eitaa logo
خانواده برتر
1.1هزار دنبال‌کننده
248 عکس
451 ویدیو
0 فایل
کانال وبلاگ خانواده برتر https://khbartar.blog.ir معرفی مطالب پر بازدید و پر بحث خانواده برتر وبلاگ #خانواده_برتر به لطف خدا بیش از ۱۰ سال است که فعالیت دارد. #خواستگاری #ازدواج #انتخاب_همسر #همسرداری #حجاب #روابط_قبل_از_ازدواج
مشاهده در ایتا
دانلود
ارتباطات کلامی غیر ضروری بین دختر و پسرهای قشر مذهبی سلام به همه ی اعضای خانواده ی برتر و خوانندگان این پست. من یک دختر بیست و چند ساله هستم. سؤالی که می خوام بپرسم، در زمینه‌ی حفظ حدود در ارتباط با نامحرم هست. در دوران نوجوونیم یه برهه‌ای بود که خیلی دنبال این بودم ببینم در زمینه‌ی مسائل اعتقادی و احکام و... درست ترین کار ممکن چیه، منظورم از درست ترین کار پیدا کردن دقیق اون چیزی بود که اسلام تعریف کرده و اینکه نه در دام افراط بیفتم و نه تفریط؛ در مورد رنگ‌ها برای حجاب تحقیق می‌کردم، در مورد اینکه چادر رو آیا همیشه باید بپوشم، و سایر مسائل و یکی از مسائلی که داشتم تلاش می‌کردم بهترین حالت ممکن رو در موردش پیدا کنم حد و حدود ارتباط با نامحرم بود. این طور که من توی اون زمان به نتیجه رسیدم، حد و حدود ارتباط با نامحرم در حد ضرورت بود به این معنی که ارتباط با هر نامحرمی در عین اینکه کاملاً محترمانه و مودبانه باید باشه، همواره یه چارچوب و یه مرزی در ارتباط با نامحرم باید وجود داشته باشه و صمیمیتی شکل نگیره، و طبیعتاً این چارچوب در همون ارتباط ضروری منظورم هست. من مبنای ارتباطم با نامحرم رو از همون زمان همین قرار دادم. ضرورت رو در ارتباط با پسرها و آقایون فامیل همون حد عرف سلام و احوال پرسی و صحبت‌هایی که اقتضای جمع فامیلی هست در نظر گرفتم و در مورد پسرهای دانشگاه و کلاس‌های دیگه ضرورت رو اینکه تا واقعاً نیاز جدی ایجاد نشده که برم و باهاشون صحبت کنم این کار رو نکنم و خوب همون طور که گفتم همین صحبت‌ها هم با رعایت حدود، مثل با فعل جمع صحبت کردن، صمیمی نشدن و در عین حال رفتار مودبانه بود. تا همین چند وقت پیش ذهنیتی که از پسرهای مذهبی داشتم هم همین بود، به این معنی که پسری که اعتقادات مذهبی داشته باشه خوب قطعاً همین حدودی که اشاره کردم رو در ارتباط با نامحرم رعایت می کنه. تا اینکه به مرور، من پسرهای مذهبی ای که در خیلی از زمینه‌ها پسر خوبی بودند رو دیدم، امّا به طور اتفاقی متوجه صحبت هاشون با جنس مخالف شون شدم و حقیقتاً، مدل رفتاریشون، جنس صحبت هاشون و نوع حرف زدنشون با دخترهایی که می‌شناختند منو خیلی متعجب و البته ناراحت کرد. تا جایی که احساس کردم من تو تمام این سال‌ها با اینکه شاید بین این جماعت بودم کم و بیش، امّا انگار اصلاً تو یه دنیای دیگه زندگی می‌کردم، دنیایی با چارچوب هایی که خودم بهشون اعتقاد داشتم. من میل زیاد به ارتباط با جنس مخالف رو درک می‌کنم، امّا باید اعتراف کنم تصوراتم از پسرهای مذهبی تا حد زیادی خراب شد و به این نتیجه رسیدم که حتی به کسی که در ظاهر اهل رعایت همه ی حدود هست هم نباید اعتماد کرد. مجدد اشاره می‌کنم این رو در نظر بگیرید که پسرهایی که من ازشون حرف می زنم پسرهایی هستن که به ظاهر واقعاً معقول و موجه به نظر میرسن و در بقیه‌ی زمینه‌ها واقعاً قابل اعتماد و مسئولیت پذیر هستن امّا در زمینه‌ی ارتباط با جنس مخالف همون طور که گفتم عمل می کنن. بخوام مثال بزنم اینکه تو شبکه‌های اجتماعی راحت ارتباط برقرار می کنن و اون اصل ضرورت اصلاً برقرار نیست! تصورات من این طور خراب می‌شد که یه پسر مذهبی می‌دیدم و می‌گفتم این قطعاً با این همه وجهه‌ی خوبی که ساخته قطعاً رعایت حدودش با نامحرم در همون سطحی هست که تصور می‌کنم. و نبود! نمی گم لزوماً راحت و صمیمی می‌شدن. امّا این کشش به صحبت کردن و ارتباط با جنس مخالف خودش رو به این شکل نشون داده بود که مثلاً تو فضای مجازی سر یه موضوع فرعی و غیرضروری سر صحبت رو باز کنه و ادامه بده. و اگه دختر هم ادامه دهنده می بود، واقعاً پتانسیل شکل گیری ارتباط عاشقانه و وابستگی به شدت وجود داشت. من حتی بسیاری از ارتباط‌های از این جنس رو دیدم که به ازدواج رسیده. و حتی با کسانی صحبت کردم و میگن این از اقتضائات رفتاری پسرهاست و تو باید این رو بپذیری و پسر عابد و زاهد به اون معنی که تو می خوای پیدا نمی شه. یعنی حقیقتش اصلاً این چیز بدی دونسته نمی شه و قبحی که از عدم رعایت این چارچوب در همه ی این سال‌ها تو ذهن من بود انگار از نظر دیگران حتی در مورد پسرهایی که مذهبی هستن وجود نداره! حقیقت و اصل موضوع اینه که من دچار یه تردید درونی شدم. چون حتی دخترهایی رو دیدم که اون ها هم عملاً این ارتباطات عاشقانه رو دارن و اگرچه با حفظ حدودی که خودشون در ارتباط با هم تعریف کردن امّا به حال ارتباط کلامی و محبت آمیز رو دارن (مجازی طور مثلا). ریشه ی این تردید من اینه:
در چه مکان هایی بروم تا با پسری در سن ازدواج آشنا شوم و ازدواج کنم؟ 29 ساله هستم. کارشناسی ارشد و در حوزه مارکتینگ فعالیت دارم. خویش فرمایی کار می‌کنم. تا الآن 4 خواستگار بیشتر نداشتم. اهل دوستی هم نیستم. حجاب دارم و به دستورات اسلام تا حدودی پایبند هستم. ولی خیلی مذهبی هم نیستم. لطفاً کمک کنید. جاهایی که پسران درست و حسابی با وضعیت مالی خوب و متدین و چهارچوب دار حضور داشته باشند. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19339 https://eitaa.com/khbartar
