eitaa logo
خانواده برتر
1.1هزار دنبال‌کننده
260 عکس
460 ویدیو
0 فایل
کانال وبلاگ خانواده برتر https://khbartar.blog.ir معرفی مطالب پر بازدید و پر بحث خانواده برتر وبلاگ #خانواده_برتر به لطف خدا بیش از ۱۰ سال است که فعالیت دارد. #خواستگاری #ازدواج #انتخاب_همسر #همسرداری #حجاب #روابط_قبل_از_ازدواج
مشاهده در ایتا
دانلود
به خاطر ناکامی و شکست در احساس سرخوردگی و بی انگیزگی دارم با سلام به دوستان من یکی از اعضای تقریباً قدیمی سایت هستم و سال‌ها با این سایت سرو کار دارم. الآن تقریباً در آستانه 29 هستم. چیزی که می خوام بگم بیش‌تر ابراز ناراحتی منه. من فردی بودم که تا به این سن جلوی خودم رو گرفتم و اهل چیزی نبودم. همیشه به خودم سختی دادم امّا وقتی الآن می بینم که در زمینه به هیچی نرسیدم امّا اون دسته از آدم‌هایی که همه کار کردن و هر رابطه‌ای داشتن الآن ازدواج کردن و زندگی‌های خوبی هم دارن. امّا من خودم رو می بینم واقعاً سرخورده و نارحت میشم. وقتی می بینم افراد همه یه عشقی تو زندگی شون دارن امّا من هیچ واقعاً ناراحتم می کنه. برای ازدواج خیلی اقدام کردم امّا به خاطر شرایط خانوادگیم و خودم موفق نبوده. علی رغم اینکه روزی ساعت دارم کار می‌کنم امّا نیاز جنسی و عاطفی درون من احساس میشه و راه فراری نیست. یک مدتی بود فکر این بودم که منم به این روابط روی بیارم و از زندگی لذّت ببرم امّا این قدر تو گوش مون خوندن که بده و ایراد داره که آدم یه حس ترس و گناه درونش وجود داره لطفاً شما دوستان راهنمایی کنید مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19243 https://eitaa.com/khbartar
سلام آقایی هستم ۲۷ ساله، همسرم ۲۲ ساله و در قرار داریم، مساله‌ای که باهاش مواجهم اینه که خیلی روی همسرم حساسیت دارم، مثلاً گاهی به این فکر می‌کنم که همسرم توی کلاس، همکلاسی آقا دارن و حس بدی سراغم میاد، هر چند من اعتماد کامل دارم به همسرم ولی خب اون حس بد، ولم نمی کنه، یا مثلاً اگه آقایی توی خیابون به همسرم نگاه طولانی کنه، حس بدی می گیرم. کلا هر گونه ارتباطی که همسرم با نامحرم داشته باشه، من رو حساس میکنه و گاهی تا مدت ها فکرم درگیر میشه. لطفاً کتاب یا سخنرانی یا منبعی معرفی کنید که بتونم فکرم رو آروم تر کنم، و لطفاً نگین بی خیال باش و بهش فکر نکن و ... چون سعی می‌کنم ولی نمی شه. اگر تجربه‌ای، پیشنهادی هم داشتین، استفاده می‌کنم. سپاس مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19241 https://eitaa.com/khbartar
چرا باید بین سن تا این همه سال فاصله بیفته؟ سلام به نظر من فاصله زیاد بین تا ازدواج باعث خیلی از مشکلات جوان ها شده تو این زمان جوان ها دو دسته اند: ۱-جوانانی که سعی می کنن از راه‌های غیر شرعی و غیر انسانی نیازشون رو بر طرف کنن و اول جوانی درگیر هزار مشکل میشن مثل و خارج از شرع، شکست های عشقی، توهمات ذهنی، عشق های یک طرفه، و هزار و آسیب دیگه ... ۲-جوانانی که پشتوانه معنوی و اعتقادی قوی دارن و خودشون رو حفظ می کنن تا زمان ازدواج، ولی خب این دسته هم همیشه ته قلب شون احساس تنهایی و خلاء عاطفی می کنن و خب فشار جنسی هم که جای خود داره و روح این عزیزان هم یه موقع هایی خسته میشه (شوخی نیست، جنگ با نفس و از جهاد با کفار سخت تره) بعید می دونم کسی از این دو دسته خارج باشه اگه کسی حالت سومه بگه! پس دیدیم که این آتش خشک‌ و تر و و رو با هم می سوزونه... واقعاً ۱۰ سال فاصله زمان زیادیه... به نظرتون مقصر این فاصله زیاد بین سن بلوغ تا ازدواج کیه؟ خود جوون خانواده‌ها اقتصاد دولت البته من منکر بعضی از مزایای این فاصله نیستم مثل فرصت خودسازی، رعایت و و اجر بردن، تمرین تعهد به همسر آینده ولی خداییش ۱۰ سال فاصله جوان رو داغون می کنه (حداقل ۱۰ سال!) تحلیل و راهکارهای شما عزیزان رو نیاز دارم پس نظر بدید، فقط تحلیل و راهکار ها درسطح فردی و خانوادگی باشه نه ملی و سیاسی ممنون مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19289 https://eitaa.com/khbartar
تا آخر عمرم نمی تونم دائم کنم مهم‌تر از هر چیز و قبل از توضیح، این رو بگم که اصلاً و ابداً حوصله نصیحت و ... که ازدواج موقت فلانه و بهمانه و این‌جوری میشی اون جوری میشی رو ندارم. پس لطفاً کامنت های این شکلی ننویسید که وقت همدیگه رو تلف نکنیم. تاپیکم کامنت نداشته باشه بهتر از این قبیل کامنت هاست. این از این بریم سر اصل مطلب؛ پسری هستم 24 ساله و دانشجوی فوق لیسانس. به دلایل بسیار زیادی تا آخر عمرم نمی تونم کنم. یکیش هم اقتصادیه. من در کنار درس کار می‌کنم و هم درسم رو دوست دارم و هم کارم رو. امّا درآمدش فقط کفاف خودم رو میده. با این اوضاع هم که روز به روز همه چی گرون تر میشه بتونم سطح زندگیم رو به همین شکلی که هست نگه دارم و پسرفت نکنم، خودش یک پیشرفت محسوب میشه!! مدتی درگیر خ ا بودم، الان دارم ترکش می‌کنم. سخت بودن شرایط ازدواج و این بحث