eitaa logo
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
38.6هزار دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
این‌شعر پراز برات #ابرآهیمـ است #بےسَر و #مخلص،ذات #ابرآهیمـ است تغییرمسیرخیلے از آدمها اینهاهمہ‌معجزات #ابرآهیمـ است😍 خادم‌الشهدا👈 @shahiidhemat تبلیغات ارزان⬇ https://eitaa.com/joinchat/3688497312Ce08ce141d8 نذورات‌ مهدوی @seshanbehmahdaviii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدی نظری به ما عنایت کن مارا به صراط خود هدایت کن مهدی! اگر از منتظرانت بودیم💔 چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم😔 با این همه روسیاهی و سنگدلی ای کاش که از همسفرانت بودیم😞 @kheiybar
ما را هـم ؛ از رزق آسمـانی‌تان نمڪ گیر ڪنید ڪہ عاقبتمـان بخیـر شود و 💔 همان عاقبت به خیـر شدن است🕊 🌹 @kheiybar
‌‌‌‌ ✨حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: صدقه بجا و نيكوكارى و نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوشبختى تبديل و عمر را زياد و از مرگ بد جلوگيرى مى كند.✨✅ @kheiybar
29.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیدبشیر حسینی در مراسم شب وداع با شهید مدافع حرم محمد بلباسی💔 تازه دو هفته است باهاش رفیق شدم عجب شهیدیه این بلباسی🌹 @kheiybar
﷽؛ مرد.. شهادتت مبارک💔 📌ماجرای شهادت پاسدار بسیجی آمربه‌معروف همان طور که در اخبار دیروز شنیدید، بسیجی ۳۹ ساله، محمد محمدی، دو روز‌‌ پیش ساعت ۱۹ در درگیری با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادت رسید.🕊 بر اساس اظهارات شاهدان حادثه، چند اراذل هنگام پارک خودرو و خرید نان با خودرو خانمی برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد.♨️ این اراذل با الفاظ رکیک و با صدای بلند به آن خانم فحّاشی و ایجاد رعب و وحشت در محلّه کردند. در همین هنگام شهید محمدی وارد صحنه شده و از اراذل درخواست می‌کند به درگیری خاتمه دهند.❌ امّا آن‌ها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشی ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند.📛 در جریان این درگیری، یکی از اراذل با چاقو به پهلوی محمد محمدی ضربه وارد می‌کند که به دلیل عمق زیاد این ضربه و پاره شدن ریه و قلب، این بسیجی به شهادت می‌رسد.😔 از وی دو فرزند ۱۱ ساله و ۸ ساله به یادگار مانده است💔 @Kheiybar
⏳ پاییز سال 1364 ➖نقشه و قرارگاه عملیاتی 💔آخرین حضور در غرب کشور، او در عملیات بعدی (خیبر) و در جزیرۀ مجنون به شهادت رسید🕊 دوران ✌️ @kheiybar
از خان طومانی ها !🕊 تا خـــــان تومــــانی ها❗️ @Kheiybar
🚨اینجاکه‌پلیس‌نیست چـراکمربندمیبندی؟ @Kheiybar
🔴‏ حاج قاسم خطاب به علما ومراجع: برخی خنّاسان سعی دارند که مراجع وعلماء را به بکشانند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم وتنها می‌بینم؛ او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات‌معظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان می‌بایست جامعه را جهت دهید. @Kheiybar
⁉️ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Kheiybar
اَز اِبراهیم‌همت تا خُدا❤
#عاشقانه_به_سبک_حاج_همت😍 فصل هفتم قسمت1⃣3⃣1⃣ ولی الله دوباره به التماس افتاد:نمیتونم دادا خسته ام.
😍 فصل هفتم قسمت3⃣3⃣1⃣ چشم همین الان می روم... این قدر دادوقال نکن...😉 و هنوز حرفش تمام نشده یک خمپاره در صدمتری او به زمین می خورد...👀😬 کنار یک تیربار و چندنفر از بچه های رزمنده تکه تکه می شوند...😣 همت می دود بالای سر آن ها و از آن چه می بیند ، به هم می ریزد...🤦‍♂ بچه هایی که تا همین چند لحظه پیش دوروبرش می دویدند، اسلحه به دست مقابل دشمن از کشور وانقلاب خود دفاع می کردند ، حالا تکه تکه شده اند...😞 دست شان گوشه ای ، پای شان گوشه ی دیگری افتاده،بدن شان از هم پاشیده... طوری که نمی شود نگاه شان کرد!🤭 همت سر بر می گرداند؛آه می کشد و ناخواسته اشک می ریزد...😭 امیرحسین محمدی دوباره داد میزند: دیدی حالا؟برو دیگه...!😓 هنوز هم وایستاده ، مرا نگاه می کند... حاج همت سوار ماشین می شود و می رود ولی تا آخرین لحظه هی بر میگردد و به بسیجی ها نگاه می کند... بعدازظهر همان روز حاج همت وقتی برادرش ولی الله را در قرارگاه نصر میبیند،با خوشحالی او را بغل میکند و می بوسد...☺️ چی شده دادا؟ حاج همت می گوید :پشت بیسیم به من گفتند که تو شهید شده ای! وقتی زنده دیدمت ، خوشحال شدم...😇 ولی الله می گوید:میخوای برم شهید بشم؟! حاج همت به قدوبالای او نگاه می کند و می گوید: حالاحالاها این بچه بسیجی ها لازمت دارند...!😉 حاج همت لبخند می زند و به سمت حاج احمد که کمی آن طرف تر کنارمحمود شهبازی و چند نفر دیگر مشغول حرف زدن است می رود....🚶‍♂ حاج همت رو به یک نفر بسیجی که در گوشه ای ماتم زده نشسته است می گوید:... فصل هفتم قسمت4⃣3⃣1⃣ حالا چرا این قدر عزا گرفته ای؟😉 آن فرد نگاهی به حاج همت که او را نمیشناسد می گوید چون ما را به عملیات نبردند!😔 گفتند تازه آموزش دیده اید و تجربه کافی برای عملیات ندارید...!☹️ حاج همت کمی سر به سر او می گذارد تا روحیه اش بهتر میشود! بعد او و پنج شش بسیجی دیگر را به خط میکند و به زاغه ی مهمات می برد که مهمات بار بزنند...🍃 خودش هم همراه آن ها مشغول کار می شود... دوباره همان بسیجی با او دعوا میکند که ما آمده ایم بجنگیم ، این کارهایی که شما می کنید کار ما نیست کار حمال هاست....😬 یکی دو روز بعد گردان این بسیجی ها با گردان عملیاتی ادغام می شود... همه به مقر تیپ می روند! میگویند که قرار است مراسمی داشته باشند و معاون تیپ می خواهد سخنرانی کند... همه چشم انتظارند...🙂🙃 آقا داوود هم منتظر است بببند این آقای معاون تیپ چه جور آدمی است و... ناگهان می بیند کسی که برای سخنرانی پشت تریبون رفت ، همان آقایی است که با آن ها زاغه ی مهمات را بار زدو... حاج همت که سخنرانی می کند ، اشک توی چشم داوود حلقه می زند...😟😥 🍂پایان 🍂 @kheiybar