eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خشتـــ بهشتـــ
متن زیارت عاشورا همراه با ترجم1..pdf
381.1K
🎤متن قرائت زیارت عاشورا 🎗چله زیارت عاشورا ♥️ به نیابت از شهدا مدافع حرم 🦋[ @shohadae_sho ]🦋 👆
🌿 ورزش سید خیلی زود وارد عرصه ورزش شد. با کشتی شروع کرد. مرام پهلوان ها رو خیلی دوست داشت. خودش هم آدم لوطی منشی بود. چند سالی کشتی کار کرد. اما از آنجایی که شهرستان بهار چند نفر جودو کار قوی در سطح ملی داشت کم کم سید به سمت ورزش های رزمی و جودو علاقمند شد. خیلی زود پله های ترقی را طی کرد. موفق شد دان دو جودو را هم بگیرد. بعد از شهادت، دان سه را هم به سید اهداء کردند. سید در مسابقات دانشجویی جودو چندین بار شرکت کرد، در خرم آباد حائز مقام سوم شد. مسابقات اراک هم با هم بودیم. در مسابقات یگان های ویژه خوش درخشید و در مسابقات امید هم چندین بار شرکت کرد. تو مسابقات لیگ هم شرکت داشت. تو وزن خودش خیلی سر آمد بود. زمزمه هایی در خصوص دعوت سید میلاد به اردوی تیم ملی را هم شنیدم. گاهی اوقات سید تو مسابقات شرکت نمی کرد و به عنوان مربی بچه ها رو هدایت می کرد. تو مسابقات یزد با هدایت سید، تیم ما سوم شد. خیلی به بچه ها روحیه می داد. رفتیم به اردوی قم، سید با یک نفر حریف تمرینی شد. حریفش خیلی مغرور بود، به سید گفت: من باهات کار نمی کنم، شما در حد و اندازه من نیستی! من خیلی ناراحت شدم. اما سید چیزی نگفت، کمی بعد سید گفت: حالا بیا یه بار دست و پنجه نرم کنیم. اون فرد با اکراه با سید دست به یقه شد، سید در عرض کمتر از یک دقیقه ضربه فنی اش کرد! اما اصلا به روی خودش نیاورد و با خوش و بش از هم جدا شدند. مسابقات انتخابی برای ارمنستان بود. سید در وزن 85 کیلو شرکت کرد و من در یک وزن پایین تر. یکی از حریفان من خیلی قدر بود. بارها بهش باخته بودم. قرعه کشی انجام شد و من باز متوجه شدم که با اون حریف افتادم، روحیه ام رو کامل باختم! رفتم و گوشه ای نشستم. سید من رو دید گفت: چی شده؟ گفتم سید جان، من دوباره با اون حریف افتادم. دیگه کارم تمومه. قبل از مسابقه سید گفت: بلند شو... دو سه تا چک زد تو صورتم و بعد سرم داد زد و با این کار حسابی روحیه بهم داد. گفتم: سید، جان جدت دعا کن من برنده بشم، گفت: خاطرت جمع. رفتم و در کمال نا باوری برنده شدم. اومدم بیرون. از سید حسابی تشکر کردم. سید گفت من از جدم خواستم کمکت کنه و مطمئن بودم دعام پیش جدم رد خور نداره. سید خودش تو اون مسابقات کشوری دوم شد و متاسفانه اعزام نشد. *** خیلی هوای من رو داشت. بارها به خاطر من در وزن های مختلف شرکت کرد تا مبادا به خاطر ورزش، ذره ای بین ما کینه و کدورت پیش بیاد. حتی گاهی اوقات با تلاش و سختی زیاد، وزنش را کم یا زیاد می کرد تا من هم بتوانم در اوزانی دیگر در کنار سید به مسابقات بروم. گاهی با هم مبارزه می کردیم. هروقت من رو زمین می زد معذرت خواهی می کرد که گفتم: بابا سید جان، مثلا داریم مبارزه می کنیم، شما فوت و فن هات رو بزن، کارت نباشه. سید می گفت: نه داداش، دلم نمیاد رفیقام رو اینطوری بزنم زمین، باید دست رفیق رو گرفت، نه اینکه رفیق رو زمین زد... همیشه به ما که کمربند مشکی و بالا بودیم می گفت هوای بچه های تازه وارد رو داشته باشید. در مقابلشون مغرور نشید. برید باهاشون کار کنید و تشویق شون کنید. در ورزش بسیار متواضع بود. با اینکه این اواخر از لحاظ بدنی