چه کار کنم پسر مورد علاقه م بیاد خواستگاریم؟ سلام من یک خانمی با اعتقادات مذهبی هستم، و همیشه یک سری معیارهای خاص مثل بقیه، برای ازدواجم در آینده داشتم، تو ارتباط با نامحرم حفظ حد و حدود برام مهمه، با توجه به فعالیت هایی که در چند تشکل دانشگاهی داشتم، این رو فهمیدم که آدم هایی که بدونم کین و چین و برام خیلی مشخصه اصلاً قرار نیست تو اون جمع کسی از کس دیگه برای ازدواج خوشش بیاد، در دیدارهای گروهی مون بیشتر از یک آدم نامحرم غریبه باهاشون هم صحبتی میشم و این هم به خاطر همکاری هاست، ولی لازم به ذکره که بگم همه چیز گروهیه و اصلاً روابط خاصی در اون گروه ها نیست،اون ها هم همه بچه های خوب و مذهبین. چندین مدت قبل من با یک تشکل دیگری آشنا شدم ،یکی از افراد اصلی تشکل علی رغم آدم های دیگه زندگی که خیلی لازمه بالا پایین کنم مواردی در مورد شون رو و تازه ببینم شخصیت شون چیه و تازه شاید مثل هر دختری یا هر پسری حس کنم و با خودم بگم فلانی آدم خوبیه،این آدم رو از ساده ترین برخوردای اولیش این حس رو گرفتم. از اون معیارهایی که داشتم "منش و شعور" بعد از چندین و چند خواستگارم، برام برجسته شد، اصلاً قبلا من این کلمه رو جزء معیارها حساب نمی کردم فقط می گفتم اخلاق مناسب,ولی الآن اصلاً این شده اولین معیارم،و اون آدم مذکور به شدت منش خوبی داره،حالا مسئله اینجاست خب خیلی از آدم ها با خودشون رویاپردازی هایی راجع به آدم های اطراف دارن ولی مسئله اینه که من هر چقدر هم این رو داشته باشم باز هم یه آدم واقع گرا و منطقی در امر تاهل ام،و الآن واقعاً به چشم واقع گرایی دارم میگم این آدم چقدر اولویت های ردیف اول من رو داره،چند تا مشکل هست. یکی اینکه ما هر دو آدم های مذهبی هستیم (این نمی تونه باعث بشه یکی از طرفین سریع پیشنهاد آشنایی اعلام کنه)،و اینکه اون آقای محترم به لحاظ درسی از من در رتبه خیلی بهتری قرار دارن ،خب این جایگاهِ آدم ها رو تا حد زیادی عوض می کنه. اومدم بپرسم تا حالا تو این شرایط بودین؟ واقعاً باید چه کار کرد؟ کاری جز تقوا که نداریم ما مذهبی ها،ولی واقعاً باید گذاشت به همین سادگی آدمی که اولویت های تو رو داره از دست بره؟ چون همه ش فکر می کنم به خاطر جایگاه تحصیلی شون خب خیلی ها خواهان ایشون باشن، ولی این اصلاً ملاک من نبوده، شخصیت و منش خیلی خوبی که دیدم برام مهم بوده ،منم خیلی چیزهای خوبی دارم ولی خب نمی دونم. بعضی اوقات نگران میشم که نکنه تقوام کم بشه یا شده... این بده.. ولی واقعاً باید یه کاری کرد ایشون خوشش بیاد و صاف و مستقیم بیاد بگه فلانی شماره منزل بده!، شاید همین الآن خوشش بیاد والا آدم چه می دونه ،ولی ممکنم هست به تنها چیزی که فکر نمی کنه ازدواج و بین این همه آدم اطرافش ،ازدواج با من باشه! مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19555 https://eitaa.com/khbartar
چه کار کنم نماز صبحم قضا نشه؟ سلام خدمت خوانندگان عزیز من توی خانواده ای هستم که به جز من هیچ کدوم شون نماز نمی خونن، حالا مشکلی که برای من پیش اومده نماز صبحم رو به خاطر خانواده ام نمی تونم بخونم. حتما می گید چه ربطی داره پاشو بخون دیگه، ولی من چون پسرم واجبه که همه نماز ها به جز نماز ظهر و عصر رو با صدای بلند بخونم(نه که فریاد بزنم، اونقدری که رنگ صدا مشخص باشه که خب به اندازه ای بلند هست که بقیه از خواب بلند شن)، از طرفی توی خونه مون هیچ جای دیگه ای نیست که اون جا نماز بخونم تا کسی بیدار نشه. همین موضوع خیلی نگرانم کرده و برای نماز صبح بلند نمی شم چون دوست ندارم به خاطر عمل به چیزی که خدا گفته، پدر و مادرم و بقیه اعضای خانواده رو اذیت کنم (نگید اون ها هم دعوت به نماز کن که خودشون گفتن نمی خوان بخونن)، واقعاً خیلی ناراحتم و دعا دعا می کنم زودتر برم دانشگاه ولی خانواده ام رو خیلی دوست دارم و خوشم نمیاد که این جوری ازشون بیزار باشم. خیلی سردرگم شدم، برای بقیه نماز ها هیچ مشکلی نیستش ولی این یکی رو اصلاً نمی دونم چه کار کنم. حالا الآن ساعت خوبی هست اذان صبح و بعضی اوقات همه بیدارن ولی بریم توی عید و تابستون دیگه میفته تو ساعت های ۵. در ضمن نگید که حالا چه کاریه نماز صبح می خوای اول وقت بخونی که همه خوابن، من همیشه نماز صبحم رو اوقاتی که بیدار شدن یعنی نزدیک های طلوع خوندم. ممنون میشم یه راهنمایی چیزی کنید به خدا اصلاً دوست ندارم این وضعیت رو، سال دیگه که میرم دانشگاه خوشم نمیاد یک سال کامل نماز صبحم قضا شه، یعنی واقعاً باید خانواده ام رو به خاطر فرمان خدا اذیت کنم یا اینکه رعایت حال خانواده ام بر فرمان خدا اولویت داره؟ ممنونم از شما مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19556 https://eitaa.com/khbartar
بارها خیال پردازی می کردم که مثلا این قدر تو فیلمنامه نویسی کارم خوب بوده که تو فلان فیلم یا سریال کارگردان ازم خواسته بیام سوای اون فیلمنامه یه نقشی هم داشته باشم. شما که غریبه نیستین یکی از اهدافی که بارها بهش فکر کردم یا فکر می کنم همینی بود که گفتم. مثلا اینکه تو ساخت یه سریال تاریخی ناب از ایران باستان منم یه گوشه کار باشم و یه بخشی از این پازل باشم.یا ایده های درخشانی تو فیلمنامه داشته باشم که یه کار قشنگ از توش در بیاد. یا تو اون شبکه مجازیه کلی ویدیو بذارم ، کارهای خفنی انجام بدم و روز به روز رشد کنم و در کنارش با بقیه اون آدم ها کارهای خفنی انجام بدیم. یا تو فلان گیم تمرین کنم و برم تو مسابقات سطح جهانی یا کلی هدف و رویای دیگه. دوست دارم کارم ارزش داشته باشه اگه حداقل اثری از من به جای نمی ذاره به چهار تا آدم کمک کنه یا حال بعضی ها رو خوب کنه یا یه نفعی به بقیه برسونه. امّا کلام آخر.می خوام تو مسیر فعلیم بهم کمک کنید.