مهریه هم که هم در اطرافیان دیدم و هم یکی از دوستان اینجا پست زده بودن هم بی تاثیر در تصمیمم برای انتخاب ازدواج موقت بی تاثیر نیست. دلایل دیگه ای هم هست که مربوط به زندگی شخصیمه و ترجیح میدم اینجا عنوان شون نکنم. با همه این تفاسیر تصمیم به ازدواج موقت گرفتم امّا نه این مدل که ساعتی و روزانه ازدواج کنی بعدش بری سراغ نفر بعدی و ... این سبک رو قبول ندارم و آدم رو سمت بی بند و باری می بره و ممکنه باعث بیماری‌های مقاربتی بشه و هزار تا مشکل دیگه. مستحضر هم هستید که برای ازدواج، اجازه دختر با پدر هستش ضمن اینکه من هم به دلیل انجام خ ا نمی خوام سراغ یک دختر برم (البته خیلی‌ها گفتن این دلیل خوبی نیست امّا حتی اگه این دلیل رو هم در نظر نگیریم، مورد اول رو که نمی شه کاری کرد) بنابراین تصمیم دارم ازدواج موقتی با یک خانم مطلقه انجام بدم تا هم اجازش دست خودش باشه و هم اینکه سختی‌ها و برخی رسم و رسوم‌های عجیب و مضحک ازدواج دائم رو نداره هم اینکه بی بند و باری هم نیست و بالاخره یک جا ثبت میشه و یک تعهدی وجود داره. باز هم میگم هدفم اصلاً این ازدواج‌های ساعتی و روزانه نیست. من می خوام سال‌ها در کنار این شخص زندگی کنم و علاوه بر رفع نیاز جنسی، که برخلاف باور خیلی از افراد، واقعاً نیاز مهمیه، دنبال آرامش هم هستم. یعنی آرامش هم برای خودم هم اون شخص. اگر هم بعداً دیدیم تفاهم نداریم، از هم جدا میشیم و دیگه مسائل سختی‌های دادگاه و طلاق و مهریه و از دست رفتن عمر و زندگی و سرمایه رو نداریم و راحت تر و بدون درگیری و بی حرمتی از هم جدا میشیم. اگر هم دیدیم تفاهم داریم و هم رو دوست داریم خب ادامه می دیم و یا شاید بعد از سال‌ها با هم تصمیم گرفتیم اصلاً به ازدواج دائم تبدیل کنیم. (اگر دیدیم خیلی تفاهم داریم خب چه اشکالی داره؟). علاقه‌ای هم به بچه دار شدن ندارم چون مسئولیتش واقعاً زیاده و در این دنیا تربیت بچه و پاسخ به تمام نیازهاش واقعاً سخته. آدم بی مسئولیتی نیستم امّا ترجیح میدم مسئولیتم کم باشه و کارها رو به بهترین شکل انجام بدم تا مسئولیت زیاد داشته باشم و کارها نصفه باشه. قبول کردن مسئولیت زیاد در حالی که وقت و آمادگی و تعهد و توان انجام کار رو نداری چه فایده‌ای داره واقعاً؟! امّا قضیه اینه که به نظر می رسه پیدا کردن چنین موردی که مد نظرم هستش اگه غیر ممکن نباشه بسیار سخت هستش و اینکه اصلاً نمی دونم از کجا و چه جوری باید شروع کنم. مطالب اینجا هم تا جایی که دیدم بیشتر مربوط به سال‌های 93 و 94 هستند. خب الآن هفت هشت سال گذشته و افراد جدیدی اومدند اینجا و شرایط هم عوض شده. سوالاتم علاوه بر راهنمایی خواستن، تجربه هم هست: 1. آیا مراکز معتبری وجود داره که کیس های ازدواج موقت رو به هم معرفی کنند؟ اگر نیست چه جوری باید پیدا کرد؟ چون هر چی من دیدم سایت و کانال تلگرام بود و جنبه کلاه برداری داشت انگار 2. آیا از دوستان اینجا کسی تجربه ازدواج موقت رو داشته؟ اگر داشته به همین شکل بوده؟ کلاً چه جوری بوده و راضی بودین؟ در آخر باز هم تاکید می‌کنم اگه با ازدواج موقت مشکل دارید و به هر دلیلی از پست خوش تون نیومد مجبور نیستید کامنت بذارید. اگر واقعاً پاسخی برای دو سوال من داشتید کامنت بذارید. ممنونم از اینکه وقت گذاشتید خوندید. زیاد شد توضیحاتم امّا واقعاً لازم بود. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19286 https://eitaa.com/khbartar
صحبتی با خانم‌هایی که با موافق هستن من همیشه می گم خانم‌هایی که با سنگین موافق هستن هیچ وقت خودشون رو جای مرد نمی گذارن! بیاید یک بار خودتون رو به جای مرد بگذارید. اگر بدونید که مهریه گردنتونه و حتماً باید پرداخت شه (حتی دور از جون بعد از مرگ) حاضرید زیر بار مهریه سنگین برید؟ قطعاً نه! یادمه یه بار تو تلگرام در یک گروه که در خصوص بود بحث مهریه بود و من به یک خانم که تازه مذهبی هم بود گفتم من اگر بخوام ازدواج کنم، در خصوص مهریه به وضع فعلی جیبم نگاه می‌کنم نه وضع آینده جیبم که مشخص نیست چی می شه. بنابراین در حال حاضر واقعاً بیشتر از 2 سکه در توانم نیست که اون هم در لحظه عقد می تونم بپردازم. مثل خیلی مردها ادعا هم ندارم. بعد اون خانم جواب دادن هم پر رویی هم خسیس! یا مثلاً یه خانم نسبتاً مذهبی هم بودن تو همون گروه که می‌گفتن من با 1000 سکه موافقم. چون باعث می شه مرده بترسه و نره دنبال هرزگی. خب این خانم هم متأسفانه جزء همون افرادی هستن که فکر می کنن مهریه فقط زمان طلاق پرداخت می شه. نمی گه اگه چنین مهریه‌ای تعیین بشه، بعد از فوت شوهر هم خانواده اون مرد باید بیان مهریه رو بدن! حالا بگذریم از اینکه زندگی‌ای که بخواد با تعداد زیاد سکه پا بر جا بمونه همون بهتر که نمونه. خلاصه اینکه اگه کمی خودمون رو جای طرف مقابل بذاریم (مرد و زن هم نداره) خیلی خوب می شه! به قول امام علی (ع): "هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند. و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند." این واقعاً بزرگترین درس زندگی بشره. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19278 https://eitaa.com/khbartar
