هدایت شده از تیمورا
🚨 دو شایعه بزرگ درباره دکتر محمد مصدق
۱. «پاشو این جا جای من است»
🔺این متن در مورد دکتر #مصدق جعلی است.
🔹گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست.
🔸قبل از شروع جلسه، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده هيات انگليسي در نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست، اما پيرمرد توجهي نكرد و روي همان صندلي نشست.
🔹جلسه داشت شروع ميشد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظر ايستاده بود تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند، اما پيرمرداصلاً نگاهش هم نمي کرد.
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد، جاي شما آن جاست.
🔸کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت: شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام است؟ نه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است.
🔹اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم به خاطر اين بود تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه؟ سالهاي سال است دولت انگلستان در سرزمين ما خيمه زده و کم کم يادشان رفته که جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نه سرزمين آنان...
🔺این شایعه را یکبار #فریدون_مجلسی دیپلمات باسابقه ایرانی به نقل از امیراصلان افشار دیپلمات وقت ایران در لاهه تکذیب کرده بود. این بار افشار، خود در گفت و گویی جدید با یکی از تلویزیون های فارسی زبان خارج از کشور این شایعه را تکذیب کرده است.
🔺 #امیراصلان_افشار که اکنون ۱۰۴ سال سن دارد، آخرین رییس اداره کل تشریفات دربار پهلوی در حکومت محمدرضا شاه و پیش از آن هم سفیر ایران در کشورهای آلمان غربی، آمریکا و اتریش بود. او از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۳ دبیر سوم سفارت ایران در لاهۀ هلند بود و در زمان حضور دکتر مصدق در دادگاه لاهه همراه با او در دادگاه حضور داشت و تصاویر او در کنار مصدق موجود است به همین دلیل روایت او از جلسه دادگاه لاهه، می تواند تا حد زیادی نزدیک به واقعیت باشد.
🔺افشار در این گفت و گوی جدید، داستان نشستن مصدق بر روی صندلی نماینده انگلستان در دادگاه لاهه را تکذیب کرد و گفت: وقتی دکتر مصدق وارد دادگاه شد، نمایندگان انگلستان که دارای کلاههای مخصوصی به شکل کلاه گیس های سفیدرنگ بودند در جایگاه خود نشسته بودند و طبیعتا امکان این که دکتر مصدق بر صندلی آنها بنشیند وجود نداشت. در عکسهای باقیمانده هم مشخص است که مصدق از کنار آنها عبور می کند و بر روی صندلی خود می نشیند. پیش از این هم او در کتاب خاطراتش که به سه زبان فارسی، انگلیسی و المانی تالیف شده ماجرای نشستن مصدق بر صندلی نمایندگان انگلستان را در دادگاه لاهه تکذیب کرده بود.
🔺در واقع این قدرت منطق و استدلال دکتر مصدق بود که به رای دادگاه به نفع ایران منجر شد، ایشان از یک حق اصولی دفاع می کرد و این قبیل رفتارهای غیرمنطقی در آن سطح و دکتر مصدق بعید بوده است.
۲. چرچیل: «از هیتلر شکست نخوردم از کچل ایرانی شکست خوردم».
🔺این متن (در مورد دکتر مصدق)
از چرچیل نیست و جعلی است؛
🔸مشهور شده که چرچیل گفته از هیتلر و ارتش عظیم آریایی اش شکست نخوردیم، ولی یک آریایی کچل با یک خودنویس ما را شکست داد و از سرزمینش بیرون کرد!
🔺دکتر مصدق نقش فعالی در تاریخ معاصر داشت، اما چنین جمله ای از چرچیل یا هیچ شخص دیگری در منابع تاریخی معتبر در مورد وی یافت نشد!
🔺جالب است که در کتاب "همه مردان شاه" اثر استیون کینزر، نظری کاملا متفاوت با ادعای شایعه، از چرچیل در مورد دکتر مصدق روایت شده است!
🔺در این کتاب آمده که #چرچیل، از محمد مصدق به عنوان پیر دیوانه ای یاد کرده که قصد نابودی کشور خود را دارد و نهایتا کشورش را به کمونیستها تحویل خواهد داد!