ماه دیگه امتحانات ترم شروع میشه و من تا الآن کتاب ها رو نخوندم یا حتی تو کلاس های آنلاین شرکت نکردم . می دونم عجیبه ولی سردرگمم.از اون طرف فعالیت تو شبکه مجازی که نمی تونم اسمش رو بیارم ولی احتمالا بشناسیدش نمی ذاره تمرکز کنم. خیلی گم و گیجم. اگه رشته م رو ول کنم یه معضل مسخره به اسم سربازی اجباری سرو کلش پیدا میشه.آقایون پست حسابی این موضوع رو درک می کنن. از طرفی اگه سریع ادامه ش بدم با توجه به این حضور نداشتن تو کلاس و شب امتحانی خوندن حس ندونستن بهم دست میده.مثلا کلاس ها تماما حضوری شد یه سؤالی پیش اومد من با این اطلاعات نصفه نیمه برم چی بگم. برم بگم چیم؟ چی می خوام؟!. اگه می خواید تو این مورد بیاید از مزایای سربازی و منفعت های بیشمارش بگید لطفاً بی خیال بشید چون کلا تو کتم نمی ره این معضل.امّا اگه راه در رو یا پیشنهاد مثبتی براش دارید می شنوم.با کمال احترام به همگی. از شما می خوام در حد توانتون بهم مشورت بدین و اگه تجربه یا راهکاری دارید بهم بگین. اگه جایی رو اشتباه میرم یا راه درستش رو می دونید یا اگه مسیر بهتری سراغ دارید خلاصه هر چی. سعی کردم تاجایی که می تونم چیز هایی که مد نظرم هست و ذهنم رو شلوغ کرده بگم. ممکنه همه حرف هام رو نزده باشم یادم رفته باشه یا هردلیل دیگه ای ،گاهی اوقات خودم هم می مونم چی می خوام بس که توضیح دادن چیزی که بهمون می گذره کار دشواریه. در آخر کنار تمام سوالات و علامت سوالاتی که تو پست بهشون اشاره کردم از شما چند تا سوال دارم آدم چند تا هدف یا موضوع رو می تونه با هم دنبال کنه؟ یکی ؟.. دو تا؟... سه تا؟... یا بیشتر؟ چون مطالبی خوندم یا دیدم که میگفتن فقط رو یه موضوع فوکوس کن تا خفن ترین اون بشی. این عبارت عبارت تلخیه چون ممکنه یه نفر خیلی چیزها رو بخواد ولی ... به نظرتون این درسته؟راهش چیه؟ اون هم تو شرایط فعلی ایران که آینده مه آلودی داره. آدم چطور هدف یا اهدافش رو گزینش کنه؟ چون احساس می کنم کار سختیه. با تکرار کردن میشه اون هدف رو برجسته کرد؟ میگن تکرار کردن یه کار مغز و ذهن رو گول می زنهُ که فلان موضوع واست خیلی مهمه و با تکرار برات با ارزش میشه و شاید بتونه یه هدف خوب هم باشه. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19557 https://eitaa.com/khbartar
آدم چند تا هدف یا موضوع رو می تونه با هم دنبال کنه؟ سلام به همگی امیدوارم حال تون خوب باشه می خوام تو این پست بهم مشورت بدین و اگه پیشنهاد یا تجربه ای دارید با من به اشتراک بذارید. اگه عادتی دارید که کمک تون کرده،اگه تجربه مفیدی دارید،اگه کتاب،سمینار، فیلم یا هر چیز دیگه ای می شناسید که می تونه به منم کمک کنه ممنون میشم معرفی کنید. من در حال حاضر تو شرایط پیچیده و عجیبی گیر افتادم.چون مسیری که الآن داخلش قرار دارم با مسیری که می خوام یا حتی مسیری که فکر می کنم می خوام در تضادن. یا لااقل من چنین برداشتی دارم. من دانشجوی رشته مشاوره توی دانشگاه x هستم (شما فکر کنید پیام نور یا آزاد) علایقم تا حدودی مشخصه: به داستان،نوشتن،رسانه و ویدیو و مواردی از این دست علاقه دارم.ممکنه موارد دیگه ای هم باشن که بهشون علاقه داشته باشم امّا الآن یادم نیاد ولی این ها رو میگم که یه شمای کلی داشته باشین.یه سری چیزها رو میگم که دیتای بیشتری موقع کامنت دادن داشته باشید. امّا چرا گفتم تا حدودی علایقم مشخصه.مساله اینه که هنوز هم سر درگمم.خدا رو شکر این سردرگمی مثل چند سال قبل نیست و تا حد زیادی می دونم چه کارهایی ازم بر میاد که بتونم تو اون مسیرها هدف تعریف کنم.این یه مساله مثبته.من 23 ساله هستم .با این که علاقه زیادی ندارم سنم رو جار بزنم و از بالا رفتن این عدد زیاد خوشم نمیاد امّا این هم لازم دونستم بگم. من احساس می کنم از سنم خودم و هم سنای خودم عقبم و این فوق العاده تو روحیه من تاثیر گذاشته.احساس می کنم اگه کار خفنی بوده که می تونستم انجام بدم باید تو سن 17 تا نهایت 21 سالگی انجام می دادم امّا بنا به هر دلیلی نشده.بخشیش سیستم فشل آموزشی کشور ماست.بخشیش مطمئنا جامعه و یه بخشیش هم خانواده و در کنار این ها خودم هم سهل انگاری داشتم کتمان نمی کنم ولی خب نباید تاثیر همه ش رو نادیده گرفت. مثلا شما یه نگاه به جاهای مختلف که میندازی میبین طرف با 19 یا 20 سال سن بازیکن تیم ملی فوتبال میشه یا اون یکی تو سطح جهانی تو مسابقات ورزش های الکترونیکی بازی می کنه یا اون یکی فلان مدال رو داره یا هر دستاورد دیگه ای و این ها منو نا امید می کنن. شاید بخشی از اون عدم علاقه به عدد سن به این مورد ربط داشته باشه.احساس بازنده بودن می کنم. با این که الآن شناخت خیلی بیشتری از خودم دارم ولی باز فکر می کنم دستاورد تو اون سنین مهمه و اگه الآن کار خفن یا مهمی انجام بدی وظیفته یا نهایت کار خیلی مهمی انجام ندادی. این بخش معنوی پسته که لازم دونستم هر چند پیچیده باشه یه جوری باهاتون در بین بزارمش. امّا راجع به بازار کار و آینده و کار و موارد مالی. من به واسطه فعالیتی که توی یکی از شبکه های مجازی داشتم به آزمون و خطایی تو حوزه ویدیو درست کردن داشتم و نتیجه ای که می خواستم رو نگرفتم امّا تجربه فوق العاده و کلی نکته بهم داد اون فعالیت. از زمستون سال پیش گفتم من باید از این تجربه و اندوخته ها برای خودم درآمد داشته باشم.این ور اون ور این قدر گشتم و درخواست دادم و پیام دادم نشد تااا بهار امسال. ادمین یه چنل شدم و تا همین الآن که دارم باهاتون صحبت می کنم دارم فعالیت می کنم.درآمد بالا نیست ولی به هر حال هستش. چند ماهی میشه دارم مقدمات ساخت چنل جدید خودم رو آماده می کنم که فعالیتم رو شروع کنم و ویدیو درست کنم. برنامه دارم اگه خدا بخواد درآمدم رو با این مورد بیارم بالا.