eitaa logo
خزینة الجواهر
1.2هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.4هزار ویدیو
38.4هزار فایل
منبعی از محتوای ناب تبلیغی مناسبتی ارتباط باخادم كانال @a1nemati پستهای مفیدتان را به ما ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر نشد که نهم رو به کربلای حسین بقیع را کنم از گریه کربلای حسین نگه به چهرۀ عباس کرده، می‌گفتم هزار مرتبه عباس من فدای حسین به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان چهار دسته‌ گل آورده‌ام برای حسین شب عروسی خود نیز با علی گفتم چو من هزار عروسند خاک پای حسین ز کودکی به عزیزان خویش می‌گفتم که سر به دست بگیرید در هوای حسین همیشه بود به هر جا نگاه عبّاسم به ماه عارض و بر قامت رسای حسین نگاه من هم از آن بود بر رخ عباس که داشت جلوه ز روی خدانمای حسین به چار نجل شهیدم درود باد درود که بود پشت سر هر یکی دعای حسین حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح که جانشان شده تقدیم در منای حسین همیشه بود روان روح چار فرزندم چو اختران ز پی ماه در قفای حسین خدا گواست ز عباس بیشتر می‌برد دل مرا همه جا نام دل ربای حسین به دشت کرب و بلا جای شاخۀ یاسم به خاک پای وی افتاد دست عباسم نسیم علقمه پیوسته می‌دهد خبرم که پاره‌ پاره چو گل گشت پیکر پسرم به خون طپید لب تشنه ماه علقمه‌ام نشد که قطرۀ آبی برای او ببرم به وقت مرگ غریبانه سر به خاک نهم که از چهار پسر نیست یک پسر به برم هزار بار الهی شود فدای حسین نه جسم چار پسر، جان مادر و پدرم خدا گواست که باشد فقط برای حسین هر آن‌ چه خون جگر می‌چکد ز چشم‌ترم چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم چنان که محو شود در شرار دل، اثرم خدا گواست که اشک خجالت عباس ز خون دیدۀ او بیشتر زند شررم الهی آن که کنار دو دست عباسم فتد به خاک قدم‌های اهل‌ بیت سرم برای شیر خدا چار شیر آوردم هزار حیف که امروز خم شده کمرم ز دیدن سر مجروح دخترم زینب به سان پیکر عباس پاره شد جگرم چنان که خون چکد از «نخل میثم» زینب ز دیده خون جگر ریزم از غم زینب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی منظومه ی او چند قمر داشته روزی این مادر بی کس که سر قبر نشسته در دامن خود چند پسر داشته روزی دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش در بیت ولا سینه سپر داشته روزی هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت زهرای جوان درد کمر داشته روزی جز خدمت اولاد علی مادر عباس هیهات اگر میل دگر داشته روزی از شدت اشک عطر گل یاس گرفته در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت در کرببلا حیدر کرار شد و رفت این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت گفتن عمودی به سرش خورد و زمین خورد گفتن که تیر سپری خار شد و رفت شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر با هلهله حرمله بیدار شد و رفت از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد مادری کرده برای زینب اما باز هم تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد مادر ساقی دشت کربلا با این مقام از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد مادر ماه است اما کاروان را دیده و از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد چار تا اولاد داده حضرت ام الادب باز از اولاد پیغمبر خجالت می‌کشد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از خزینة الجواهر