هیکل درشت و ورزشی داشت، اما خیلی افتاده تر شده بود. همیشه ابتدا و انتهای ورزش رو با دعا شروع می کرد و به پایان می برد. سید ورزش رو هم با نگاه خاصی دنبال می کرد. خیلی از نوجوانان و جوانان رو تشویق می کرد و به سمت باشگاه می برد. یکی از ورزشکاران می گفت: از دلایلی که باعث شد پای من و خیلی ها مثل من، به مراکز خلاف و... باز نشود، رفاقت با سید میلاد بود. وقت مارا پر می کرد. با هم ورزش می رفتیم، مسجد، هیئت، اردو، کوه و ... برنامه هایی بود که سید میلاد برای پر کردن اوقات ما را به اون سمت می کشاند. سید الگوی اخلاق عملی برای تمام دوستان و همسالان بود. من بعد ها خیلی دقت کردم. به جز پدر و مادرش که در تربیت او بسیار تاثیر داشتند، رفاقت عجیبش با شهدا در شخصیت او بسیار موثر بود. اما یکی از مهمترین مسائلی که تاکید می کرد، بحث حیا بود. می گفت: اگر کسی با حیا بود، امید به سعادتش هست، اما انسان بی حیا دین ندارد. این حیا در تمام مراحل زندگی سید دیده می شد. در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت. در باشگاه هم نمونه های زیادی رو از حیای سید سراغ دارم. در بین دوستان و همسالان، کسانی را برای رفاقت انتخاب می کرد که حیا داشتند. ا ر می دید شخصی دریده و بی حیاست، تلاش می کرد که رفتار آن شخص را تغییر دهد... ♥️ ... ✅ 🌿[ @shohadae_sho ]🌿 💙👆
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله فاطمی نیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| صدا و تصویر سردار دکتر مجید بقایی فرمانده گمنام قرارگاه کربلا 🌟••| سخنان مادر شهیدمجیدبقایی ومادرشهیدان علی ،سردارعبدالعلی بهروزی در وصف شهیدمجید بقائی ❣‌‌••° 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
#حرف‌هاےدرگوشے♥•° • . #باید‌ها‌‌و‌نبایدهای‌پوشش✨ •° #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『🌙』 ‌ بیابیا‌‌گل‌‌نرگس‌‌بہ‌جمڪران‌تو‌‌بیا...! اگربراےغزھ‌‌نیایۍ بہ‌اشک‌ڪودکان‌یتیم‌‌‌تو‌‌بیا...!ジ💛 ‌ ‌ 🌱 😇 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
🌤 💚•• 🔸 امام‌صادق‌می‌فرمایند: 🔹•| هرڪس‌مرتڪب‌گناهی‌شود‌ درحالی‌ڪه خندان‌است به‌آتش‌دوزخ‌وارد‌می‌شود‌درحالی‌ڪہ ‌گریان‌است 🌟•| ثواب‌العمال ص ۲۶۶ 🇮🇷 ❄️[ @shohadae_sho ]❄️ 💜👆
💚•| سهم امروزمون از یاد مولای غریب 🔴•| هر روز یک ختم قرآن هدیه به امام زمان علیه السلام 🔵 حتماً شنیده ای آنقدر عظیم است سوره ی مبارکه ی توحید که ثواب خواندن سه مرتبه ی آن، برابر است با ختم تمام سوره های قرآن کریم. مقید باش بعد از نماز های پنج گانه ات حتماً بخوانی این سوره ی کوتاه را و هدیه بدهی به امام زمانت که آن بزرگمرد بدهکارت نخواهد ماند و تو را بواسطه ی این ختم قرآن های روزانه ات دعای مخصوص می کند و نور و برکت تمام زندگی ات را در آغوش می گیرد. 🌸[ @shohadae_sho ]🌸 💜👆
💛|| سی‌و‌پنجم‌روز از چله زیارت عاشورا 🌿°| به نیابت از . 🌹°| 🦋[ @shohadae_sho ]🦋 💙👆
هدایت شده از خشتـــ بهشتـــ
36b17f6865aded80274b902a791db06e16896358-360p__97882.mp3
11.21M
🎤صوت قرائت زیارت عاشورا 🎗چله زیارت عاشورا ♥️ به نیابت از شهدا مدافع حرم 🦋[ @shohadae_sho ]🦋 👆
هدایت شده از خشتـــ بهشتـــ
متن زیارت عاشورا همراه با ترجم1..pdf
381.1K
🎤متن قرائت زیارت عاشورا 🎗چله زیارت عاشورا ♥️ به نیابت از شهدا مدافع حرم 🦋[ @shohadae_sho ]🦋 👆
