🍃❤️🍃
با دیگرهم شب
بانـور چشمت صبـح شد🍃
اے یگانـہ افتابــ شـهر دڶ
صبـحت بخیر❤️
#شهیدهمت🍃
#روزتـــون متبرڪ با #یادشهید☺️❤️
@kheiybar
😔💔🍂
#شهیدانہ❣
الان یہ ذره، فقط یہ ذره فهمیدم ڪہ #فَبُهِتَ_رُقیّه💔
منظـــــور چیہ...😭
بُهــــت زدگے فــــرزند شهید☝️☝️
در مواجہ شدن با پیڪر مطهر پدرش..💔😔
#شهید_قدرت_عبدیان🍂
یادش با ذڪرصلواتــــ❤️
@kheiybar
💔💔🍂
✍ این خاطره رو به گوش مسئولین برسانید☝️ ، تا بدونن به چه قیمتی به این جایگاه رسیدند💔😒👇...
چند روز بعد از عملیات دیدمش🙂. هر جا میرفت یه کاغذ📄 و خودکار🖊 باهاش بود. از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟😕!!! گفت: توی عملیات گوشهاش آسیب دیده 😒، اونقدر آرپی جی زده💔 که دیگه نمی شنوه، باید براش بنویسی📝 تا بفهمه...💔😥
📚منبع: کتاب امتحان نهایی ، صفحه 16
@kheiybar
💔🍂
« سلامت تن زیباست
امّا پرندهٔ عشق🕊
تن را قفسے مےبیند
که در باغ نهاده باشند🍃
و مگر نه آنڪه گردن ها را باریڪ آفریدهاند💔
تا در مقتل ڪربلاے عشق آسان تر بریده شوند💔😔
و مگر نه آنڪه از پسر آدم
عهدے ازلے ستاندهاند❤️
ڪه حسین {ع} را از سر خویش
بیشتر دوست داشته باشد💔🍂
سمتراست رضا رضائیان
سمتچپ محسݩحججے
هردو #بےســــر💔
@kheiybar
❤️💔🍂
فیض #خادمالشهدایے💔
پای ثابت شوخیهاے جمع خادمالشهدا بود☺️ در دورانی که در #دوڪوهه خادم بودیم🍃 بین خادمین یڪ رسم برقرار بود☝️ یعنی هر کسے که دوره خادمیاش تمام میشد🍂برایش جشن پتو میگرفتند😃او آنقدر در این رسم وفاداری نشان داد👌❤️که دست آخر نوبت خودش رسید😃 و در این جشن از مشت و لگد های باقی خادمان حسابے فیض برد☺️😃
راوی:دوستشهید
#محمدرضادهقاݩامیرے❤️
@kheiybar
💔🍃💔
پذیرفته شدن قربانے💔
مادر #شهيدهمّت: در نخستين ساعات بامداد پسرم؛ وليالله با جمعي از اهالي محل و دوستان و آشنايان به خانه ی ما آمدند.🙂 وليالله را در آغوش گرفتم☺️. و گفتم: «عزيزم، راست بگو، بر سر #ابراهيم چه آمده؟💔….»
وليالله مرا به گوشهاي برد و گفت🍃: «مادر! ديشب در عالم رؤيا حضرت فاطمهے زهرا - سلام الله علیها- را ديدم. آمد به خانه ی ما، دست تو را گرفت و آورد همين جا كه هم اكنون من تو را آوردم😍. خطاب به تو، فرمود: «تو يك فرزند صالح و پاك سرشتے داشتي كه در راه خدا قرباني كردي💔. بشارت باد كه تو قربانيات به درگاه حضرت سبحان پذيرفته شد.»💔🍂
راوے:مادرشهید
#محمدابراهیمهمت❤️
@kheiybar
💔💔🍂
🔸براے رسیدن به آنچه☝️
تا به حال نداشتهاے🍂
باید آنے شوے🤗
ڪه تا به حال نبودهاے👌❤️
#شهید
#شهیدگمنام💔
@kheiybar
❤️🍃❤️
#آقـــاے_من_مهـــدے_فاطمــه
✨حس من این است هَردم بے وفاتر میشوم🍂
دائمــا از یوسف زهــرا جـداتر میشـــوم...😔
اشڪـهایش را نمیفهمــد دل آلــوده ام🍂
هـر چه یادم میڪنــد بےاعتنــا تر میشوم✨💔
❤️اللهُّــم عَجـِـل لوَلیڪَ الفَـرَجــ❤️
#پروفایل🍃
@kheiybar
💔🍂❤️
#رفیق خاص👌
•دراِنٺخـآبهَمسَنگـرٺدقّـٺڪُن☝️
•اوڪہدِلـ♡ـشآسِمـآنۍبـآشَــد
•بـہ[خُـღـدا]خواهیـدرِسید:)
#شهـادٺ💔🕊
#رفیقشهــــدایے😍
@kheiybar
💔🍂
برشےاز #ڪتاب📕سَربُلنـــــد
پایـــیـــ🍂ـــــز ۹۵ یک هفته برای رزمایش اقتدار پیامبر اعظم ص رفتیم رامشه☺️منطقهای بیابانی در نزدیکی #شهرضا.🍃گردانبهگردان و گروهانبهگروهان چادر🏕 جداگانهای زده بودند🍃 وقتی شنیدم با محسن افتادهایم توی یک چادر،🏕خیلی ذوق کردم☺️از شب اول رفت توی فکرکه بعد از نماز مغرب و عشا مراسم بگیریمیکی دوشب زیارت عاشورا خواند🙂با چاشنی روضه و سینهزنی👌بچههل خسته بودند و گفتند😒برا خودت بخون ما میخوایم بخوابیم😴از رو نرفت😐.گفت پایهای بریم برای سربازها بخونیم؟سربازها از خدایشان بودیکی از بچههای کادر برود در جمعشان😃.چادرشان🏕 با ما ۲۰۰متر فاصله داشت🍃از آن به بعد پیاده میرفتیم تا چادرشان🍃استقبال کردند☺️ و آمدند پای کار روضه و سینهزنی محسن☺️❤️
راوی:دوستشهید
#محسݩحججے🍂❤️
@kheiybar