اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#ابراهیم_همت_خاک_پای_شما_بسیجیهاست...
✍ قدرت عجيبی در مديريت داشت. آن هم يک مديريت سالم در اداره کارها و نيروها. با وجود آنکه به مسائل عاطفے و نيز اصول مديريت احترام مےگذاشت و عمل مےڪرد🙂، در عين حال هنگام فرماندهے قاطع بود. او نيروهاے تحت امر خود را خوب توجيه مےڪرد و نظارت و پيگيرے خوبے نيزداشت 👌. ڪسے را ڪه در انجام دستورات ڪوتاهے مےنمود بازخواست مےڪرد و ڪسے را ڪه خوب عمل مے ڪرد تشويق مے نمود.☺️
بينش سياسے بُعد ديگرے از شخصيت والاے او به شمار مے رفت. به مسائل لبنان و فلسطين و ساير ڪشورهاے اسلامے بسيار مے انديشيد و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود که گويےساليان درازي در آن سامان با دشمنان خدا و رسول(ص) در ستيز بوده است🍃. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سياسےروز شناخت وسيعے داشت✌️.
از ويژگے هاے اخلاقے #شهيدهمت برخورد دوستانه او با بسيجيان جان برڪف بود. به بسيجيان عشق مے ورزيد و همواره در سخنانش از اين مجاهدان مخلص تمجيد و قدرشناسي مےڪرد.☺️ «من خاڪ پاےبسيجيان هم نمےشوم.اے ڪاش من يک بسيجےبودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمےشدم.» 🍃
وقتے در سنگر هاے نبرد، غذاے گرم براے #شهيدهمت مے آوردند سوال مي ڪرد: آيا نيروهاے خط مقدم و ديگر اعضاے همرزممان در سنگرها همين غذا را مےخورند يا خير؟ و تا مطمئن نمے شد دست به غذا نمے زد. 🙂
#شهيدهمت همواره براے رعايت حقوق بسيجيان به مسئولان امر تاکيد و توصيه داشت. او کہ از روحيه ايثار و استقامت ڪم نظيرے برخوردار بود، با برخوردها و صفات اخلاقے اش در واقع معلمے نمونه و سرمشقے خوب براے پاسداران و بسيجيان بود و خود به آنچه مےگفت، عمل مےڪرد❤️. عشق و علاقه نيروها به او نيز از همين راز سرچشمه مي گرفت. براے #شهيدهمت مطرح نبود ڪه چکاره است، فرمانده است يا نه. #همت يک رزمنده بود، #همت هم مرد جنگ بود و هم معلمے وارستہ.🤗
#شهـید_محمدابراهیـم_هـمت❤️
@kheiybar
اَز اِبراهیمهمت تا خُدا❤
#گفتگو_با_مادرشهید☺️ #محمد_ابراهیم_همت👇 همسری میخواهم که همه جا دنبالم باشد؛ حتی تا لبنان! #ابرا
#گفتگو_با_مادرشهید☺️
#محمد_ابراهیم_همت👇
بار آخر قَسَمش دادم که زود به زود به من سر بزند
مادر از آخرین باری که #ابراهیم را دید اینگونه میگوید: «۳ ماهی میشد نیامده بود تا بالاخره یک روز از جبهه دل کند و آمد☹️. این بار خیلی قربان صدقهاش رفتم و قَسَمش دادم که زود به زود به من سر بزند. »
خواهر ادامه میدهد: «دفعه آخری که داشت به جبهه میرفت، یک طور عجیبی شده بود🙁. همیشه به من میگفت آباجی. این بار هم دقیقا همین را گفت و خداحافظی کرد✋ ولی چند باری رفت و برگشت و نگاهم کرد و توی چشمهایم زل زد. انگار دلش نمیآمد برود.»😞
اسفند بود و مثل هزاران زن دیگر که در تب و تاب خانه تکانیاند، او هم داشت دستی بر سر و روی خانه و زندگیاش میکشید. دلش خوش بود که چند روز دیگر هم پسرش میآید و شاید دلیل اصلی آن همه تکاپو، آمدن " #محمدابراهیم" اش بود🙂. خانه محقر و ساده و صمیمیشان تمیز شد اما نه #ابراهیم آمد و نه عیدی برای مادر💔...«
وقتی خبر شهادتش را آوردند»...!
مادر از سختترین لحظه زندگیاش میگوید: «داشتم شیشههای خانه را برای عید پاک میکردم که دامادم وارد خانه شد و گفت حال #ابراهیم خوب نیست و در یکی از بیمارستانهای اهواز بستری شده است😢. خیلی نگران شدم و بی تاب این بودم که یک نفر مرا ببرد تا پسرم را ملاقات کنم. بیقراری امانم را بریده بود. تا اینکه که پسر بزرگترم آمد و بدون هیچ مقدمهای وقتی این حالات مرا دید گفت منتظر کی هستی مادر؟ #ابراهیم شهید شده است🕊. با شنیدن این خبر بیهوش شدم. پدر #ابراهیم هم از حال رفت و روی زمین افتاد😔. چند ساعتی اصلا توی این دنیا نبودیم...»
از او میپرسم با این همه فعالیت #ابراهیم، هیچ گاه خودتان را برای شنیدن خبر فرزندتان آماده نکرده بودید. سری تکان میدهد و میگوید: «چرا منتظر شهادتش که بودم، ولی خوب هرچه که باشد مادرم، دلم نمیآمد خار به پای بچهام فرو رود😢. میگفتم ان شاءالله #ابراهیم میماند و به اسلام خدمت میکند.»🙂❤️
#ادامه_دارد...
@kheiybar
هدایت شده از نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
#ارسالےهمسنگرے👇👇👇
سلام به همه شهدای عزیزی که وقتی به درگاهشون توسل میکنیم پاسخ دعا ها وحرفای دلمون میدهند من خیلی دلم میخواست به کربلا بروم هنوزاین اتفاق برام نیفتاده شاید هنوز لیاقت این زیارت بزرگ پیدا نکردم ولی یادمه مجرد بودم که توی خواب #شهیدهمت داداش گلم دیدم که توی مسجدی مشغول نماز خوندن بود بعداز نماز با همدیگه یه مسیر طولانی را رفتیم تا اینکه به کربلا رسیدیم بهم کربلا را نشون داد واز جلوی چشانم رفت ومن هنوز درحسرت زیارت مولایم مانده ام برادرم ازشما نگاهی دعایی دراین شب وروز دارم به خصوص شبهای مبارک قدر همه جوانهای مومن را دعایی بفرمایید
@enayate_shahidhemat