هر جا از خودم رو می بینم غبطه می خورم سلام من 22 ساله هستم دانشجوی ارشد مهندسی در یکی از دانشگاه های تهران نا امیدم شاید بگین چرا برای اینکه یه قیافه متوسط دارم و از این بابت خیلی دلم می گیره، تازه یه طرف صورتم کلی جوش زده یه جای سالم نمونده، دکترم رفتم قرص‌ها رو می خورم خوبه قطع شون که می‌کنی باز هم همینه و دوباره جوش می زنم. همیشه دخترهای خوشگل‌تر از خودم رو می بینم دلم می گیره و تو دلم حسرت و غبطه اون ها رو می خورم و میگم خوش به حال شون و میگم کاش منم مثل اون ها خوشگل بودم. هیچ کسی منو دوست نداره، برای اینکه قیافه جذاب و خوشگلی ندارم و حتی هم ندارم. ناامیدم همیشه، همه ش مثل افسرده ها رو تختم، قبلاً یکی از دوستانم یه سری کتاب برام معرفی کرد برای اینکه خودم رو بیشتر دوست داشته باشم ولی بی فایده ست. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19273 https://eitaa.com/khbartar
آیا صحبت غیر ضروری با گناهه؟ سلام پسری هستم دانشجو بین ۲۰-۲۵ با گرایش های شدید دینی و اسلامی، در کلاس ما چند پسر مومن هستند که خیلی پسرهای خوب و نماز خون و پایبندی هستن، خیلی بهتر از من هستند توی مسائل دینی، و خلاصه هر چی از خوبی هاشون بگم کم گفتم... ولی من با اون ها یک فرقی دارم و اینکه اون ها با دخترهای کلاس خیلی راحت صحبت می کنن، و چه توی گروه‌های مجازی کلاسی و حضوری با همه ی دخترها تبادل نظرهای غیر درسی می کنن و بعضی موقع‌ها هم شوخی و ایموجی خنده و این حرف‌ها، ولی من تا حالا هیچ صحبت غیر ضروری با نامحرم نکردم. سوال اصلیم اینه: آیا صحبت غیر ضروری با نامحرم گناهه؟ آیا من که یک نفرم کار درستی می‌کنم و همه کلاس کار اشتباهی می‌کنند؟، یا اینکه من آدم افراطی هستم و دارم تند روی می‌کنم؟ به نظر خودم که کار درستی می‌کنم ولی شما عزیزان که از بیرون به قضیه نگاه می کنید چه قضاوتی دارید؟ ممنون از راهنمایی های برادران و خواهران بزرگوار مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19272 https://eitaa.com/khbartar
در چطوری حرف بزنم که فرار نکنه؟! سلام دوستان خواهش می‌کنم راهنماییم بفرمائید (خصوصاً آقایون و کاربران قدیم که فقط تجربه دارن)! اصلاً برادران بزرگوار شما وقتی میرید خواستگاری دختری، دوست دارید اون خانم به شما چی بگه و چی بشنوید؟ دختری هستم حدوداً 30 ساله، تحصیل کرده ام و ، اصلاً در بحث خواستگاری نمی‌دونم چه جوری باید صحبت کنم. خواستگار زیاد دارم، امّا پای صحبت که می رسه یا خودم بیشتر صحبت می‌کنم یا یه حرفی می زنم پسره فرار می‌کنه، مثلاً من دوست دارم همسرم تو کارهای منزل همیشه کمک حالم باشه، یا مشکلی که دارم جارو برقی نمی تونم بزنم چون کمرم خسته میشه. این رو چطوری و جلسه چندم بهش بگم که طرف نره؟! از نکات منفی اخلاقی خودم فقط زود رنج و زود جوشم، بعد اینها رو بگم طرف می‌ترسه، خواهش می‌کنم از ب بسم الله تا آخر یک جلسه مفید خواستگاری برام توضیح بدید در راه رضای خدا. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19265 https://eitaa.com/khbartar
انواع بلوغ های لازم برای برای این که بدانید آیا برای ازدواج آمادگی دارید یا خیر، از پست های زیر بازدید بفرمائید: انواع بلوغ در ازدواج ← https://khbartar.blog.ir/post/108 انواع بلوغ در ازدواج ← https://khbartar.blog.ir/post/102 انواع بلوغ در ازدواج ← https://khbartar.blog.ir/post/107 انواع بلوغ در ازدواج ← https://khbartar.blog.ir/post/106 انواع بلوغ در ازدواج ← یا فکری یا عقلی https://khbartar.blog.ir/post/105 انواع بلوغ در ازدواج ← https://khbartar.blog.ir/post/102 انواع بلوغ در ازدواج ← https://khbartar.blog.ir/post/103 انواع بلوغ در ازدواج ← https://khbartar.blog.ir/post/104 تایپ شده ی سخنرانی های https://eitaa.com/khbartar
هدایت شده از تخریب‌ چی
🚨 میگفتن ببینید جمهوری اسلامی با نوجوونا و جوونا چیکار کرده که میان ماشین آتیش میزنن، شیشه میشکنن!!! ⭕️ جمع اونا چند تا بود؟ مقایسه کنید... 🌏 👇 🆔 @takhribchi110
هدایت شده از سعیدیسم ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جانم 😍 این طفلی هم در ترکیه نجات پیدا کرده . خدایا خودت به همه مردم و کمک کن در این مصیبت ✅ کانال : @saeedism
هدایت شده از بیداری ملت
🔹تازه فهمیدن رسانه‌های برانداز چه کلاهی سرشون گذاشتن سر داستان آرمیتا عباسی 😕 🔴 👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