هر چند کسانی که اطلاع دارن می دونن کار ساده ای نیست و شرایط خودش رو داره.امّا با توجه به تجربه م و اینکه باید یه احتمال براش در نظر گرفت با توجه به تمام این سختی ها و اینترنت و ... دارم پیش میرم. این از این ، من همون طور که گفتم یکی از علایق و چه بسا استعدادهام نویسندگیه این رو تاحد زیادی مطمئنم. یکی دو ماه تصمیم گرفتم شروع کنم به خوندن. با کتاب حرکت در مه محمد حسن شهسواری شروع کردم و چند تا فصل رو خوندم و دارم اون رو ادامه میدم.امّا هدفی که یکی دو ماه پیش زیاد بهش فکر می کردم فیلمنامه نویسی و سینما و این چیزهاست.ایده های خودم هم دارم و یسراشو برای خودم در نظر گرفتم. البته باید کتاب فیلمنامه تهیه کنم و تخصصی دنبال کنم ولی گفتم برای شروع از همین کتاب داستان شروع کنم و اطلاعات بدست بیارم. برگردیم سر رشته مشاوره.ببینید من اصلاً از این رشته بدم نمیاد.اگه رویاها و اهداف خودم رو نداشتم حتی می تونست برام یه هدف اصلی درجه یک باشه. امّا نمی تونم هدفم رو پشت میز نشستن و فعالیت داشتن به شکل یه مشاور و روان شناس بدونم. نه که بد باشه،اصلاً! امّا دوست دارم دستاورد یا دستاورد های مختلف داشته باشم ممکنه یه روان شناس هم به دستاورد هایی برسه که من تا حالا نمی دونستم امّا چیزی که برای یه سری از آدم ها بولده مثل زندگی کارمندی و ازدواج و این ها برام جذابیت نداره،یا لااقل ذوق زدم نمی کنه.
امام زمان(عج) خودشون خواستند این جوری برای ظهورشون دعا کنیم سلام. خسته نباشید. می دونم این بیشتر حالت یک تقاضا داره. ولی فکر کردم اینجا آدم هایی هستند که امام زمان(عج) رو بخوان. همه مون می دونیم که اگه امام زمان(عج) ظهور کنن دنیایی که پر از ظلم شده رو پر از عدالت می کنن و همه بیماری ها، فقر، همه مشکلات و بدی ها از بین میرن. می دونم الآن هر کدوم مون درگیر مشکلاتی هستیم امّا هر مشکلی که داریم؛ اگه برای نزدیک شدن ظهور امام زمان(عج) دعا کنیم؛ در واقع برای رفع مشکلات خودمون هم دعا کردیم. برای خودم هم اولش که این موضوع رو خوندم عجیب بود. شاید برای شما هم عجیب باشه امّا این موضوع واقعیت داره. می تونید خودتون تو اینترنت سرچ کنید و ببینید. این موضوع اینه که خود امام زمان(عج) می خوان از ما که برای نزدیک شدن ظهورشون دعا کنیم!!!! مثل این ماجرا: آقایی که زیاد به مسجد جمکران می‌رود، می‌گفت: آقا (امام عصر عجل‌اللّه‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف) را در مسجد جمکران دیدم، به من فرمود: «به دل سوختگان ما بگو برای ما دعا کنند»، و یک مرتبه از نظرم غائب شد، نه اینکه راه برود و کم‌ کم از نظرم غائب شود! همین آقا هفته قبل از آن هم، حضرت(عج) را در خواب دیده بود. ولی افسوس که همه برای برآورده‌شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می‌روند، و نمی‌دانند که خود آن حضرت(عج) چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فرج او دعا کنند! چنان‌ که به آن آقا فرموده بود: «اینها که به اینجا آمده‌اند، دوستان خوب ما هستند، و هر کدام حاجتی دارند: خانه، زن، فرزند، مال، ادای دین، ولی هیچ‌کس در فکر من نیست!» موضوع دیگه هم اینه که خود امام مهدی(عج) از ما می خوان که خدا رو به حـــــــــق حضـــــــــرت زیـــــــنــــــــب(س) قســــــــم بدیم که ظهور ایشون رو نزدیک کنه!!!!!!!! اینم ماجراش: آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه، ساکن تهران، از آقای شیخ حسین سامرایی که از بزرگان اهل منبر در عراق بودند، نقل کردند: در ایامی که در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا کردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم. در آن حال از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمودند: «به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب قسم دهند، که فرج مرا نزدیک گرداند.» پس من هم خواهش می کنم از شما که این مطلب رو میخونید که لطفا برای سلامتی و نزدیک شدن ظهور امام زمان(عج) هر چه قدر که می تونید دعا کنید و خدا رو به حق حضرت زینب(س) قسم بدید که ظهور امام مهدی(عج) رو نزدیک کنه. حتما قسم دادن خدا به حق حضرت زینب(س) تاثیری داره که امام زمان(عج) خودشون این طور خواستن و لطفا به هر کسی که میدونید حاضره برای نزدیک شدن ظهور امام زمان(عج) دعا کنه؛ هم بگید که خدا رو به حق حضرت زینب(س) قسم بده. خیلی ممنون میشم. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19558 https://eitaa.com/khbartar
می خوام مثل یک زن بالغ چهل ساله باشم خیلی خسته م از خودم خسته شدم از اینکه مثل دختر بچه ها همه ش توی خیالات عروسی باشمُ از این رویاهای بچگونه خسته مُ سی و نه ساله شدم مدام با خودم تکرار می کنم تو الآن یک زن چهل ساله و بالغی چرا درست نمی شی؟! ظاهرم با باطنم خیلی فرق می‌کند یک ظاهر موجه و مقبول از نظر اخلاق و رفتار ولی باطن داغونم. محجبه هستم ولی مدام به خودم تشر می زنم مراقب نگاهت به نامحرم باش مراقب طرز صحبت کردنت باش مراقب حرکاتت باش. هیچ کس حتی به ذهنش هم خطور نمی‌کند که من چقدر باید مراقب باشم که خودم آبروی خودم را نبرم. مربی کودک هستم امّا گاهی کار هست گاهی نیست نگران آینده هستم فرصت ازدواج داشتم ولی پدرم به امید خواستگار بهتر مخالفت کردند به گذشته کاری ندارم. حال الآن منو داغون کرده اهل فیلم و عکس ناجور نیستم ولی داستان زیاد می خونم برام مثل سیگار کشیدن بعضی آقایون شدهُ وقتی حالم بده یک داستان عاشقونه آرومم می کنه. می خوام از فاز ازدواج بیام بیرون می خوام این حال بد تموم بشه می خوام بزرگ بشم می خوام مثل یک زن بالغ چهل ساله باشم. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19559 https://eitaa.com/khbartar