#زودباور_نباشیم
💠 گروه رسانهای تیمورا
🆔 @timoora
هدایت شده از روزنه
شهادت نامه شیخ فضل الله نوری/ یادداشت دوم
از جنبش #عدالتخانه تا نهضت #مشروطه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
همراهی #شیخ_فضلالله، حکومت اعتنای چندانی به مطالبات #بستنشینان نداشت و آنگاه که شیخ به اصرار سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی و تعهد به اینکه «در طهران هر طریقی که میل شما باشد و دستور بدهید، البته خارج از امر و اجازه جناب عالی نخواهیم بود.»( کالبدشکافی چند شایعه..، ص17) پای در عرصه نهاد، «دولت دست و پاى خود را گم كرد و... اتابيك، شيخالاسلام قزوين را پيش او فرستاد كه شما نرويد تا من كار علما را اصلاح كرده آنها را مراجعت دهم.» (مرآت الوقايع، ج2، صص:983-984)
و باز «#سپهدار از طرف اتابيك پيش آقا شيخ فضلالله رفت كه نرود و كاغذ مهربانى به او نوشت. قبول نكرد و كاغذش را پرت كرد. .... و در حسنآباد ملحق به علما شد.»(همان٬ ص984)
شیخ فضلالله خود بعدها گفت: «در این موقع، مرا با شاهزاده #عینالدوله به اندازه[ای] خصوصیت بود که مافوق بر آن متصوّر نبود. در همان حال آقا میرزا سید محمد مجتهد [طباطبایی] و آقا میرزا سید عبدالله مجتهد [بهبهانی] و دو نفر دیگر به منزل من آمدند، از من کمک و استمداد خواستند. از قصدشان پرسیدم، گفتند: «معزولیِ صدارت و مسیو نَوز، و حدود سلطنت عرف.» دیدم حرف درست و قصد صحیحی است. این بود که با عینالدوله پیغامات سخت دادم و با حضرات همراه شدم و به طرف قم حرکت کردیم. چهار هزار تومان مخارج ذهاب و ایابِ قم من بود. همهکس میدانند چهقدر ایستادگی در اساس مشروطیت کردم تا برای ما کار پیشرفت کرد. صدارت و مسیو نوز را معزول، و دستخطِ مشروطیت گرفتیم.»( خانه بر دامنه آتشفشان، صص 100-104) اما همه مهاجرین همنیت و همفکر نبودند. برخی اغراض و افکار منحرف آشکار شد، و کسی چون #چرچیل کاردار #سفارت_انگلستان در چهرهی آخوند طالقانی به قم رفت. از سوی دیگر مردم در تهران به باغ سفارت انگلستان پناهنده شدند و و خطر انحراف نهضت جدی شد و «#مشروطه را به مردم تهران، اهل سفارت القاء کردند» (اندیشه سبز...٬ صص117-118) و «در سفارتخانه جمعى از مردمان عالِم و تربيتشده (!) افتادهاند در بين مردم و آنچه كه» ميدانستند «به مردم ياد» دادند. و به قول خودشان «در اين اجماع اگر ضررى به مردم رسيد لكن بر علم و تربيت آنها افزوده گرديد.» (تاريخ بيدارى..، ج3، صص479-48۰) در چنین وضعی شهرت یافت که «بين جناب آقا سيد عبدالله و حاج شيخ فصلالله كدورتى واقع شده است و حاج شيخ فضلالله چند روز زودتر حركت كرده است و جلوتر از مهاجرين آمده است در كهريزك مانده است تا مهاجرين برسند.» (همان٬صص: 482-483) عینالدوله عزل شد و فرمان مشروطیت داده شد.
