم؛ سپس آن را به بدنش نزدیک ساختم، تا با حرارت آن عبرت گیرد، ناله اي همچون بیمارانی که از شدّت درد می نالند سر داد و چیزي نمانده بود که از حرارت آن بسوزد؛ به او گفتم: هان اي عقیل، زنان سوگمند در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده اي که انسانی آن را به صورت بازیچه سرخ کرده ناله می کنی! امّا مرا به سوي آتشی میکشانی که خداوند جبّار با شعله خشم و غضبش آن را بر افروخته است؟!
📚 نهج البلاغه - خطبه 224
#سیره_امیرالمومنین علیه السلام