هدایت شده از امــام زمانت نیست راحتے؟!!
#منتظرانھ|💚|•°
°•○نیسٺ
نِشــآنِزِݩدِگے|√°•
~•|تانَرِسـَــد
↻نِشــٰان|ِتـُو|^
مـَــهدےجـٰاݩـ❤️||•
#ازجمعهبےتوگلهداریمآقـا
❤️تعجیل در #ظهور۳ صلوات❤️
@emame_zamanam
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
چطور شد که حج🕋 رفت؟🎤 با جاویدالاثر متوسلیان رفتند خاطرم هست که تعریف می گرد دستگاه کپی را قطعه قطعه
#عکس_کمتر_دیده_شده_شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت در حال سخنرانی🎤 در گلزار شهدای اهواز
ادامه گفتگو🎤
با خواهر مکرمه #شهیدهمت
آخرین باری که #حاجی را دیدید کی بود؟ سه ماه قبل از شهادتش💔 آمده بود شهرضا دعوتش کردم خانه خودمان،برای شام آمدند سفره را که پهن کردم دو نوع خورشت بود ناراحت شد😒 گفت خواهر این چه کاریه کردی؟ اسراف است به خدا،اسراف☹️ وقتی هم می خواستند بروند، زنگ زد📞 منزل ما و گفت داریم می رویم گفتم بمان باید بیایم ببینمت🙁 خانه مادرم بودند وقتی رفتم ،دیدم دم در ایستادند پای ماشین آنقدر زیبا شده بود که فقط خدا می داند☺️ چقدر سخت بود دل کندن من از او بغلم کرد،بوسیدمش،بوی عطر می داد🍃 دست داخل جیبش کرد شکلاتی در آورد وداد دستم، گفت بده به محمود، پسر دومم که هم سن مهدی خودش بود☺️ گفت ما که چیز قابل داری نداریم مواظب خودت باش خیلی به هم علاقه داشتیم عجیب دوستم داشت👌 از منطقه خیلی با من تماس می گرفت📞 یک بار ساعت ۲ نصف شب بود،زنگ زد خواب بودم گوشی را بر داشتم سلام علیک کرد✋ گفتم داداش جون اتفاقی افتاده؟نگران شدم گفت نه فقط می خواستم حالت را بپرسم☺️ ،چرا نگران شدی؟ نکنه خواب بودی؟گفتم آره،گفت از کی تا حالا ساعت ۹ شب می خوابی؟😕 گفتم فدات شم داداش ساعت ۲ نصفه شبه😐 گفت آخ ببخشید آنقدر سرم شلوغ است که زمان از دستم خارج شده حلال کن🙂❤️
راوے:خواهرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامه_دارد...
@kheiybar
بزرگترین
کانال #مدافعانحرم در ایتا😍✌️
@modafeaneharaam
کانال اولمونه🙂☝️☝️☝️
#همســرانه
#حاج_همت دفترچه کوچکی داشت📝 که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود🍃 یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان شهید او بود💔 اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید💔 شده بود یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلامآباد این دفترچه را دیدم🙂 نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود🙁 پرسیدم «این چهاردهمی کیه؟😕 چرا ننوشتهای؟» گفت «این را دیگر تو باید دعا کنی »☺️😞
راوے:همسرشهید
#محمدابراهیمهمت❤️
@kheiybar
#منتـظـــرانـہ
فِڪڔے بِہـ حآݪِـ✨
جمعه هاے بَعدے نمیڪُنے؟
اینجــٓـا بدوݩِـ #تو....♥️
نَفَـسـْـ ڪݦـ آمَـدھ :(😔✋
{♡} #این_صآحبنـآ...