دلم درد دل می خواد سلام به همه ی خانواده برتری های عزیز. امیدوارم حال تون خوب باشه. امشب یه دفعه دلم هوای اینجا رو کرد. جایی که می تونی بدون ترس از قضاوت شدن حرف بزنی جایی که همیشه افرادی برای کمک کردن بهت آماده هستند, آدم‌های ناشناس و مهربونی که دل شون اندازه‌ی دریاست... دلم می خواد بنویسم دلم می خواد حرف بزنم و تمام درد دل هام رو فریاد بزنم. حرف‌هایی که شاید نزدیک ترین آدم‌های زندگیم ازش بی خبرن. آدم‌های سرخوشی که فکر می کنن زندگی خوردن و راه رفتن و هر روز صبح بیدار شدن و شب خوابیدنه ولی من چیز فراتری می خوام، من می خوام پرواز کنم می خوام اوج بگیرم و تا بی نهایت پیش برم بلکه بتونم به مردمم خدمت کنم امّا افسوس که پر و بالم شکسته. نمی دونم تا حالا شده به خاطر چیزی که تو به وجود اومدنش هیچ نقشی نداشتین به در بسته بخورین و ... نه ... بشنوین؟ من آلبینو هستم. آلبینو یعنی کسی که به خاطر نقص ژنتیکی توی بدنش رنگدانه تولید نمی شه برای همین پوست سفید و موی روشنی داره، البینو ها از بینایی کمی برخوردارن چشم و پوست شون هم در مقابل نور افتاب خیلی حساسه. تا اینجا از خدا شکایتی نکردم... امّا وقتی که بهم گفتن به خاطر مشکل بیناییت نمی تونی توی رشته‌ی مورد علاقه ت تحصیل کنی... برای اولین بار تو زندگی از خودم پرسیدم چرا؟ چرا من؟ و مگه میشه شکستن دل آدم‌ها رو باور نداشت وقتی که صدای خرد شدن قلبت رو به وضوح میشنوی؟ شاید بگید حالا فوقش فقط ی ضعف بیناییه. درسته. خدا رو شکر مشکل خاصی ندارم که بخوام به بحران بخورم زندگیم عادیه مثل بقیه‌ی آدم‌ها ... ولی وقتی بواسطه ی همین مشکل به ظاهر پیش پا افتاده حق نداشته باشی دنبال علاقه ت بری وقتی به خاطر ظاهر متفاوتت توی جامعه پذیرش نشی... من خودم با قیافه م کنار اومدم ولی بعضی از مردم...مسخره ست. نه؟ اون لحظه‌ای که نه شنیدم هزار تا سوال توی ذهنم بوجود اومد یعنی من به چه جرمی مجازات شدم؟ تاوان کدوم اشتباهم رو دارم پس میدم؟ تاوان کم بیناییم رو؟ تاوان آلبینو بودنم رو؟ یا شایدم تاوان بدنیا اومدنم رو؟! چرا نباید دنبال علاقه م برم؟ چرا رشته به مورد علاقه‌ی من برای من ی رویای دست نیافتنیه در حالی که خیلی از دانشجو ها دارن اون رشته رو می خونن؟ چرا به خاطر مشکلی که کوچک‌ترین نقشی توی به وجود اومدنش نداشتم محکومم به اینکه رشته‌ی روانشناسی رو بخونم؟ (با احترام به تمام روان شناسان عزیر) من نمی گم این رشته بده نمی گم آدمش نیستم اتفاقاً خوشبختانه یا بدبختانه هم رشته‌ی خوبیه هم به روحیه ی من می خوره ولی ... نمی خوام خودم رو گول بزنم... دوستش ندارم... دلم می خواست برم مامایی بخونم. کلاً از شغل های بیمارستانی خوشم میاد. مخصوصاً اینکه با دستای خودت یه بچه رو یه موجود پاک کوچولو رو به آغوش مادرش بسپاری و بدترین چیز توی دنیا اینه که علاقه و استعدادت با هم هماهنگ نباشن، و این جاست که غم توی دلت ته نشین میشه و تا بخوای فراموشش کنی با کوچک‌ترین چیزی دوباره یادت میاد و هاله‌ای از غم مثل یه وجود سرد و بیگانه دلت رو احاطه می کنه. و چه چیز خوبیه این نوشتن! که پرده از حرف های پوسیده ی قلبت بر می داره و قلبت رو پاک می کنه صاف و روشن! مثل اینه! و به روشنی قطره‌های اشکی که سکوت شون پر از حرفه... مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19263 https://eitaa.com/khbartar
بررسی معیارهای ازدواج پسران - 5 سلام و درود ببخشید بنده سؤالی برام پیش آمده بود خواستم نظر دوستان خصوصاً خانم‌های بزرگوار را بدانم. خواستم بدونم من شرایط ازدواج دارم؟ یا اگر پسری با چنین شرایطی بیاد خواستگاری خانم‌ها چه جوابی می دهند. من ۲۴ ساله هستم فوق لیسانس رو از دانشگاه سطح بالا کشور گرفتم و الآن دو ساله معلّم قراردادی هستم چون برای دکترا دارم می خونم و مطمئنم قبول میشم. حقوقم زیاد نیست ماهی ۴ تا ۵ میلیون. خانه هم دارم. سربازی هم در طرح گذرانده میشه (بنیاد نخبگان، پروژه و ...). از نظر ایمان و اخلاقم و چهره هم خوبم (مشک آن است که خود بوید ... )، دقیقاً بچه مثبتی که می دانید هستم. هیچ ارتباطی هم با جنس مخالف نداشتم. فقط ماشین ندارم، سطح خانواده هم متوسط به بالاست، کلاً زندگی من در دو چیز خلاصه شده تا الآن درس خواندن و درس دادن، کتاب خواندن و کتاب نوشتن، تا الآن دو کتاب و سه مقاله هم نوشتم، یک ساز سنتی هم تدریس می‌کنم. حالا می‌ترسم اگه برم خواستگاری دختری با این شرایط رد بشم، نمی دونم صبر کنم یا اقدام کنم؟ ممنون و تشکر مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19260 https://eitaa.com/khbartar
