از این قاب سبز گندمزاری به دوستان هنردوست قدیم و جدیدم🫠 خوش آمد عرض می کنم ✋
قاب مربوط به عصر روز طبیعت هستش🤌
اطراف #بوشهر، روستای آبطویل🥰
#قصه_زندگی
قصه ی این فنجان وارونه🫠
این فنجون متعلق به یک ست کامل صبحانه هستش که ۱۸ سال پیش از بازار شهر #دلوار (شهری اطراف #بوشهر ) خریدم.
همون سال ها برای مهمان ها گاهی استفاده می کردم ، طرح منظره سبزش رو خیلی دوست دارم🫠
کم کم برام تکراری شدن و رفتن توی بالاترین طبقه بوفه...
دو ماه پیش فنجون ها رو برای قهوه خوردن پایین آوردم ، دوباره برام جذاب شده بودن و دلم براشون تنگ🫠
وقتی به بچه ها سفارش قهوه می دادم، می گفتم : لطفا توی فنجون های دسته طلایی برام بیارید😌
چشمتون روز بد نبینه؛ چند روز بعدش، یکی تَرَک خورده بود، یکی هم ( همینی که توی عکسه) کلا لبه اش پریده بود🥺
دلم نیومد بندازمش، گذاشتم توی طبقه آشپزخانه تا از دیدن منظره سبزش لذت ببرم🫠
بقیه شون رو هم از ترس آسیب ، دوباره برگرداندم سرجاشون🫠😌
#مادرانه
#دلبستگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و شب بخیر 💓
الان ساحل #بوشهر 🌊
دهکده توریستی _بلوار امام علی علیه السلام
برای مشتری عزیز
#کردستانی این اکوری پکوری سرخ ❤️ رو خریدم🫠
.
تازه امروز فهمیدم که قیمت های شهر خودم از قیمت های تهران پایین تره
.
باریکلا به شهر خودم #بوشهر
.
https://eitaa.com/joinchat/2790523386C1e3c7aabed
#قصه_زندگی
#روضه_خانگی ۱
بسم الله الرحمن الرحیم 💌
او بود و او، او تنها بود و تنها.
او تنها بود، تک و تنها.
او عزّ و جلّ قالَ: کُن، فیکون( گفت: باش و او شد)
.
محمد صلی الله شد و اهل بیتش شدند.
او عزّ و جلَ حالا تنها نبود، محمد صلی الله رو داشت و اهل بیتش را.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابی طالب.
.
۱۷ سال پیش شروع کردیم، من و ۳ نفر از دوستانم( خانم رزاق، خانم بلانی و خانم اسدزاده) مجلس روضه رو اشتراکی راه انداختیم، منزل خانم اسدزاده بود، خانه ای دوقلو( اسم اون مدل خانه ها در کمپ) کوچک و با یک حیاط باغ کوچک .
مملو از جمعیت می شد آن خانه کوچک، سید صفوی زاده مداحمون بود.
همه بچه هایمان کوچک بودند و با همین #روضه_خانگی ، امام حسینی شدند.
دلنشین ترین و بی ریاترین روضه ها رو من اون سالها در اون خانه تجربه کردم.
هرروز یکی از ماها بانی جلسه بود، من روضه امام حسن مجتبی علیه السلام رو انتخاب کرده بودم، برای پذیرایی هم کیک یزدی، سیب سرخ و شیردارچین تهیه می کردم.
بین بقیه ساکنین کمپ، کم کم این پذیرایی شناخته و معروف شد، بعد از اون سال خیلی از خانم ها این نوع پذیرایی رو برای روضه هاشون نذر می کردن.
وقتی به شهر #بوشهر نقل مکان کردیم، اوضاع فرق کرد، خانه آپارتمانی دست و بالمان را بست، بازهم خانم اسدزاده در منزل کوچک حیاط دارش توی شهر، روضه اش را راه می انداخت ولی من 🥹 باید منتظر روزی می شدم که می توانستم بقیه ساکنین رو هم راضی کنم به روضه راه انداختن...
ولی نشد که سالی بی روضه باشم ، هرجور بود در طی دوماه محرم یا صفر بساط روضه را راه می انداختم، همیشه هم روضه امام حسن مجتبی علیه السلام را، اصلا نفسم به اسم ایشان بند بود، تمام داروندارم از اوست🥹
.
سلام علیکم ✋🏻
اول از این عکس شروع کنم🫠
.
بنظرتون چیه؟
.
مطمئنا خیلی از شما دوستان با این پدیده آشنا نیستید 🥹
.
بله، مه در تابستان، شرجی و رطوبت هوا وقتی به حد اشباع برسه، صبح ها با شیشه های مه گرفته مواجه میشیم.
.
#بوشهر
سلااااام علیکم 🌷
.
از اینجا #بوشهر
.
از کسی که چندروزه همش مشکی میبافه🥴
.
چشمام گیلی ویلی میره🥴
شکوفه کوچک باید به تعداد ۳۰ تا بافته بشه تا مونتاژ ۵ #گیره_روسری نیلوفر مشکی تموم بشه😎
.
🍃(◠‿・)—☆🍃 @sh_sh_h
هوای ما ابریه😇
.
اینجا#بوشهر ه جانه🥰
.
از کنار #خلیج_فارس عزیز 🏝️🌊
بسم الله الرحمن الرحیم 💌🏝️
.
#گیره_روسری رز آویزدار مشکی😎
.
مزین به #مروارید_پرورشی 🏝️
از #بوشهر جان به مقصدِ #تهران✋🏻
.
سفارش مشتری عزیز خوش سلیقه ام 🌹
🌷(◕ᴗ◕✿) 🌷@sh_sh_h
https://eitaa.com/joinchat/2790523386C1e3c7aabed