اگر نشد که نهم رو به کربلای حسین بقیع را کنم از گریه کربلای حسین نگه به چهرۀ عباس کرده، می‌گفتم هزار مرتبه عباس من فدای حسین به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان چهار دسته‌ گل آورده‌ام برای حسین شب عروسی خود نیز با علی گفتم چو من هزار عروسند خاک پای حسین ز کودکی به عزیزان خویش می‌گفتم که سر به دست بگیرید در هوای حسین همیشه بود به هر جا نگاه عبّاسم به ماه عارض و بر قامت رسای حسین نگاه من هم از آن بود بر رخ عباس که داشت جلوه ز روی خدانمای حسین به چار نجل شهیدم درود باد درود که بود پشت سر هر یکی دعای حسین حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح که جانشان شده تقدیم در منای حسین همیشه بود روان روح چار فرزندم چو اختران ز پی ماه در قفای حسین خدا گواست ز عباس بیشتر می‌برد دل مرا همه جا نام دل ربای حسین به دشت کرب و بلا جای شاخۀ یاسم به خاک پای وی افتاد دست عباسم نسیم علقمه پیوسته می‌دهد خبرم که پاره‌ پاره چو گل گشت پیکر پسرم به خون طپید لب تشنه ماه علقمه‌ام نشد که قطرۀ آبی برای او ببرم به وقت مرگ غریبانه سر به خاک نهم که از چهار پسر نیست یک پسر به برم هزار بار الهی شود فدای حسین نه جسم چار پسر، جان مادر و پدرم خدا گواست که باشد فقط برای حسین هر آن‌ چه خون جگر می‌چکد ز چشم‌ترم چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم چنان که محو شود در شرار دل، اثرم خدا گواست که اشک خجالت عباس ز خون دیدۀ او بیشتر زند شررم الهی آن که کنار دو دست عباسم فتد به خاک قدم‌های اهل‌ بیت سرم برای شیر خدا چار شیر آوردم هزار حیف که امروز خم شده کمرم ز دیدن سر مجروح دخترم زینب به سان پیکر عباس پاره شد جگرم چنان که خون چکد از «نخل میثم» زینب ز دیده خون جگر ریزم از غم زینب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از خزینة الجواهر
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی منظومه ی او چند قمر داشته روزی این مادر بی کس که سر قبر نشسته در دامن خود چند پسر داشته روزی دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش در بیت ولا سینه سپر داشته روزی هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت زهرای جوان درد کمر داشته روزی جز خدمت اولاد علی مادر عباس هیهات اگر میل دگر داشته روزی از شدت اشک عطر گل یاس گرفته در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت در کرببلا حیدر کرار شد و رفت این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت گفتن عمودی به سرش خورد و زمین خورد گفتن که تیر سپری خار شد و رفت شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر با هلهله حرمله بیدار شد و رفت از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از خزینة الجواهر
تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد مادری کرده برای زینب اما باز هم تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد مادر ساقی دشت کربلا با این مقام از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد مادر ماه است اما کاروان را دیده و از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد چار تا اولاد داده حضرت ام الادب باز از اولاد پیغمبر خجالت می‌کشد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از خزینة الجواهر
اگر نشد که نهم رو به کربلای حسین بقیع را کنم از گریه کربلای حسین نگه به چهرۀ عباس کرده، می‌گفتم هزار مرتبه عباس من فدای حسین به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان چهار دسته‌ گل آورده‌ام برای حسین شب عروسی خود نیز با علی گفتم چو من هزار عروسند خاک پای حسین ز کودکی به عزیزان خویش می‌گفتم که سر به دست بگیرید در هوای حسین همیشه بود به هر جا نگاه عبّاسم به ماه عارض و بر قامت رسای حسین نگاه من هم از آن بود بر رخ عباس که داشت جلوه ز روی خدانمای حسین به چار نجل شهیدم درود باد درود که بود پشت سر هر یکی دعای حسین حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح که جانشان شده تقدیم در منای حسین همیشه بود روان روح چار فرزندم چو اختران ز پی ماه در قفای حسین خدا گواست ز عباس بیشتر می‌برد دل مرا همه جا نام دل ربای حسین به دشت کرب و بلا جای شاخۀ یاسم به خاک پای وی افتاد دست عباسم نسیم علقمه پیوسته می‌دهد خبرم که پاره‌ پاره چو گل گشت پیکر پسرم به خون طپید لب تشنه ماه علقمه‌ام نشد که قطرۀ آبی برای او ببرم به وقت مرگ غریبانه سر به خاک نهم که از چهار پسر نیست یک پسر به برم