دختری تک فرزندم و مشکلم هم همینه! سلام من یک دختر میشه گفت نوجوان البته اگر نوجوان به حساب بیام، هستم. تک فرزندم و مشکلم هم همینه. من از وقتی خیلی کوچک بودم و چپ و راستم رو تشخیص نمی‌دادم خواهر و برادر می‌خواستم و این کمبود یک خواهر یا برادر رو حس می‌کردم با وجود اینکه مادرم خیلی همراه و با حوصله بود. البته اینکه کلاً بچه‌ای دور و بر ما نبود هم بی تاثیر نیست، ولی خب اون قدر هم تاثیر نداره چون از همون 3 سالگی مهد کودک می رفتم. تنها تفاوتی که در این 12 سال داشتم این بود که در خردسالی برادر می‌خواستم و بعدش خواهر و الآن 1 یا 2 ساله که به این نتیجه رسیدم که هر کدوم مزایای خاص خودشون رو دارن و بچه دوم خانواده هر جنسیتی داشته باشه قطعاً از تک فرزندی بهتره! دوست هام و پدر و مادرم هیچ وقت برام جای خواهر و برادر رو نگرفتن. میگن یه دوست خوب می ارزه به صد تا خواهر برادر، امّا من از شما می پرسم دوست هم خون آدمه؟ خانواده آدمه؟ تو روز عروسیت دوستت نقش خواهر رو ایفا می کنه برات؟ وقتی بچه دار بشه تو خاله یا عمه میشی؟ بعضی‌ها میگن بهتر سر ارث و میراث دعوا ندارین ولی آیا الآن همه پولدارها تک فرزند بودن و ارث فراوانی از خانواده بهشون رسیده؟ یا گاهی از خودم می پرسم وقتی هم 80 سالم بشه اون دفتری که برادرم پاره کرد اون اتاقی که به اجبار با خواهرم شریک شدم یا خونه مون که جا برای 2 یا چند بچه نداشت مهمه یا اینکه می دونم یکی رو دارم که لااقل باهاش درد دل کنم. سن من به داشتن خواهر یا برادر نوزاد نمی خوره باشه. آره یه آدم 20 ساله و یه آدم 5 ساله هیچ چیز مشترکی ندارن ولی یه آدم 30 ساله و یه آدم 45 ساله چی؟ مهم‌تر از همه اون حسرتیه که همیشه تو دل من و امثال من هست. حسرت خاطره‌هایی که نساختیم. حسرت بازی‌هایی که نکردیم. بیرون‌های که با هم نرفتیم، خریدهایی که با هم نرفتیم، حتی حسرت دعواهایی که با هم نکردیم. به نظرتون من الآن چه کار می تونم بکنم؟ این هم بگم مادرم سالم و با حوصله است. مشکل مالی هم نداریم. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19259 https://eitaa.com/khbartar
پسرها رو نمی شناسم، این می تونه خطرناک باشه با سلام برای معرفی خودم بگم که من یه دختر ۲۰-۲۵ ساله هستم که برادر نداشتم، ارتباطی با جنس مخالف نداشتم حتی در دانشگاه، فقط با نماینده کلاس، اون هم فقط در مورد درس حرف زدم. بین فامیل مون یه حجب و حیایی بین نوه‌های دختر و پسر هست که باعث شده حتی در حد سلام هم حرفی نزنند با هم. البته در کل دختر سنگینی هستم برای همین حتی نخ دادن‌های تو خیابون هم خدا رو شکر برام حداقل بوده. از این موارد ناراحت نیستم. خیلی هم خوبه. ولی مشکل من اینه که پسرها رو نمی شناسم. این می تونه حتی خطرناک هم باشه!، گاهی به خودم میگم ساده نباش این قدر دختر! گاهی میگم آدم فضایی که نیستن این قدر سخت نگیر! ببخشید مثلاً وقتی میگن پسرها با فلان چیز تحریک می‌شوند اصلاً نمی‌فهمم که مثلاً چشون میشه! ممکنه کار خطرناکی انجام بدن؟! دوست دارند چه کار کنند؟ خب پس چرا نمی‌کنند؟ (آخه تو خیابون پر از تیپ‌های تحریک کننده که میگن ولی پسرها خیلی مودبانه و شیک رفتار می‌کنند و اصلاً هم مضطرب به نظر نمیان!) یا مثلاً وقتی میگن غیرتی میشن اصلاً درک ندارم. چون برادر نداشتم. (غیرت پدر از جنس محبته ولی انگار غیرت پسرها یه جور دیگه ست!) مثلاً حس می‌کنم یکی از پسرها کلاس مون غیرتی میشه روم. ولی خب بر فرض که حدس من درست باشه. غیرتی شدن ایشون روی من مفهوم خاصی داره؟! کلاً اصل مطلب: لطفاً آقا پسران وبلاگ یه چند تا از ویژگی هاشون که علت وجودش بر می گرده به جنسیت شون را لو بدهند! تا منم که توی جزیره دخترونه خودم هستم بفهمم تفاوت‌ها رو. فکر کنید می‌خواهید ویژگی‌های مردونه ی خودتون که دوست دارید همسر آینده تون خودش اینها بدونه، را بهش بگید. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19258 https://eitaa.com/khbartar
دنبال یه دلیل محکم بودم که چرا آدم باید در روابطش حریم رو نگه داره سلام دوستان می خوام یه موضوعی رو مطرح کنم و نظر شما را هم بدونم. واقعیتش من در رابطه با حجاب و ارتباط نداشتن با نامحرم خیلی تحقیق کردم دنبال یه دلیل یا چرایی محکم می‌گشتم که چرا نباید آدم آزاد باشه و تو روابطش باید حریم نگه داره، البته قبلش هم اصلاً آزادانه رفتار نمی‌کردم و چارچوب های خاص خودم را داشتم. امّا بعد از یه عالمه تحقیق اون دلیلی که خیلی به دلم نشست و من رو قانع کرد این بود که من می تونم از همین الآن که مجردم تعهد به همسر آینده ام رو تمرین کنم. حس می‌کنم اگر وارد رابطه‌ای با جنس مخالف بشم به همسر آینده ام خیانت کردم فکر می‌کنم اگر هر طور که خواستم بگردم یه طور خیانت به همسرم محسوب میشه. همسری که نمی دونم کیه و کی قراره بیاد فقط این رو می دونم من از الآن نسبت به اون تعهد دارم. امّا در رابطه با حجاب چیزی که خیلی من رو مجاب کرد که چادر سر کنم با اینکه اصلاً دیدگاه‌های حکومتی و خانواده‌ی سخت مذهب ندارم نگاهی بود که به عنوان یک مسئولیت اجتماعی به حجاب داشتم. اینکه من موظفم به خاطر حقوق دیگران که شده هم قدری به خودم سختی پوشیدگی رو بدم. دیگران حق دارن وقتی بیرونن مرتکب گناه نشن، دیگران حق دارن موقع راه رفتن رو به روی خودشون رو ببینن. واقعیتش وقتی نظرات نو جوون های پسر رو توی سایت‌ها می خوندم که چقدر با پوشش ما اذیت میشن فارغ از مباحث دینی وجدانم اجازه نمیده آزاد آزاد بگردم. یه جایی خوندم، تو اگر یه گرسنه ای ببینی میشینی جلوش غذا