تجربیات شما در خرید گوشی دست دوم سلام به همه کاربران خانواده برتر من تا الآن وسیله دست دوم نخریدم. همه چیز گران شده و نمی تونم مثل قبل چیزهایی که دلم می خواد بخرم. قصد دارم موبایل دست دوم بگیرم. ولی فکر می کنم سرم کلاه می ره. به نظرتون خریدن گوشی دست دوم کار درستیه؟ تجربه مشابه دارید؟ یه گوشی نو و آک 10 میلیون با صرفه تره یا گوشی دسته دوم 15 ملیونی که 10 میلیون برای دست دوم بودن بهم میدن. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19560 https://eitaa.com/khbartar
دیگه دوستش ندارم ولی نمی تونم ولش کنم ‌سلام من دختری ۲۲ ساله هستم که حدود ۲ سال هست با پسری از خودم ۴ سال کوچکتر در فضای مجازی در ارتباطم . داستان از اینجا شروع شد که ایشون پسری بودن خوش چهره ولی کم اعتماد به نفس که تصور می کردن برای دخترها جذابیت ندارن به خصوص چون قبلاً یک بار از سمت دختر مورد علاقه شون جواب نه شنیده بودن. منم دختری بودم خامتر از امروز که مهمترین ملاکش برای عاشق شدن فقط ظاهر بود. همون اول که عکس شون رو دیدم ازشون خوشم اومد. سعی کردم با صحبت کردن روی اعتماد به نفس شون کار کنم و بهشون حس خوب بدم هر چند تاثیر زیادی روی اون ها نذاشت فقط باور کرد که نگاه من بهشون متفاوت از دیگر دخترهاست. نسبت بهش کنجکاو بودم کم کم صحبت های ما طولانی تر شد و ایشون هم به من وابسته شد و با هم وارد رابطه راه دور شدیم. تو این دو سال اون قدر از همه چیز حرف زدیم که دیگه واقعاً حرف زیادی بین مون برای گفتن نمونده. مشکل اینجاست راهش اون قدر ازم دوره که تا حالا هیچ وقت نتونستم از نزدیک ببینمش و تو آینده نزدیک هم ناممکنه. از لحاظ فرهنگی و اعتقادی هم زمین تا آسمون متفاوتیم. جفت مون هنوز خام و بچه هستیم بخصوص ایشون. من اون قدر نادون بودم که با اینکه می دونستم از لحاظ منطقی این ارتباط آینده ای نداره، مواقعی که احساساتی بودم همه جور امید واهی راجع به خودمون بهش دادم و جفت مونم باورش کردیم. ولی الآن از پسرهایی خوشم میاد که مردونه تر هستن هم رفتاری هم ظاهری و شبیه ایشون نیستن. همه جوره دارم حس می کنم با ایشون تناسب ندارم. بعلاوه دوست دارم یک آشنایی واقعی و از نزدیک رو تجربه کنم نه تو مجازی. نسبت به قبل بزرگتر شدم و بابت حرف های احساسی که در گذشته به ایشون زدم خیلی پشیمونم. بابت اینکه ازشون خسته شدم احساس عذاب وجدان می کنم و اون قدر پسر خوبیه که نمی تونم با سرد شدنم باعث آزارش بشم. اگه باعث بشم دلش بشکنه تا ابد از خودم متنفر میشم. یه مدتیه از پسرهایی که بهم نزدیک میشن خوشم میاد امّا بالاجبار پس شون می زنم و ازشون دور میشم. می دونم قاعدتاً باید این ارتباط رو تموم کنم امّا هر جور فکر می کنم نمی تونم بدون ناراحتی و دلشکستگی این کار رو بکنم. فکر کردم اون قدر بد اخلاق بشم که خودش از دستم خسته بشه و ولم کنه. شاید اگه اون رابطه رو قطع کنه راحت تر بتونه هضمش کنه و دردش کمتر باشه. امّا خب دلم نمیاد یک دفعه عوض بشم. دیگه دوستش ندارم ولی نمی تونم ولش کنم بهم بگین چه کار کنم؟ مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19561 https://eitaa.com/khbartar
هدایت شده از 
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله  به زن خود خدمت نكند، مگر صدّيق، يا شهيد، يا مردى كه خداوند خير دنيا و آخرتِ او را بخواهد . بحار الأنوار : 104/132/1
هدایت شده از 
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند: هر زنى كه در خانه شوهر خود به قصد سامان دادن كارهاى خانه چيزى را جابه جا كند خداوند به او نظر مى كند و هر كه خداوند به او نظر كند عذابش نمى دهد .
هدایت شده از 
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند: هنگامى كه زن باردار مى شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است كه با جان و مالش در راه خدا جهاد مى كند و هنگامى كه فارق شود ، پاداشى دارد كه نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى كه شير بدهد ، در هر بار مكيدن ، پاداش آزاد كردن يكى از فرزندان اسماعيل عليه السلام براى اوست و آن گاه كه شيردادن تمام شود ، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گويد : «عمل را از نو آغاز كن كه بى ترديد ، آمرزيده شدى» . امالى صدوق ، ص 496، ح 678
من از شما می پرسم آیا این مرد ، انسان شایسته ای نیست؟! چون نتونسته کنه؟ یا وقتی که شرایط اقتصادیش محقق میشه دیگه کیس مطلوبش رو تو رنج سنی مناسب خودش پیا نمی کنه و باز می مونه آیا میشه گفت این مرد عیبی داشته؟ یا برعکس یه آقایی علی رقم عدم شخصیت مناسب عدم اخلاق و در عین حال ناپاکی، ازدواج می کنه آیا این دلیلی بر خوب بودن اون آقاست؟ به خاطر همین اول صحبت و عرایضم یه سری توصیه کردم امّا الآن دارم واقع بینی و منطقی بودن رو با هم حرف می زنیم شایسته و پسریه که پاکه که رو شکر شما و نجیبی هستید امیدوارم همه جوونها من جمله شما خوشبخت بشید. "ناشناس خاص" مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19610 https://eitaa.com/khbartar