🌿 مسابقات مهمی بود. از شهرهای مختلف آمده بودند. چند هفته ای می شد که مادرش فوت کرده بود. با اینکه از لحاظ روحی شرایط خوبی نداشت، خیلی خوب مبارزه کرد و در مقابل حریفان بسیار نامدار پیروز شد و به فینال راه یافت. دانشگاه بعد از اتمام دبیرستان، سید در کنکور شرکت کرد و در دانشگاه ملایر رشته مهندسی عمران پذیرفته شد. چند ترمی رو دانشگاه ملایر مشغول به تحصیل بود. بعد پی گیر شد و از دانشگاه ملایر به همدان منتقل شد. یادمه غالبا تو دانشگاه موقع نماز می رفت مسجد دانشگاه و در نماز جماعت و ول وقت شرکت می کرد. برنامه کاری سید رو نماز اول وقتش تعیین می کرد. خودش رو مقید به این امر بسیار مهم کرده بود. حتی در دانشگاه. مدتی رو که تو خوابگاه بود اذیت می شد. بارها می اومد پیش من گلایه می کرد، از وضعیت دانشجوها و دانشگاه؛ مخصوصا از حجاب برخی دانشجوها خیلی ناراحت بود. غصه اون جوان ها رو می خورد. اعتقاد داشت این جوان ها غالبا ناآگاهانه این اشتباهات رو انجام می دهند. می گفت باید فکری کرد، تلاش کرد تا این جوان ها تو زمین دشمن بازی نکنند. باید به پدر مادرها هشدار داد تا حواسشون به بچه هاشون باشه تا خدای نکرده به انحراف کشیده نشوند. سید می گفت: گاهی اوقات تو خوابگاه متاسفانه مشرئب می خورند و مواد مصرف می کنند و... تمام هم و غمش اصلاح این موارد بود. تلاشش رو می کرد. در نهایت اگر نمی ونست تاثیر بگذاره خودش رو از اون محیط دور می کرد. بسیاری از جوان ها رو دیده بودم تا پاشون به دانشگاه باز می شد پوشش و رفتارشون متفاوت می شد، اما من ذره ای در سید این تغییرات رو مشاهده نکردم. تو دانشگاه و محیط خوابگاه مقید به مسائل دینی اش بود. گاهی دوستانش به شوخی می گفتند، سید اونجا هم دست بردار نیست، نماز و قرآن و مسجد و هیئت رفتنش ترک نمی شه، تو هم کلاسی ها و اطرافش بودند کسانی که اهل دود و دم و ارتباط با نامحرم باشند. اما سید بیدی نبود که با این بادها بلرزه، البته سعی می کرد خیلی تو این محیط نمونه می گفت می ترسم روی من هم اثر گذار بشه، گاهی اوقات نمی رفت دانشگاه! می گفتم سید چرا نمی ری از درس هات جا می مونی ها؟! می گفت: چاره ای نیست. اونجا موندن سخته، اسفند ماه هم که بدون توجه، بار و بندیلش رو می بست و می رفت جنوب... حتی شنیده بودم بعضی از دخترهای دانشجو تو کلاس، سید رو مسخره می کردند، اما سید راهش رو خوب شناخته بود و به مسیرش اعتقاد داشت. جالبه همین سید، ترم های بالاتر که رسید دیدم خیلی حضورش تو دانشگاه بیشتر شده! گفتم سید چی شده بچه درسخون شدی؟! می گفت: باید ماها درس بخویم، قوی باشیم تا توی جامعه تاثیر گذار باشیم. من باید تو دانشگاه روی بچه ها تاثیر بگذارم، نه اینکه خودمو کنار بکشم. توصیه مقام معظم رهبری است که ما بچه بسیجی ها وسط میدان باشیم تا اثر گذاری ما هم بیشتر باشه. البته سید هیچ وقت با همه مشکلات از درس غافل نمی شد. دور هم که بودیم گاهی درد دل می کردیم. سید می گفت: خیلی باید حواسمون جمع باشه تو دانشگاه نلغزیم، گاهی اوقا موقعیت گناه پیش اومد، اما خدا کمک کرد و به مدد شهدا من خودم رو از گناه حفظ کردم. خیلی محکم بود. تو دانشگاه خانه ای مستحکم در دل آـشفشان برپا کرده بود. استحکام اعتقادات سید، فقط و فقط به خاطر ارتباط قوی و مستمرش با اهل بیت (ع) و شهدا بود... یادمه همون دوران، چندین مرتبه مزاحم تلفنی داشت. دانشجوهای دختر بهش زنگ می