بخوری، حجاب هم همینه وقتی کسی به خاطر پوشش من به گناه بیافته و راه بر آورده کردن نیازش را نداشته باشه من وجدانم به درد میاد. حالا این همه نوشتم تا بگم بعد از این حریم هایی که من برای خودم گذاشتم نه تنها فعالیتم محدود نشد بلکه بیشتر و امن تر و مفید تر شد. وقتی من در شغلم که اتفاقاً مجازی هم هست با همکار آقا در حد ضرورت صحبت می‌کنم ارتباطم بی حاشیه تر و بادوام‌تر شده. وقتی تو گروه‌های کلاسی با آقایون هم صحبت نمی شم تمرکز و یادگیری و فعالیت بیشتری می تونم توی کلاس داشته باشم بدون اینکه ترس از قضاوت یا صحبتی را داشته باشم. وقتی تو تشکل‌های دانشجویی مسئولیتی می‌پذیرم و حدودم را حفظ می‌کنم بهتر می تونم فعالیت کنم. پس ببینید هیچ کدوم از اینها محدودیت نیست بلکه زمینه پیشرفت رو برام فراهم کرده. من می دونم اگر کسی بخواد نظر من رو نقد کنه خیلی ایراد می تونه وارد کنه کما اینکه خودم هم می دونم خیلی جاها این دیدگاه ایراد داره ولی این دیدگاه من یکی رو از خیلی دغدغه‌های ذهنی راحت کرده. شاید به کار کسی بیاد. ضمناً این پست رو کسی نوشته که نه ریشه مذهبی داره نه اجباری بالا سرش بوده، محض اطلاع تون من حتی به خاطر حجاب و نمازم از طرف خانواده خیلی تحقیر میشم ولی فقط به خاطر این اعتقادی که دارم حفظش کردم و حالم باهاش خوبه. و در پایان یه سوال کوچولو از آقایون اگر یه دختری با این دیدگاه بهتون برای ازدواج معرفی بشه، چقدر براش احترام قایل میشید که فقط از سر تعهد حریمش رو حفظ کرده. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19254 https://eitaa.com/khbartar
دل گرفته ترین دختر رو زمین منم، هر شب کارم شده گریه سلام دختری 20 ساله م اگه الآن بخوام برات از حالم بگم دل گرفته ترین دختر رو زمین منم و هر شب کارم شده گریه. یه کم پیش بغض عجیبی گلوم رو گرفته بود و تصمیم گرفتم بیام اینجا بنویسم تا شاید حالم بهتر شه و شماها بتونین کمکم کنید آخه من هیچ کسی رو ندارم که بتونم بهش این مساِئل رو بگم اگه بخوام شروع کنم جوری که از حوصله خارج نباشه عاشق پسری شدم که تو یکی از بهترین دانشگاه‌های تهران درس می خونه 24 سالشه و رتبه کنکورش تک رقمی بود لازم به ذکره من خودم هم دانشجوی یکی از دانشگاه‌های تهرانم ولی به اندازه ایشون درس خوان و زرنگ نیستم به بهانه درسی ارتباط مون شروع شد کم کم علاقه مند شدم بهش. یه مدت بعد بیشتر همدیگه رو دیدیم گردش و تفریح و ... می‌گفت دوستم داره منم خوشحال بودم با شخصی که رتبه ش 2 رقمی بود ارتباط دارم مشکلی که داشت این بود که اهل سیگار رو م بود هر موقع که قرار داشتیم جلو من کلی سیگار می‌کشید. دوستانم همه می‌گفتن اون مناسب تو نیست تا اینکه بهم درخواست داد بیام خونه شون و من قبول نکردم. یه مدت بعد بین بحث‌ها و بهانه‌های الکی رابطه تموم شد الآن حالم خیلی بده نمی تونم فراموشش کنم راه حلی برام دارید؟ البته اون پسر مجدداً بهم یه سری پیام داده نمی دونم در چه مورده من حتی سین نزدم به نظرتون برگشتن به رابطه اشتباهه؟ فراموشش کنم یا برگردم خیلی فکر می‌کنم نکته مثبتی در اون نمی بینم حتی برای تولدم کادو نگرفته بود تازه بعد بحث یه جوری حق به جانب رفتار کرد و بحث رو به سمتی کشید که تموم کننده رابطه من شدم در حالی که اون بود. خواهشاً شما یه راهی جلو پام بذارید که فراموشش کنم نمی تونم کارم شده گریه بی حوصلگی مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19248 https://eitaa.com/khbartar
بررسی معیارهای ازدواج دختران - 13 دختری هستم در آستانه ازدواج می‌خواستم بدونم شرایطی که می‌خوام معقوله یا خیر. بنده شاغل هستم و در عین حال دانشجو (با تموم شدن درسم شرایط شغلیم و درآمدم بهترم میشه) بنده اعتقادی به مهریه و شیربها و این جور مسائل ندارم ولی تمام شروط ضمن عقد رو می‌خوام اعم از وکالت در طلاق تا مسکن و تحصیل و اشتغال و خروج از کشور و حضانت (دلیل اینکه حضانت بیشتر حق مادر می‌دونم این هست که بالاخره بارداری و زایمان با مادره و می مونه کارهای بعد از تولد که خدمت تون عرض می‌کنم) راجع به دیگر مسائل اینکه بنده اعتقادی به جهیزیه و سیسمونی هم ندارم. از اون سمت آقا هم موظف به گرفتن عروسی چنین و چنان نیست؛ هر چقدر که هر دو در توان مون باشه روی هم می‌ذاریم هزینه‌های خونه و حداقل وسایل مورد نیاز زندگی کم می‌کنیم و هر چیزی که باقی موند مطابق نظر هر دو یا جشن می‌گیریم یا سفر میریم (من از خونه پدرم یک کاسه نمیارم و ایشون از خونه پدرشون یه شاهی هم نیارن). در مورد هزینه‌های منزل مطابق میل ایشون به دو صورت می تونیم عمل کنیم یا ایشون در کارهای منزل و بچه‌ها به صورت برابر (نه اینکه آشپزی نمی‌کنم بلد نیستم کهنه عوض نمی‌کنم حالم بد میشه شب بیدار نمی شم بچه گشنشه فردا می‌خوام برم سر کار) با بنده شراکت می کنن (که دسشونم درد نکنه!) و من هم به صورت برابر در هزینه‌ها شرکت می‌کنم (نه اینکه ای وای مردی گفتن تو