چند نکته به عنوان نصیحت برادرانه به دختران چند نکته ای رو می خوام به عنوان نصیحت برادرانه، واقعاً برادرانه یعنی فرض می کنم شما هم عین خواهرمید و دارم از روی دلسوزی و علاقه ای که ی برادر از سر خیرخواهی و نگرانی برای خواهر خودش داره همون ها رو عینا به شما میگم در عوض شما هم منو و بقیه کاربران رو دعا کنید. خواهر خوبم، من اول به شما توصیه می کنم تا می تونی خودت رو بکش بالا! خیلی بالا! تا می تونی درس بخون! نمی گم فلان رشته ! ن! هر رشته ای که دوست داری ولی بخون و بخون عالی بخون تا یه قدر بشی! یه فردی بشی حرف برای گفتن داشته باشی! مهندس برقی؟ مکانیکی؟ عمرانی؟ حقوق می خونی؟ حتی پرستار پزشک دندون پزشک داروساز فیزوتراپ و .... هر چی که هستی یه آدم معمولی نباش! یه فرد خبره و بسیار باسواد تو رشته خودت که فقط با تلاش به دست میاد دوم حتما سعی کن به لحاظ مالی از راه درست شرعیش به استقلال مالی برسی و این استقلال حد مشخصی نداره تا می تونی پیشرفت کن و هرقدر پولدار و ثروتمند بشی دست کلی آدم رو هم می گیری خاصیت این دو تا توصیه من به شما چیه؟ اینه اولا وقتت به بطالت و خیال پردازی و افکار پوچ نمی گذره ثانیا وقتی برات نمی مونه که بخوای فکر کنی ثالثا شما درست مثل یه آقا برای خودت صاحب شغلی و احتیاج مالی نداری و این عالیه من نمی گم ازدواج بده اصلاً! ازدوااج عااالیه ! خیلی خوبه! هر طوری حساب کنی از رابطه جنسی بگیر تا آرامش روحی و روانی تا اجتماعی و از همه مهمتر آرامش معنوی ازدواج بی نظیره ولی خواهر من؟ یه سوال دارم از شما؟ ازدواج دست منو شماست؟! مثلا من یه پسرم و فرض کن یه خانومی رو بخوام آیا به خواستن منه؟! نه! ممکنه خیلی شیک و مجلسی بگه نه! خب پس دست من نیست درسته؟ ممکنه تعداد زیادی دختر به فرض همه شون منو رد کنند به خاطر مثلا ظاهر یا مالی یا اخلاق یا هر چیزی درسته؟ برای خانم ها هم همینه اینکه ازدواج عالیه قبول ولی آیا میشه به زور به آقایی گفت بیا با من ازدواج کن؟! تازه اگه اون آقا مناسب ما باشه و باعث خوشبختی بشه درسته؟ پس ما مسئولیتی نداریم ته ته کارمون اینه پاک زندگی کنیم و به خدا واگذار کنیم آدم خوب رو سر راه مون بذاره ولی نمی تونیم بریم به دختر یا پسر مردم اصرار کنیم که بیا با من زندگی کن درسته؟ این برای آقا و خانوم درست به یه مقداره این طور فکر نکنید مرد انتخاب گره! اصلاً این خانوم هست که در نهایت بله میگه یا نمگیه! پس خانوم انتخاب می کنه! این ها رو گفتم پس ما نباید برای چیزی که در اختیار ما نیست غصه بخوریم یا بالعکس غره و مغرور بشیم! هر دو اشتباهه! منه آقا شمای خانوم و بقیه موظفیم تلاش کنیم و کار درست رو انجام بدیم امّا حق نداریم زندگی مون رو متوقف کنیم. منه آقا یا هر آقایی ممکنه دخترانی که خواستگاری شون میریم قبول نکنند یا کنند و شمای خانوم و بقیه خانوم های محترم هم ممکنه آقایونی به خواستگاری شون بیان یا نیان پس این چیزی نیست که بخوایم به خاطرش شاد یا حتی ناراحت بشیم امّا اگه تلاش نکنیم اگه درست برنامه ریزی نکنیم اگه زندگی مون رو استفاده نکنیم این دیگه به ما مربوطه! تلاش کردن یا نکردن دیگه به ما مربوطه پس این رو باید انجام بدیم پسر و دختر هم باز نداره! امّا در کنار همه اینها خوبه ی واقعیاتی هم از جامعه مون داشته باشیم خواهر خوب من ؟ دختر خوب؟ یه خانومی که می خواد ازدواج کنه کی باید بیاد همسرش بشه؟ یه آقا! درسته؟ خب طبیعیه که به خاطر مشکلات اقتصادی و شغل و عدم امنیت اقتصادی تعدادی از آقا پسرهای گل ما در مقطع کنونی توانایی ازدواج ندارن بنابراین به همون اندازه هم همون تعداد دختر توانایی ازدواج ندارن و این مقصرش دختران ما نیستند! وقتی منطقی نگاه کنیم دل مون آروم می گیره از طرفی ممکنه دختره ما بگه خب؟ چرا من نباید جز دختران متاهل باشم اولا این استدلال صحیح نیست! چرا؟ چون هر کسی تو هر گروهی که محدودیت هست می تونه بگه من می خوام جز افراد انتخابی باشم در صورتی که بالاخره همه با هم نمی تونن تو اون گروه باشن! شما ازدواج کنی دوستت ازدواج نکنه خب دقیقا همین افکار به اون دوستت می رسه! پس این افکار از بین نمیرن بلکه تو افراد مختلف وجود داره در ثانی عدم ازدواج برای ی خانوم معنیش شکست یا زشتی در چهره و نقص در شخصیتش محسوب نمی شه چقدر سراغ دارید دخترانی که علی رقم دارا بودن خیلی از صفات شخصیتی و زیبایی و حتی مالی باز نتونستن ازدواج کنن پس ازدواج ملاک شایستگی یه فرد نیست که عدم تحقق اون ملاک عدم شایستگی باشه! بنده نه شما رو می شناسم که بخوام بی خود و بی جهت بهتون امید و روحیه کاذب بدم بلکه دارم از واقعیات میگم حالا من ی سوال می پرسم یه آقا پسری علی رقم کلی صفات شخصیتی خوب مثل ایمان پاکی اخلاق و حتی زیبایی ظاهری به خاطر مشکل اقتصادی نمی تونه ازدواج کنه
سطح از من خیلی بالاتره سلام من دختری 17 ساله هستم که به تازگی با آقای 23 ساله ای کردم ایشون شرایط تحصیلی و شغلی خوبی دارن خیلی مطالعه می کنن و حتی با مسئولین بالا رده هم دوستی دارن. مشکلی که دارم اینه که من خودم به شخصه آدمیم که به خودم سخت نمی گیرمُ برنامه ریز نیستم و کم توقعم و شاید بگم قبل از این توی ذهنم بود که همین شهر خودم برم دانشگاه امّا ایشون نه به شدت جدی و سخت گیرن و برای کلی سال آینده شون برنامه ریزی دارن می خوان به چیزهای خیلی بزرگ برسن و از همه لحاظ از من سرترن و از هم توفع دارن که بهترین باشم از لحاظ علمی و بشم در حالی من خودم چنین نظراتی رو نداشتم. حتی موقع حرف زدن هم به مشکل بر می خوریم چون من نمی تونم باهاشون ارتباط برقرار کنم و فکر می کنم که حرف های من براشون جالب نباشه واقعاً ..و من خودم رو مناسب نمی دونم امّا با این حال خانواده م اصرار دارن که ایشون خیلی آدم خوبین امّا من باید چه کار کنم؟ می ترسم هر چقدر تلاش کنم باز هم براشون کافی نباشم و هر چند که به اون شغل و رشته خاصی که ایشون اصرار دارن علاقه ای ندارم و می دونم که سطح علمیم در حدی نیست که بتونم رتبه ی خوبی بیارم . مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19607 https://eitaa.com/khbartar