@emame_zamanam
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عکس_کمتر_دیده_شده_شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت در حال سخنرانی🎤 در گلزار شهدای اهواز ادامه گفتگو🎤 با
#عکس_کمتر_دیده_شده
#شهیدحاج_محمدابراهیم_همت
در جمع دلاوران #لشڪر۲۷محمدرسولالله
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#عکس_کمتر_دیده_شده #شهیدحاج_محمدابراهیم_همت در جمع دلاوران #لشڪر۲۷محمدرسولالله
ادامه گفتگو🎤
با خواهر بزرگوار #شهیدهمت
بارز ترین ویژگی #حاجهمت چه بود؟ خوش خلقی، شوخ طبعی☺️ ومهم تر از همه ساده زیستی زندگی خیلی خیلی ساده ای داشت👌 دوتا بشقاب،دو تا قاشق وکاسه وقتی هم مهدی به دنیا آمد،یک پیک نیک خریدم گفتم بگذار پشت ماشین قبول نمی کرد☹️ گفتم مطمئن باش حتماًلازم میشود کفش هایش سوراخ شده بود🙁 پدرم می گفت رفتم با پول خودم برایش یک جفت کفش خریدم،قبول نمی کرد می گفت باباکلید انبار لباس ها و کفش ها پیش خودم است اگر بخواهم بر می دارم☺️ پدر گفته بودند نه خودم می خواهم برایت هدیه بخرم بعداً پدر تعریف کرد که در راه یک بسیجی را دیدم که وضعیت کفش هایش ناجور بود #حاجی به او گفت این از بی عرضگی فرمانده ات است که اینقدر کفش های تو کهنه شده😞 چرا حواسش به شما نیست؟در حالی که خودش فرمانده آنها بود😒 وکفش هایش را به او داد پدرم می گفت زیر چشمی مرا نگاه کرد😑 وگفت چیزی نگی ها وقتی رسیدیم قرارگاه،بچه های بسیجی که افتاده بودند دنبالش😐 و #حاجی #حاجی می کردند،این بسیجی بنده خدا فهمید که فرمانده خود #حاجی است🙁 خیلی #حاجی را بوسید وبغل کرد وتشکر کرد🙂 و رفت خیلی دوستش داشتند به خاطر همین کارهاش یک بار تو هجوم بچه ها انگشت شصتش شکست😩 به عکس گرفتن هم خیلی علاقه داشت📸
به کدام یک از ائمه متوسل می شد؟🎤
به حضرت رسول خیلی متوسل می شد❤️ ولی خب با امام حسین خیلی رفیق بود☺️ حتی گفته بود می خواهم مثل امام حسین بی سر وارد بهشت شوم💔 از بچگی هم علاقه زیادی به مجالس روضه و هیأت داشت☺️👌
راوے:خواهرشهید
#محمدابراهیمهمت
#ادامه_دارد...
@kheiybar
هدایت شده از نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
#ارسالےهمسنگرے👇👇👇
سال 1373بود که سوم دبیرستان رو داشتم میخوندم .تواین سال پربرکت با یک معلم مومن ومتعهد آشنا شدیم که درس منطق وعربی وفلسفه رو داشت .آشنایی با این معلم عزیز همان وقصه آشنایی ما با اهل بیت علیه السلام وبه اصطلاح خودمون بچه مذهبی شدن وشهدایی شدن همان.😊
چندماه گذشت وکلاسهای اخلاق وحرفای معنوی وقشنگ آقا معلم بااخلاص کارخودشو کرده بود .
ما به دنبال شهادت بودیم یک گروه ازدختردبیرستانی که کل مدرسه میگفتن اینها بجه مذهبی ومثبت هستند طوری شده بودکه سرکلاس جلو معلمهای آقا چادر سرمون کردیم😊🌺
توی دل ما شهادت وشهیدشدن موج میزد .هرروز بیشتر میشد تا اینکه سریال سردار خیبر ازتلویزیون که مستند وروایتی ازسردارشهید همت که اون موقع من اصلا ایشون رو نمیشناختم پخش شد .
خیلی دوست داشتم علاقه عجیبی پیدا کرده بودم چنان که اگه نمیدیدم انگار یک چیزی کم داشتم وگم کرده بودم 🌷🌷
هردفعه که سریال رو میدیدم بیشترشیفته اخلاق این شهید عزیزمیشدم وحس میکردم باهام حرف میزنه.
خلاصه گذشت تا چندین سال من فقط عکساشو جمع میکردم ونگاهش میکردم گویا انس دیرینه ای باهاش دارم 💚💚
تونگاه شهید همت حرفاشو میخوندم بهم میگفت چکاربکن .چکارنکن .رفتارای منو زیر نظر داشت .همیشه دوست داشتم همسرایشون رو ببینم که برام صبر ومقاومت ایشون ستودنی بود وهمچنین پسرای ایشون رو .آرزو داشتم برمزار ایشون برم وباهاش درد ودل کنم وحرف بزنم.دیگه بعدسالها یک سال پیش شهید همت رو رفیق شهید صدا زدم وبا چشمان آسمونی این عزیز حرف میزنم ویقین کردم باهام حرف میزنه🌺🌺🌺
بانگاه آخرینش خنده کرد
ماندگان راتا ابد شرمنده کرد
به آقامهدی همت بگید ما هنوز هستیم وازهمت شهید همت یاری ومدد میگیریم توتما م کارهامون.💚💚💚💚👌👌
آقا مهدی خواهش میکنم برو این هفته پیش بابای مهربونت بهش بگو این خواهرتون یک حاجتی داره ضامن بشه پیش مولای عطشان وبی سرم حسین علیه السلام وازش بخواد گره ازکارش بازبکنه .آقا مهدی به بابات بگو هرچی باشه ما رفیقا وخواهرای قدیمی هستیم میشه یک نگاه آسمونی به ما زمینیا بکنه💔💔💔💔
@enayate_shahidhemat