بده) یا اینکه بار کارهای منزل و فرزند به دوش من می ذارن که خب متقابلاً ایشون باید خودشون به تنهایی هزینه‌ها را متقبل بشن. این از این و اینکه در جهت اموال؛ هر چیزی که هست حتی قولنامه خونه باید به اسم هر دو و برابر باشه اگه خونه هست سه دونگ سه دونگ اگه ماشین یا ... همین طور (مگر اینکه هزینه‌ها را تنهایی تقبل کنن که به نام خودشون بخرن بنده خودم می دونم با پولم چه کار کنم) (پس برای حضانت بنده علاوه بر بارداری و زایمان به دو شکل نصف زندگی کودک هم تقبل می‌کنم (پس اولویت با بنده هست) (در ضمن در صورت طلاق نیازی به نفقه اون آقا برای بچه نیست فقط ترجیحاً بیاد بهش سر بزنه و محبت کنه (که بچه احساس بی پدری نکنه)) پ ن: از همین الآن بگم که شروع نکنید این زندگی معامله گری هست و اعتماد وجود نداره اولاً که ثبت ازدواج خودش به معنای اینه که من اعتماد ندارم تو بعداً زیرش نزنی وگرنه یه ملا می آوردن یه عقد بخونه و تمام. دوماً که آقایون همین اعتماد راجع به مهریه به خانم‌ها ندارن چطور انتظار برعکسش دارن؟ کور خود و بینای دیگران؟ مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19244 https://eitaa.com/khbartar
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این زن ترکیه‌ای وقتی رفتن نجاتش بدن ، تا وقتی بهش حجاب نرسوندن از زیر آورها بیرون نیومد @BisimchiMedia
حدود اختیارات شوهر در دوران عقد چقدر باید باشه؟ سلام به همه امیدوارم که حال دل تون خوب باشه. راستش من تازه عروسی هستم که در دوران عقدم به سر می برم. سؤالی که از شما دارم اینه که به نظرتون و با توجه به اینکه هنوز با همسرم عروسی نگرفتیم، آیا لازمه که ایشون بخوان همه جا همراه من باشن؟ مثلاً اگر من بخوام با خانواده خودم سفری برم ایشون می تونه در دوره عقد به من بگه نرو؟ هدفم اینه حدود اختیارات و مسئولیت های زن و شوهر در دوران عقد نسبت به هم را از نظر شما بدونم. متشکرم ازتون مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/192441 https://eitaa.com/khbartar
چهل سالگی ام مبارک چهل سال پیش چهل ساله ها طور دیگری بودند و اکنون ما چهل ساله ها گویی که چهل سال راه با آنها متفاوتیم. چهل سال پیش، چهل ساله ها جوانی شان را کرده بودند و در آغاز میانسالی گویی در تمام جنبه های زندگی مقدمات را پشت سر گذاشته و به تماشای نتیجه می نشستند پدر بزرگ چهل سالگی زندگی خودش که به روال بود برای پسرش هم آستین بالا زده بود پدر چهل سالگی با چندین فرزند پس اندازی هم برای آنها در نظر می گرفت مادر بزرگ چهل سالگی نوه اش را به آغوش می‌گرفت مادر چهل سالگی عروسش را پاگشا کرد آری چهل سال پیش چهل ساله ها عشق را تجربه کرده بودند و ثمره عشق را تماشا می کردند چهل سال پیش چهل ساله ها سختی و رنج شروع کار رو به جان کشیده و ثمره تلاش و سرمایه خود را به ثبات شغلی رسانده بودند چهل سال پیش چهل سالگی آغاز میانسالی بود عمرها به کمال می‌رسید و هشتاد و نود و صد سال پایان زندگی شان بود ما چهل ساله های امروزی حلقه گمشده ای در زندگی داریم به نام جوانی! نمی‌دانیم کی شروع شد و کی تمام شد گویی از ما دزدیده باشند اثری ازش در زندگی نبود از کودکی به میانسالی پریدیم چون کودکی محصل سال ها مشغول بودیم و بعد تا دور خودمان چرخیدیم تا خود را جمع و جور کنیم گفتند چهل سالگیت مبارک! نه عشق را دیدیم نه ثمره اش نه سرمایه را دیدیم نه ثبات شغلی پس جوانی کجای زندگی بود که از دستمان لیز خورد؟! دیگر چهل سالگی آغاز میانسالی نیست! عمرها کوتاه‌تر شده و روزها با شتاب می‌گذرند آنقدر با سرعت که گویا ما از زندگی جا مانده ایم. «فلانی» هی، فلانی! دل به غم مسپار،نومیدی بران از خویش. دور دار ازجان خود تشویش. تو درختی،ناامیدی آتش قهار. باشتاب و بی امان گستر. هان،مشو تسلیم نومیدی، که نماند از وجودت غیر خاکستر. جای شکرش باز هم باقی است. تو هنوز اینجا مرا داری، من تو را دارم. ما هنوز اینجا شناساییم که چه هستیم و که هستیم و کجا هستیم. و چرا هستیم؟این اصلی ترین اصل است: و چرا هستیم؟ مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19673 https://eitaa.com/khbartar
دوست دارم دو پسر و دختر مومن رو به هم برسونم اما ... سلام پسر دانشجویی هستم و به خدا و پیغمبرش ایمان دارم.این از این. در کلاس ما دختر خانم چادری و با ایمانی درس می خوانند. الآن منتظرید بگم عاشقش شدم؟؟؟ نه:) اشتباه فکر کردید!!!! مسئله ای که هست اینه که احساس می کنم این خانم خیلی تنهاست. این دختر تنها دختر چادری هستش که واقعاً سنگینه و اعتقاد داره. و خب توی کلاس ما هم پسر مذهبی به اون صورت پیدا نمیشه. ولی خب ایشون هم یه دختر جوانه و دوست داره یه همدم و عشق داشته باشه و مورد توجه و محبت پسری قرار بگیره.چیزی که حس می کنم اینه که به خاطر پایبندی به اعتقاداتش این تنهایی و انزوای اختیاری رو انتخاب کرده، و خب به این خاطر خیلی تنها و ناراحته ،این رو حتی از بعضی دلنوشته هاش توی شبکه های اجتماعی می تونم درک کنم. هر چی باشه من خودم این جنس غم رو تجربه کردم و میشناسم و درک می کنم آدم به خاطر خدا از بعضی علایقش دوری کنه چه حالی داره!!! این رو هم توی پرانتز بگم که خودش نه تا حالا به من و نه کس دیگه مستقیما چیزی نگفته. من دوست دارم بهش کمک میگم. من توی مسجد و جاهای دیگه زیاد رفت و آمد دارم و دوست و رفیق هم زیاد دارم. می خوام از بین رفقای خوبی که دارم . مومن ترین ،خوش تیپ ترین و با اخلاق ترین شون رو انتخاب کنم و واسطه بشم تا برای ازدواج با این خانم آشنا بشه. یعنی اول با پسره صحبت کنم و دورادور دختره رو بهش نشون بدم. اگه بهتر داد بیام این ور قضیه و با خانم صحبت کنم و از رفیقم تعریف کنم و نظرش رو بپرسم. این جوری دو تا مومن رو به هم رسوندم. می دونید من خودم به خاطر دینم خیلی سختی کشیدم و تنهایی رو تحمل کردم، دوست ندارم یه بنده خدا مثل من این جوری سختی بکشه، دوست دارم اون دختر خوشحال و خوشبخت بشه و احساس نکنه به خاطر عقاید ارزشمندش احساس بی کسی و متفاوت بودن داشته باشه. خب این نقشه اولیه بنده بود. تا حالا هم تجربه کار واسطه گری رو نداشتم. و راه زیادی دارم تا این رو به مرحله عمل در بیارم. قبلش خواستم از شما عزیزان مشورت و راهکار بگیرم. از خانم های چادری و مذهبی وبلاگ هم می خوام یه خواهری بکنن و مشورت بدن و خودشون رو بذارن جای اون دختر و بگن که ناراحت نمیشن و مثلا بگن به شما چه ربطی داره که برای من دنبال شوهر می گردی؟ اصلاً اگه به مشکلی برخوردن فردا کسی یقه منو نمی گیره؟ یا اصلاً مشکلی هم نبود، ازدواج کردن و ازدواج شون موفق نبود و طلاق گرفتن(خدای نکرده) ممکنه بگن خدا باعث و بانی این ازدواج رو لعنت کنه؟ من نیتم خیره ولی می ترسم.به راهنمایی و مشورت های شما عزیزان نیازمندم. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19671 https://eitaa.com/khbartar
خانواده برتر
دوست دارم دو پسر و دختر مومن رو به هم برسونم اما ... سلام پسر دانشجویی هستم و به خدا و پیغمبرش ایم
دخترم، محبتم مونده رو دستم نمی دونم نثار کی کنم ... سلام دختر حدود ۲۵ تا ۳۰ ساله هستم، مجردم. خیلی آدم با احساسی هستم همه ش دوست دارم محبت و خوبی کنم علی الخصوص به بچه ها، موقعیت ازدواج ندارم، نمی دونم چه کار کنم، دوست دارم ازدواج کنم و خانواده داشته باشم و از صمیم قلب بهشون محبت کنم ولی نمی شه. موندم محبتی رو که داره لبریز میشه چه کار کنم؟ نثار کی کنم؟ خانواده با محبتی هم ندارم و باهام خوب نیستن هر چند من دوست شون دارم ولی فقط به فکر مسائل شخصی خودشونن.موندم چه کار کنم این اوضاع اذیتم می کنه. مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19667 https://eitaa.com/khbartar
خانمی 36 ساله ام، چرا کسی که کمی شبیه هم باشیم سر راه من نمیاد؟ من یه خانمم که چند ماه دیگه ۳۶ ساله میشم. حدود ده سال قبل کردم امّا سر خونه نرفتم چند سال تو عقد بودم و همسرم فوت شدن بعد اون تا چند سال به شدت افسرده بودم و کلاً فکر تشکیل زندگی نبودم. از ۳۲ سالگی به بعد تقریباً دوست داشتم تشکیل زندگی بدم. من شاغلم و ماهانه به درآمد معقول البته نه چندان زیاد دارم. فوق لیسانس از دانشگاه خیلی معتبر دولتی هم گرفتم. چهره م تعریف نباشه خیلی خوبه ساده س عمل اینها انجام ندادم امّا خوبم در کل. از نظر خانواده خیلی بسته ایم اصلاً رفت و آمد نداریم یعنی به طور مطلق صفر، هیچکس از اقوام و آشنایان دور منو ندیده و نمی‌بینه تو هیچ روضه و مراسمی نمیریم. اینها رو گفتم بدونید کلاً موقعیت ازدواج این جوری ندارم. امّا تو محیط کار و بیرون تا حالا خیلی خواستگار داشتم حتی فضای مجازی تو سایت رسمی آشنایی اینها به چند نفر معرفی شدم که تا حالا ۹۹ درصد من هیچ مشکلی تو دیدار اول نداشتم یعنی هر کس می بینه سریع می پسنده. امّا مشکلم اینه یا این اشخاص خیلی سن بالا بودن و چهره‌های به شدت پیر طوری من خودم تصور می‌کردم روم نمی‌شد باهاشون بیرون برم و دیگران منو کنار اینها ببینن، چند نفرم پسر مجرد بودن که بیکار بودن حتی باید تو پول رهن خونه هم کمک شون می‌کردی. من خودم از نظر مالی یه آپارتمان مثلاً یه تومنی دارم و همه لوازم منزلم این یه ساله شیک و لوکس خریدم امّا خونه رو اجاره دادم و پیش پدر و مادرم. من واقعاً نمی دونم چی کار کنم خیلی تعجب می‌کنم چرا کسی که کمی شبیه هم باشیم سر راه من نمیاد. من اصلاً توقع مالی ندارم فقط میگم جوری باشه بعداً آبروم نره و من مجبور باشم همه ش تقلا کنم تا گذران زندگی کنیم. اهل روابط آزاد و صیغه شدن و... خدا رو شکر از اول نبودم. الآن خیلی دوست دارم منم تو خونه زندگی خودم باشم و تجربه زندگی شخصی داشته باشم. می‌خوام بدونم دوستان برای کسی تو موقعیت من چه پیشنهادی دارن . مشارکت در بحث و یا خواندن نظرات https://khbartar.blog.ir/post/19231 https://eitaa.com/khbartar https://iGap.net/khbartar