یه پسر لایق از نظر چه ویژگی هایی باید داشته باشه؟ سلام من پسری 18 ساله هستم. از لحاظ ظاهری نه اون قدر زیبا و نه اون قدر زشتم (به گفته بقیه). هدفم از این پست اینه که از دختران و افرادی که تجربه ش رو دارن، پسر ایده آل خوشون رو تصور کنن و ویژگی های اون رو بگن که شاید ما پسرها بتونیم با اون طوری بودن راحت تر ازدواج کنیم. (لطفاً تخیل نکنید هدف خلق یک آدم خیالی هدف نیست، هدف ویژگی های مهم و جزئی یک پسر هست که دختران حاضرن با پسری که اون ویژگی ها رو داره ازدواج کنن.) مرسی از وقتی که گذاشتین. اگه این پست اون طوری که من فکر می کنم بازخورد بگیره شاید بد نباشه همین پست رو برای دختران هم بذاریم. شاید تونستیم گامی برای راحت تر شدن ازدواج ها برداشته باشیم. لطفاً برای تعجیل در فرج یک صلوات بفرستین. ممنون. پ . ن : اون قسمتی که گفتم ما پسرها اون طوری باشیم منظورم این نیست که باب میل دخترها رفتار کنیم اشتباه برداشت نشه. راستش نتونستم معادل کلمه ای خوبی براش پیدا کنم. مرسی از مدیر وبلاگ بابت چنین فضایی. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19598 https://eitaa.com/khbartar
در مراسم که پسر حضور داره چه پوششی باید داشته باشه؟ پوشش دختر در جلسه ی خواستگاری سلام دختری محجبه ام چادری نیستم در باید مانتو شلواری که بیرون می پوشم رو استفاده کنم با یا سرم کنم یا دامن بلند بپوشم یا پیرهن بلند؟ مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19588 https://eitaa.com/khbartar
چه طوری یخ ارتباط صمیمی با همسرتون رو شکستید؟ سلام وقت بخیر یه سوال بپرسم بهم نمیخندید؟ آخه من خیلی صفر کیلومترم، دخترم و و تا الآن تجربه ارتباط غیر رسمی با نداشتم، سنم هم از از بیست بیشتره. سؤالم اینه خانم ها و آقایونی که تو دوره و آشنایی هستید چه طور یخ رابطه تون شکسته میشه, می دونید؟ وقتی تصور می کنم که با یه آقایی که نمی شناسم یک دفعه بخوام در مورد همه چیز زندگیم صحبت کنم واقعاً می مونم چه طوری میشه، یعنی چه طور با اون خجالتِ یا حیای اولیه کنار میآید بعد اگه تو مراحل بعدی به هر دلیلی نشه با اون حس بدش چه طور باید کنار اومد؟ انگار تو مخیلاتم نمی گُنجه صمیمیت با یه آقایی که تا مثلا یه مدت قبل یه غریبه بوده, البته من مشکل برقراری ارتباط صمیمی با همجنس هام یا حتی ارتباط خیلی رسمی و کوتاه با نامحرم, ندارم. به خاطر شغلم حدودا چهار ساله که با سراسر کشور و مردمان مختلف تلفنی صحبت کردم امّا نمی تونم صمیمیت با یه نامحرم رو برای خودم هضم کنم چه طوری میشه؟ مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19582 https://eitaa.com/khbartar
پسرها، چرا تا حالا نکردید؟ سلام می دونم پست تکراریه ولی کاربران الآن که تکراری نیستند، پسرها بگید چرا تا الآن موندید؟ بخاطر خونه؟ ماشین؟ پول؟، پیدا نکردن مورد مناسب؟ و ... خلاصه بیاید بگید ببینم چه کسانی مثل من هستند و بلکه یه فکری بکنیم. فقط پسرها جواب بدن. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19577 https://eitaa.com/khbartar
دخترها چرا خواستگارهاتون رد کردید؟ با ذکر دلیل دخترها بگن تا الآن چند مورد داشتن؟ و چند تا رو خودشون رد کردند؟  و دلایل اصلی شون رو هم بگن؟  گاهی آقایونم تکلیف شون با خودشون روشن نیست بی جهت مورد هاشون رو رد می‌کنند بعد اگر یه دختر بهشون جواب منفی داد دیگه بعضی از دخترها رو به خط می‌کنند تهمت و بی لیاقتی و بی درک بودن و تنبل بودن و بیکار بودن به همه شون می‌زنند؟   پسرها هم بیان بگن چرا دخترها رو رد کردن. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19537 https://eitaa.com/khbartar
تجربیات اختلاف نظر درباره مهریه در جلسات خواستگاری سلام وقت همگی بخیر  داخل این پست می خوایم راجع به تجربیات اختلاف نظرهایی که خودتون دیدید یا شنیدید که خانواده‌های دو طرف پسر و دختر راجع به بحث مهریه در جلسات خواستگاری داشتند و دارند، صحبت کنیم. من خودم دختری رو می‌شناسم که  سنش واسه ازدواج داره میره بالا، و تا حالا کلی سخت گیر‌ی کرده خیلی و همه خواستگارها رو رد کرده و دیگه این آخرین خواستگارش رو قبول کرده گفته می خواد با همین زندگی کنه ولی پسره در عین اینکه خیلی از دختر خوشش اومده امّا گیرش روی مهریه ۱۴ تا سکه هست. این طور که خانواده پسر گفتن، رسم شون بین فامیل ها شون هم مهریه ۱۴ تا بوده البته این پسر گفته ۱۴ تا رو قبول می کنه و درجا هم حاضره پرداخت کنه و گفته که مهریه اصلش اینه که در همون لحظه در بضاعت مرد باشه که پرداخت کنه ... یه چیزی که دختر فهمیده اینه که پسر همه دوستاش مهریه همسران شون کم بوده و برداشت دختر اینه که این پسر نمی خواد جلوی دوستاش کم بیاره...!  این هم بگم که دو طرف کاملاً غریبه هستند و میگن اصلاً همدیگه رو نمی شناسن ولی تحقیقات شون ثابت کرده پسر خیلی عجله داره برای ازدواج ، هر چند پسر خوبی نشون داده و بهشون ثابت شده برای زندگی واقعی اومده و اهل طلاق و این حرف ها هم نیست.  یکی از دوستان این پسر گویا همسرش ازش طلاق می گیره و انگار اون آقا رو از نظر مالی بیچاره کرده، حالا این پسر از این قضیه ترسیده که سرش بیاد و مهریه رو این قدر کم گرفته و از موضعش کوتاه هم نمیاد... حالا خانواده دختر میگن رسم شون ۱۰۰ تاست حداقل، ولی خب این قدر دختره عجله داره برای ازدواج و سنش داره میره بالا، که می خواد قبول کنه ۱۴ تا رو ولی والدین این دختر سخت گیر‌ هستند، حالا بین خانواده دختر و خود دختر هم  گویا دعوا شده ... من مطمئنم از این دست قضایا خیلی از شما دیدید یا شنیدید و تجربه دارید... توی چنین موقعیت‌هایی به نظرتون چه راه حلی میشه استفاده کرد؟  چه طور دو طرف به هم اعتماد کنن؟  راه درست چیه؟  این طور که مشخصه پسر و دختر خیلی همدیگه رو دوست دارن نمی‌خوان همدیگه رو از دست بدهند ولی پسر ترسیده، به نوعی میشه گفت حق داره، از طرفی خانواده دختر هم نگران آینده هستن که دختر با چه پشتوانه‌ای وارد زندگی بشه و فردا دیر یا زود دخترشون بیوه بشه چه حق و حقوق و حمایتی براش می مونه؟ این نگرانی هم خیلی طبیعیه و خانواده دختر حق دارند چون کاملاً غریبه اند...  اگر تجربه مشابهی یا پیشنهادی دارید زیر همین پست نظرات تون رو بگید. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19535 https://eitaa.com/khbartar