سفارتیان با کاردار سفارت انگلیس به خانهی صدراعظم جدید رفته «و مذاكره كردند و قرار شد دستخط سابقِ» شاه «را تغيير دهند و #مجلس_شورای_اسلامى به عبارت #مجلس_شوراي_ملی تبديل شود؛ چه، شايد يك زمانى مانند شيخ فضلالله ملایی پيدا شود كه به غرض شخصى خود همهی اهل مجلس را تكفير و لااقل تفسيق كند، آنوقت محرك مردم شود كه «كافر و فاسق را به مجلس اسلامى چهكار است؟». ديگر آنكه طايفهی يهود و ارامنه و مجوس نيز بايد منتخب خود را به اين مجلس بفرستند و لفظ اسلامى با ورود آنها نميسازد، مناسب لفظ ملى است.» (همان٬صص479-48۰) پس از آن «نظامنامه را در نهايت استعجال نوشتند»(پیشین٬ ص۵۱۹) تا مجلس را پیش از مرگ شاه افتتاح کنند. «قوانين اساسى فرانسه يا بلژيك را ما هم خوانده بوديم مملكتى كه تازه پا به سازمانى غير آشنا ميگذارد بايد آهسته پيش برود. متأسفانه به حكم عادت سياسى، قانون اساسى بلژيك را مصدر قرار دادهاند كه بر اساس فرانسه بود، مردم فرانسه آتشى مزاج همان قانون كنستيتوان را هم مجرى نكردند، كنوانسيون سوابق را از ريشه برآورده اوباش غلبه كردند و خرابيها بار آوردند و ما همان رشته را دنبال كرديم.» (خاطرات و خطرات، ص145) در ابتدا شیخ نیز در جلسات مجلس حاضر میشد ولی «به مرورت از مجلس شورا کناره گرفت.
آقای سید محمد طباطبایی اکثر اوقات ایشان را به اصرار به مجلس میآوردند.» ولی شیخ در مقابل سهلانگاریهای برخی بزرگان و فشار دیگران بر خود، میگفت: «من از کشته شدن در راه دین خدا خوف و اندیشه ندارم؛ راضی هستم مرا با نفطْ آتش بزنند و رخنه در دین اسلام و مذهب جعفری ننمایند. ... نوعی نکنید که دشمن بر ما مسلط گردد.»(کالبدشکافی چند شایعه..، صص 171-173)
@rozaneebefarda
[ادامه دارد....]
دو قشر از مردم همیشه بدبختن :
یکی اونایی که حرف هیچکس رو گوش نمیدن (خودرای)
یکی هم اونایی که حرف همه رو گوش میدن (دهن بین)
#چرچیل
🇬🇧⛔️ استعمار پیر، قاتل سه میلیون بنگالی در 1943
🔻مایک دیویس، در کتاب خود بنام “هولوکاست ویکتوریای متأخر” ، داستان قحطیهائی را نقل میکند که در اثر سیاست دولت بریتانیا، چیزی مابین ۱۲ تا ۲۹ میلیون هندی کشته شدند.
🔻اولین سلسله قحطیها در ۱۷۷۰ اتفاق افتاد و به دنبال آن موارد دیگری در ۱۷۸۳، ۱۸۶۶، ۱۸۹۲، ۱۸۹۷ و در خلال سال های ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴ رخ داد.
🔻 جان فیسک در کتاب “دنیای نادیدنی” مینویسد: قحطی ۱۷۷۰ بنگال بسیار مرگبارتر از فاجعه طاعون سیاه در اروپای قرن ۱۴ میلادی بود.
🔻کتاب “جنگ محرمانه #چرچیل” اثر مدوسری موکرجی مینویسد: فقط در سال ۱۹۴۳ میلادی نزدیک به ۳ میلیون نفر تحت فرمانروایی بریتانیا درقحطی بنگال جان سپردند که این عمق فاجعه، در تاریخ کم نظیر است.
⛔️ وینستون چرچیل نسبت به قحطی وحشیانه ای که جمعیت بنگال را در خود میبلعید بیاحساس و بیتفاوت بود.
⛔️ چرچیل مرتباً مسیر منابع دارویی و غذایی فرستاده شده برای قربانیان در حال مرگ را به سمت سربازان اروپایی که کاملاً در رفاه بودند، تغییر میداد.
📚 جنگ محرمانه چرچیل / نوشته مدوسری موکرچی
📚 دنیای نادیدنی / نوشته جان فیسک
💠 گاردین مینویسد: اسناد علمی ثابت میکند قحطی بنگال در سال 1943 در تاریخ مدرن هند تنها قحطی بود که در نتیجه خشکسالی جدی رخ نداد و بریتانیا در دوره چرچیل عامل مهمی در ایجاد فاجعه بوده است