#التزام_به_اقتصاد_مقاومتی
گونی های نان خشک را چیده بودیم کنار انبار، #حاجی وقتی فهمید خیلی عصبانی شد😐. پرید به ما که: «دیگه چی؟ نون خشک معنی نداره»😶
از همان موقع دستور داد تا این گونی ها خالی نشده، کسی حق ندارد☝️ نان بپزد و بدهد به بچه ها. تا مدتها موقع ناهار و شام، گونی ها را خالی می کردیم وسط سفره🍃، نان های سالم تر را جدا می کردیم و می خوردیم.🙂😑
#شهید_محمدابراهیم_همت❤️
@kheiybar
بیان ویژگیهای #شهیدمحمدابراهیمهمت و خاکسپاری وی به دست استاد حسین انصاریان از جمله خاطراتی است که وی از هشت سال دفاع مقدس دارد.👇👇
حضور در جبهه
در همان هفته اوّل شروع جنگ از دایره مبارزه با منکرات با حدود 30 نفر و به وسیله اتوبوس🚎 به خرمشهر رفتیم. زمانى به آن جا
رسیدیم که درگیرى در خرمشهر شدّت یافته بود، امّا هنوز شهر سقوط نکرده بود.🍃
تازه به جبهه رفته بودیم که شهید فهمیده زیر تانک دشمن رفت و آن را منفجر کرد😞 تا جلوى پیشروى عراقى ها را بگیرد. ما آن زمان در محدوده خرمشهر بودیم و از زمین و آسمان توپ و تیر مى بارید💣🔫. کار ما و تقویت روحیه رزمندگان و حل برخى مشکلات پیش آمده بود✌️. وقتى به طرف آبادان رفتیم و وارد شهر شدیم، پل بین خرمشهر و آبادان بسته شد و بالاخره عراق با کمک 17 کشور اروپایى و آمریکایى، توانست خرمشهر را کاملاً تسخیر کند.
ما در جاده خسروآباد در تیررس عراقی ها قرار گرفتیم و به شدّت به طرف ما تیراندازى مى کردند😩. به سرعت از ماشین پیاده شدیم🏃 و زیر ماشین موضع گرفتیم👀، حدود یک ساعت به همین وضعیت بودیم تا مقدارى از شدّت تیراندازى ها کم شد.😓
#ادامه_دارد...❤️
@kheiybar
#شهیـــــدانہ
💖خاص بودن یعنی⇩⇩
بـا شهـــــــدا بودن☝️
در مسیر شهـدا بودن🚶
عطر شهـــــدا را داشتن✨
رنـــگ شهــــــدا را داشتن💫
اخلاص شهـــــــدا را داشتن🌹
مورد عنـــــایت شهـــــدا بودن❤️
تـا در دام #شهــــادت افتادن🕊
نه در دام دنیـا و شیطان افتادن!!♨️
#التماس_دعای_شهادت
#مهر_شهادت_پای_دلاتون
#رفیق_شهید💔
@kheiybar
هدایت شده از امــام زمانت نیست راحتے؟!!
🍃🕊
باهمان خونی💔
که از فرق تو بر محراب ریخت✋
بر برات منتقم بهر فرج امضا بزن😔
#اللهمعجللولیکالفرجبالقران💚
#یکشنبههایعلوی
@emame_zamanam
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#مرد_لاف_زن😑
#همت كسانی را كه اهل جهاد و مبارزه بودند، دوست میداشت☺️ و از كسانی كه فقط اهل شعار بودند و در موقع عمل، از ترس مخفی میشدند، بیزار بود😐.در آن دوران، یك نفر بود كه خودش را مبارز میدانست. حتی در ابتدا #همت با او همكاری میكرد. او شخصی بود كه فقط شعار میداد و هر كجا كه میدید خطری متوجهاش نیست، صحبت میكرد🙂، فریاد میزد و شعار میداد ولی تا بوی خطر به مشامش میرسید، صدایش درنمیآمد.😶
بعد از اینكه #همت به اتفاق مردم مجسمه شاه را از میدان اصلی شهر پایین كشیدند، آن شخص نیز داد و فریاد راه انداخته بود و طوری وانمود میكرد كه گویی تمام این كارها را انجام داده است😧. مردم كه از باطن او خبر نداشتند، گمان میكردند كه فرد مخلص و متعهدی است.
یك بار، #حاجی و بقیه دوستان برای راهپیمایی برنامهریزی كرده بودند. آن شخص هم با حرفهای فریبكارانه سعی داشت تا خود را در این برنامه سهیم جلوه دهد🙄. ولی شب هنگام، سربازان شاه تمام شهر را در اختیار گرفتند. آن شخص تا اوضاع را چنین دید، اعلام كرد كه فردا راهپیمایی نیست و برنامه لغو شده است😑. #همت گفت: «نه! تظاهرات برقرار است و اصلاً نباید از حضور مأموران وحشت كرد.»🙂
آن شخص گفت: «خطرناك است؛ همه جا پر شده از پلیس.»
#همت گفت: «تو اگر میترسی، میتوانی بروی خانه، كنار خانوادهات و همانجا مخفی شوی تا مبادا جانت به خطر بیفتد.»😊
فردای آن روز، #همت و دوستانش موفق شدند تا سربازان را به وسیله قلاب سنگ از میدان دور كنند و بعد سایر مردم را به خیابانها بكشانند👌. بعد از اینكه مردم موفق شدند سربازان را فراری دهند، #همت آن شخص را دید و گفت: «حالا فهمیدی كه جرأت مبارزه نداری😏. این مردم كه از هیچ چیز نمیترسند و به راحتی زیر باران گلوله فریاد میزنند، اینها مبارزند.»
آن شخص گفت: «مگر شما چكار كردهای.»😕
#همت گفت: «هیچی! فقط كاری كردیم كه دیگر برنگردند و این طرفها پیدایشان نشود.»🙂✌️
راوی : ولی الله همت
#برادرشهیدهمت❤️
@kheiybar