در چه مکان هایی بروم تا با پسری در سن آشنا شوم و ازدواج کنم؟ 29 ساله هستم. کارشناسی ارشد و در حوزه مارکتینگ فعالیت دارم. خویش فرمایی کار می‌کنم. تا الآن 4 بیشتر نداشتم. اهل دوستی هم نیستم.  دارم و به دستورات اسلام تا حدودی پایبند هستم. ولی خیلی هم نیستم. لطفاً کمک کنید. جاهایی که پسران درست و حسابی با وضعیت مالی خوب و متدین و چهارچوب دار حضور داشته باشند. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19339 https://eitaa.com/khbartar
دختری 20 ساله ام، چرا برای جنس مخالفم جذاب نیستم؟ سلام به همگی دختری در اوایل بیست و ترم آخر کارشناسیم, چادریم تم دارم امّا تو اجتماع در حد توانم فعالم, از نظر خیلی ها دختری دوست داشتنی خوش اخلاق مستقل و مهربونم, امّا یه مشکلی دارم نمی گم من کاملم و بی نقص ولی چیزی که ذهن منو درگیر کرده دخترهایی که دور و برم می بینم وقتی می بینم تو خیلی از ملاک ها مثل استقلال یا رفتارهای اجتماعی از من پایین ترن امّا پسرهای خیلی زیادی تو زندگی شون بوده ولی من تا حالا مورد توجه هیچکس نبودم. با اینکه همه من رو به فعال بودن و مستقل بودن میشناسن ولی توی این چهار سال تحصیلم کسی نه برای و نه حتی دوستی سمت من نیومده. سؤالم اینه به نظرتون مشکل من چیه؟ این هم بگم که رفتارم با آقایون خیلی چارچوبدار و رسمیه و اهل روابط دوستی و این چیزها نبودم, ظاهرم به گفته خیلی ها نرماله نه اون قدر زیبا و نه اون قدر نازیبا. توی یه استان دور از محل تولدم درس می خونم و فعالیتم تو اجتماع متوسط رو به بالاست, حتی این هم بگم از طریق سنتی هم تا الآن وارد هیچ پروسه آشنایی نشدم, من این ها رو نوشتم تا عیب رفتاریمو بشناسم و از هر پیشنهادی استفاده می کنم جز تغییر پوشش و داشتن رفتارهای باز . مرسی که خوندید مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19571 https://eitaa.com/khbartar
م میگن خواستگارت زشته و لاغره و برای ما افت داره. سلام خدا رو شکر که چنین بستری برای گفتگو و گرفتن کمک فراهم شده. من دختری هستم ۲۵ ساله، ترم ۵ ارشد در حال کار روی پایان نامه. سال آینده می خوام اپلای کنم. شکاف عقیدتی بسیار عمیقی با پدر و مادرم دارم که پنهانش می کنم. پدر و مادرم و به خصوص خانواده مادرم متعصب هستن و هیچ چیزی از تغییر عقاید من نمی دونن و اصلاً نمی دونم اگه بفهمن‌ من تا این حد از نظر افکار سیاسی باهاشون فرق دارم احتمالا منو دار بزنن. این مسئله رو توی ذهن داشته باشید. مسئله بعدی، مسئله منه. من تا الآن به صورت خیلی ضمنی بابت مسئله ازدواج با خانواده درگیر بودم. معیارهای من و اون ها زمین تا آسمون با همدیگه فرق داره. اون ها تاکید می کنن کسی باشه با قیافه آنچنانی، تحصیلات و خانواده آنچنانی، ترجیحاً از سادات باشه، مذهبی باشه و فلان. من این چیزها برام معنی نداره. یکی رو می خوام مثل خودم سرش تو درس و کار و اپلای باشه. اهل دختر بازی و این حرف ها نباشه، پاک و نجیب باشه و مرد زندگی. مدتی پیش، من توی دانشگاه با آقایی آشنا شدم. دو سال از من بزرگتره، سربازی رفته. شغل پدرهامون تقریبا مشابهه. درسش بسیار خوبه. از نظر فکری شبیه به هم هستیم. امّا ایشون به جای خوندن ارشد، سربازی رفته و یک سال هم کار کرده و الآن برای ارشد می خواد اپلای کنه، من برای دکتری. ما از دو تا شهر متفاوت هستیم. مقصد اپلای هر دو نفر مون یکیه. مشکل اینجاست که مادر من از روزی که فامیلی ایشونو شنید مخالفت بسیار شدیدی کرد. گفت فامیلیش زشته. بعد از مدتی وقتی عکسش رو دید گفت زشته، خیلی زشته و کل حانواده مادری من پیله کردن که این پسر زشته و لاغره و ما بهش دختر نمیدیم. من بسیار بسیار از این موضوع ناراحتم. به نظرم اون اصلاً زشت نیست! تو چشم من جذابترین پسره. خوبیاش خیلی به دلم نشسته. اینکه اهل دوست دختر و فلان و این حرف ها نبوده، درسخونه، هم مسیریم و خانواده هامون تقریبا شبیه و هم کفو هستن برام خیلی با ارزشه. امّا من مخالفت بسیار شدیدی از جانب پدر، مادر و خانواده مادریم می بینم و اون ها صرفاً با دیدن عکسش میگن ما جا خوردیم و اون پسر زشته و تو حیفی. میگن به کلاس ما نمی خوره و فامیل همه میگن واه شما دخترتونو حیف کردین. امّا به نظر من اون خیلی چهره عادی داره و من اصلاً بدم نمیاد. بسیار بسیار تحت فشارم. من با عقاید خانواده م مخالفم، می دونم خارج از ایران هم شانس زیادی برای پیدا کردن کسی با معیارهای مادرم این ها ندارم. آقا پسر هم شدیدا مایله و به شدت منو دوست داره. من می ترسم مقاومت کنم‌ و نشه، یا این همه راه خانواده شون بیان خواستگاری و خانواده من برخورد بدی کنن. دوستان عزیز، شدیدا به راهنمایی تون احتیاج دارم. دریغ نکنید. مشارکت در بحث https://khbartar.blog.ir/post/19568 https://eitaa.com/khbartar