هزار بار الهی شود فدای حسین نه جسم چار پسر، جان مادر و پدرم خدا گواست که باشد فقط برای حسین هر آن‌ چه خون جگر می‌چکد ز چشم‌ترم چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم چنان که محو شود در شرار دل، اثرم خدا گواست که اشک خجالت عباس ز خون دیدۀ او بیشتر زند شررم الهی آن که کنار دو دست عباسم فتد به خاک قدم‌های اهل‌ بیت سرم برای شیر خدا چار شیر آوردم هزار حیف که امروز خم شده کمرم ز دیدن سر مجروح دخترم زینب به سان پیکر عباس پاره شد جگرم چنان که خون چکد از «نخل میثم» زینب ز دیده خون جگر ریزم از غم زینب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از خزینة الجواهر
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی منظومه ی او چند قمر داشته روزی این مادر بی کس که سر قبر نشسته در دامن خود چند پسر داشته روزی دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش در بیت ولا سینه سپر داشته روزی هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت زهرای جوان درد کمر داشته روزی جز خدمت اولاد علی مادر عباس هیهات اگر میل دگر داشته روزی از شدت اشک عطر گل یاس گرفته در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت در کرببلا حیدر کرار شد و رفت این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت گفتن عمودی به سرش خورد و زمین خورد گفتن که تیر سپری خار شد و رفت شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر با هلهله حرمله بیدار شد و رفت از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از خزینة الجواهر
تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد مادری کرده برای زینب اما باز هم تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد مادر ساقی دشت کربلا با این مقام از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد مادر ماه است اما کاروان را دیده و از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد چار تا اولاد داده حضرت ام الادب باز از اولاد پیغمبر خجالت می‌کشد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اگر نشد که نهم رو به کربلای حسین بقیع را کنم از گریه کربلای حسین نگه به چهرۀ عباس کرده، می‌گفتم هزار مرتبه عباس من فدای حسین به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان چهار دسته‌ گل آورده‌ام برای حسین شب عروسی خود نیز با علی گفتم چو من هزار عروسند خاک پای حسین ز کودکی به عزیزان خویش می‌گفتم که سر به دست بگیرید در هوای حسین همیشه بود به هر جا نگاه عبّاسم به ماه عارض و بر قامت رسای حسین نگاه من هم از آن بود بر رخ عباس که داشت جلوه ز روی خدانمای حسین به چار نجل شهیدم درود باد درود که بود پشت سر هر یکی دعای حسین حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح که جانشان شده تقدیم در منای حسین همیشه بود روان روح چار فرزندم چو اختران ز پی ماه در قفای حسین خدا گواست ز عباس بیشتر می‌برد دل مرا همه جا نام دل ربای حسین به دشت کرب و بلا جای شاخۀ یاسم به خاک پای وی افتاد دست عباسم نسیم علقمه پیوسته می‌دهد خبرم که پاره‌ پاره چو گل گشت پیکر پسرم به خون طپید لب تشنه ماه علقمه‌ام نشد که قطرۀ آبی برای او ببرم به وقت مرگ غریبانه سر به خاک نهم که از چهار پسر نیست یک پسر به برم هزار بار الهی شود فدای حسین نه جسم چار پسر، جان مادر و پدرم خدا گواست که باشد فقط برای حسین هر آن‌ چه خون جگر می‌چکد ز چشم‌ترم چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم چنان که محو شود در شرار دل، اثرم خدا گواست که اشک خجالت عباس ز خون دیدۀ او بیشتر زند شررم الهی آن که کنار دو دست عباسم فتد به خاک قدم‌های اهل‌ بیت سرم برای شیر خدا چار شیر آوردم هزار حیف که امروز خم شده کمرم ز دیدن سر مجروح دخترم زینب به سان پیکر عباس پاره شد جگرم چنان که خون چکد از «نخل میثم» زینب ز دیده خون جگر ریزم از غم زینب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7