زدند، اذیتش می کردند. سید تا می فهمید اونا هستند یا جواب نمی داد یا اگر در منزل بودگوشی اش رو می داد به مادرش تا با اون ها صحبت کنه! برخی از اون ها با وقاحت تمام می گفتند: مادر ما دوست داریم عروس شما باشیم!! براش پیامک هم می فرستادند، به من ی گفت: حتی یک بار هم جواب پیام شون رو ندادم. می گفت: می دونم از سر نادانی شونه که دارند این کارهارو می کنند. خدا انشاءالله به برکت شهدا اون ها رو هم هدایت کنه و تا دیر نشده هرچه زودتر پی به اشتباهشون ببرن... یه روز سید رو با کیف و کتابش دیدم که از دانشگاه می اومد. گفتم: چطوری مهندس؟ چه خبر؟ گفت: خبر خاصی نیست، اما امروز تو دانشگاه دعوا کردم! گفتم: چی؟! از کی تا حالا جناب مهندس مااهل دعوا شده؟! آخه برای چس؟! دعوا اون هم تو دانشگاه!؟ گفت بله، چند نفر از قلدر های دانشگاه زورشون به یکی از بچه های مظلوم رسیده بود، اذیتش می کردند. من هم نتونستم طاقت بیارم، حسابی گوش مالی شون دادم. خداروشکر حق مظلوم رو گرفتم. روشون کم شد. گفتم: خوب این که خوشحالی نداره، گفت: خوشحالی ام به خاطر گرفتن حق یه مظلومه نه دعوا تو دانشگاه!؟ یه بار با سید رفتم دانشگاه، می خواست با یکی از اساتیدشون صحبت کنه. سید شلوار شش جیب پوشیده بو، پیرهنش هم روی شلوارش بود و ریش هاش صورتش رو پوشونده بود. منتظر شدیم تا استاد بیاد، تا استاد اومد سید رفت به سمش، خیلی مودب سلام کرد
، استاد با سردی جواب سلام سید رو داد! بعدش با حالت تمسخر گفت: شما دانشجو هستید؟! سید گفت بله استاد، من با شما درس داشتم. استاد گفت: پس این چه تیپیه که برای خودت زدی؟! به روز باش، این ریش ها چیه گذاشتی؟!من خیلی ناراحت شدم اما سید خیلی مودب با استاد برخورد کرد و چیزی نگفت. چون به مسیرش اعتقاد داشت از این ملامت ها و تمسخرها ناراحت نمی شد. ♥️ ... ✅ 🌿[ @shohadae_sho ]🌿 💙👆
🔺 کلامی از علما ⭕️ آیت‌الله تالهی همدانی
🔴بیعت با انقلاب، بیعت با پیغمبر(ص) ♦️امام خامنه ای: شما امروز وقتی با انقلاب بیعت میکنید و بیعتتان را تازه میکنید و تجدید میکنید، با پیغمبر بیعت کردید. آن‌کسی که امروز با امام خمینی بیعت میکند، با پیغمبر بیعت کرده. وقتی شما خطّ انقلابی امام را زنده نگه میدارید و نمیگذارید مندرس بشود، نمیگذارید رنگ کهنگی بگیرد، در واقع با پیغمبر بیعت کردید؛ با پیغمبر که بیعت کردید، آن‌وقت: اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلی‌ رَسولِه وَ عَلَی المُؤمِنینَ؛ [این‌] در یک آیه‌ی دیگر [است‌]؛ در این آیه: فَاَنزَلَ السَّکینةَ عَلَیهِم؛ خدای متعال آرامش را به دلها خواهد داد. ♦️وقتی آرامش داشتید، اطمینان قلب داشتید، آن‌وقت در عرصه‌ی مقابله‌ی با دشمن دچار حیرت نمیشوید، دچار ناامیدی نمیشوید، دچار تزلزل نمیشوید؛ امروز براساس این سکینه و این آرامش، انسان میتواند یقین کند که ملّت ایران بر آمریکا و توطئه‌هایش قطعاً پیروز خواهد شد.
ارتباط با ادمین رمان و نویسنده‌ی رمان⇩ https://eitaa.com/Daryayesorkh منتظر انتقادات و پیشنهاداتتون هستیم⇧
🍃🌸🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌸 ای کاش بعضی از آقــایــون ، اینقدر که به ال_سی_دی گوشی📱 و تبلتشون براشون مهمه و براش Touch Screen Cover میخرن،😏 یک صدم این به حجاب همسرشون اهمیت میدادن که اینهمه حریم شخصیشون خش بر نداره😕 #حجاب #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا