eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
امام سجاد علیه السلام: حقّی كه شكم بر تو دارد این است كه آن را ظرف چیزهای حرام - چه كم و چه زیاد - قرار ندهی و (نیز) در چیزهای حلال میانه‌روی كنی. وَ أمّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأنْ لا تَجْعَلْهُ وِعأ لِقَلیلٍ مِنَ الْحَرامِ وَلا لِكَثیرٍ، وَ أنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِی الْحَلالِ 🕊 ʝσɨŋ↓ 🕊 ·| @shahid_Ali_khalili_313
🔴 روایت امام سجاد (ع ) پیرامون بعضی از علل عدم استجابت دعا ~|| @shahid_Ali_khalili_313🍃
💛🌟💛 به احترام غم مادرت بیا "مهدی" به قدر عمر کم مادرت بیا "مهدی" به چادری که شده پرچم عزاداری به پرچم علم مادرت بیا "مهدی" ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313 💛🌟💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خشتـــ بهشتـــ
🇮🇷 #معرفی_شهدا💛🕊 🇮🇷 #شهید_مرتضی_دادگر🇮🇷 روز ولادت:۲۲/۱۰/۱۳۴۵         روز شهادت:۲۲/۱۰/۱۳۶۵ تلفن زن
💔 🌟💚 💝 تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد. آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.  با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد.  بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او...  استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد.  قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
شہـــیدمرتضی دادگر عکس باز شود👆👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خشتـــ بهشتـــ
خطبه ی 9 نهج البلاغه؛ مذمت غوغا سالاری و من كلام له (علیه السلام) في صفته و صفة خصومه و يقال إنها ف
خطبه ی 10 نهج البلاغه؛ بصیرت و آگاهی مردم و من خطبة له (علیه السلام) يريد الشيطان أو يكنّي به عن قوم: أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ، وَ إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي مَا لَبَّسْتُ عَلَى نَفْسِي وَ لَا لُبِّسَ عَلَيَّ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً أَنَا مَاتِحُهُ لَا يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لَا يَعُودُونَ إِلَيْهِ. آگاهى امام عليه السّلام براى مقابله با اصحاب جمل: آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را جمع كرده، و سواره و پياده هاى لشكر خود را فراخوانده است امّا من آگاهى لازم به امور را دارم، نه حق را پوشيده داشتم، و نه حق بر من پوشيده ماند. سوگند به خدا، گردابى براى آنان به وجود آورم كه جز من كسى نتواند آن را چاره سازد، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بيرون آيند، و آنان كه بگريزند، خيال بازگشت نكنند.  توضیح: رهروان راه حق بايد خود را به خدا بسپارد و تحت ولايت او قرار دهند تا به مضمون «اَللهُ وَلِىٌّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلماتِ اِلَى النُّورِ» از تاريکيهاى وساوس شيطانى رهايى يافته و به نور ايمان و تقواى الهى راه يابند و خود را با تمام وجود در ظلّ عنايت الهى قرار دهند تا به مضمون «اِلهى لا تَکِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْن اَبَداً»، خداوند امورشان را بر عهده گيرد و هدايتشان را تضمين کند. شرط وصول به اين مقام همان است که مولا در خطبه بالا فرموده است، يعنى بايد تا آن جا که امکان دارد بصيرت و معرفت و شناخت را به خود همراه داشت و از فريب خويشتن پرهيز کرد و از قرار گرفتن در معرض فريب و وسوسه هاى ديگران بر حذر بود. ʝσɨŋ↓ ❁•| @shahid_Ali_khalili_313
🍃خُدایا... 🍂از شش جهت دنیا چشم می پوشم 🍃و رو به تو ‌می ایستم،🔹 🍂خوب ترین خوبی دنیا🔸 🍃همین لحظه هایی ست🔹 🍂ڪـــــــــه🔸 🍃من با تمامِ خودم در ڪنار 🍂«تـــــو»هستم... 🔹 ʝσɨŋ↓ ✾•| @shahid_Ali_khalili_313
💗السلام علیک یا صاحب الزمان 💔میان آسمان قلب زارم 💚نوشتم نکته ای را بر نگارم 💜به غیر از دیدن آن روی ماهت 💛امید و آرزو در دل ندارم #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #صبحتون_مهدوی ʝσɨŋ↓ ✾•| @shahid_Ali_khalili_313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۴ مهر ۱۳۹۷ میلادی: Saturday - 06 October 2018 قمری: السبت، 26 محرم 1440 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت علی بن حسن مثلث علیه السلام، 146ه-ق 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️23 روز تا اربعین حسینی ▪️31 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️33 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️38 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ✅ با ما همراه شوید👇👇👇 ʝσɨŋ↓ ✾•| @shahid_Ali_khalili_313
💠 🕊⚜🕊⚜🕊⚜🕊⚜ ✍ رفقا ! دعــا کنید که خــداوند ، از کـری و کـوری نجاتتان دهد!! تا انسان غیر خدا را می‌خواهد هم کَر است و هم کور . . .👉👉👉 📕 ۱۷۸ 🕊•| @shahid_Ali_khalili_313
4_5888673765117658593.mp3
2.84M
┄━•●❥ ﷽ ❥●•━┄   بیــرق عشقتــ بــالا ابــاعبدالله💔 ســلام اے بالا نشین ســلام اے خونین جبین❣ بخر ما را اربعیـــــن 😢💔 👌 ʝσɨŋ↓ ❁•| @shahid_Ali_khalili_313
خشتـــ بهشتـــ
┄━•●❥ ﷽ ❥●•━┄   بیــرق عشقتــ بــالا ابــاعبدالله💔 ســلام اے بالا نشین ســلام اے خونین جبین❣
📌اربعین امسال، مردم غوغا خواهند کرد؛ فقط دولتمردان مانع نشوند!امسال که مشکلاتمان بیشتر شده، بیشتر می‌رویم تا نشان دهیم به‌خاطر پول، از حسین(ع) نمی‌گذریم! 💎 ۹۷ (۳) 🔰 همه می‌دانند که ما برای سفر خارجی، مشکلات مالی داریم و امسال مشکلاتمان سه‌برابر شده است؛ پس امسال سه‌برابر، دمِ مرزها خواهیم رفت تا نشان دهیم به‌خاطر پول، از حسین(ع) نمی‌گذریم! مرزها و مرزبانان، آمادۀ پذیرایی از ملت باشند! 🔻 در برخی شهرها مردم وسایل نقلیه‌ای آماده کرده‌اند؛ دور هم جمع شده‌اند و گفته‌اند: «از شهر خودمان تا مرز، زائران اربعین را مجانی می‌بریم!» این کار یکی‌یکی در شهرها دارد شروع می‌شود. 🔰 در عراق هم مردم دارند پول جمع می‌کنند به کامیون‌دارها و اتوبوس‌دارها بدهند تا زائران را از لبِ مرز، مجانی به نجف اشرف ببرند. چه شور و عشقی! امسال اربعین چه حالی می‌دهد! 🔻 مردم امسال غوغا خواهند کرد؛ فقط دولتمردان مانع نشوند! وای بر دولتی‌هایی که سرِ راهِ زائران بایستند و- به بهانه‌های مختلف- از زائران، پولِ اضافه بگیرند! کائنات روزگارشان را سیاه خواهد کرد! 🔰 خبر دارم که هنوز در لبِ مرزها، به محموله‌های برنج و روغن-که موکب‌ها لازم دارند- اجازۀ عبور نداده‌اند! نمی‌دانم دلیلش چیست؟! امام‌حسین(ع) منّت هیچ کسی را نمی‌کشد، امام‌حسین(ع) زائران خودش را رها نمی‌کند! 💔 ʝσɨŋ↓ ❁•| @shahid_Ali_khalili_313
۱۴مهرماه روز دامپزشک رابه تمام دامپزشکان عزیزتبریک میگوییم. یادی از شهدای فعال در این رشته: شهید علی اکبر رشمه زاد🌷 وشادی روح تمام شهدا🌷 صلــــــــــــــــــــوات 🕊·| @shahid_Ali_khalili_313
ادامه داســـ📕ــتان نسل سوخته👇👇👇
خشتـــ بهشتـــ
🌟#رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌟 قسمت #چهلم غذای مهران مامان با ناراحتی اومد سراغم ... - نکن مهران ... ای
💚 💚 قسمت اگر رضای توست ... همه جا خوردن ... دایی برگشت به شوخی گفت ... - مادر من ... خودکشی حرامه ... مخصوصا اینطوری ... ما می خوایم حالا حالاها سایه ات روی سرمون باشه ... بی بی پرید وسط حرفش ... - دست دائم الوضوی پسرم بهش خورده ... چه غذایی بهتر از این ... منم که عاشق خورشت کدو ... و مادرم با تردید برای مادربزرگ غذا کشید ... زن دایی ابراهیم... دومین نفری بود که بعد از من ... دستش رفت سمت خورشت ... - به به ... آسیه خانم ... ماشاء الله پسرت عجب دست پختی داره ... اصلا بهش نمی اومد اینقدر کاری باشه ... دلم قرص شده بود ... اون فکر و حس ... خطوات شیطان نبود ... من خوشحال از این اتفاق ... و مادرم با حالت معناداری بهم نگاه می کرد ... موقع جمع کردن سفره، من رو کشید کنار ... - مهران ... پسرم ... نگهداری از آدمی توی شرایط بی بی ... فقط درست کردن غذا نیست ... این یه مریضی ساده نیست... بزرگ تر از تو زیر این کار، کمر خم می کنن ... - منم تنها نیستم ... یه نفر باید دائم کنار بی بی باشه که تنها نباشه ... و اگر کاری داشت واسش انجام بده ... و الا خاله معصومه و دایی محسن هستن ... فقط یه مراقب 24 ساعته می خوان ... و توی دلم گفتم ... - مهمتر از همه ... خدا هست ... - این کار اصلا به این راحتی نیست ... تو هنوز متوجه عمق ماجرا نیستی ... گذشته از اینها تو مدرسه داری ... این رو گفت و رفت ... اما من یه قدم به هدفم نزدیک تر شده بودم ... هر چند ... هنوز راه سختی در پیش بود ... - خدایا ... اگر رضای تو و صلاح من ... به موندن منه ... من همه تلاشم رو می کنم ... اما خودت نگهم دار ... من دلم نمی خواد این ماه های آخر ... از بی بی جدا شم ... . . ادامه دارد... 💛نويسنده:شهیدسيدطاها ايماني💛 ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313
💛 💛 قسمت خدانگهدار مادر نیمه های مرداد نزدیک بود ... و هر چی جلوتر می رفتیم ... استیصال جمع بیشتر می شد ... هر کی سعی می کرد یه طوری وقتش رو خالی یا تنظیم کنه ... شرایطش یه طوری تغییر می کرد و گره توی کارش می افتاد ... استیصال به حدی شده بود ... که بدون حرف زدن مجدد من... مادرم، خودش به پیشنهادم فکر کرد ... رفت حرم ... و وقتی برگشت موضوع رو با پدرم و بقیه مطرح کرد ... همه مخالفت کردن ... - یه بچه پسر ... که امسال میره کلاس اول دبیرستان ... تنها ... توی یه شهر دیگه ... دور از پدر و مادرش و سرپرست... تازه مراقب یه بیمار رو به موت ... با اون وضعیت باشه؟ ... از چشم های مادرم مشخص بود ... تمام اون حرف ها رو قبول داره ... اما بین زمین و آسمون ... دلش به جواب استخاره خوش بود ... و پدرم ... نمی دونم این بار ... دشمنی همیشگیش بود ومی خواست از 1شرم خلاص شه ... یا ... محکم ایستاد ... - مهران بچه نیست ... دویست نفر آدم رو هم بسپاری بهش... مدیریت شون می کنه ... خیال تون از اینهاش راحت باشه ... و در نهایت ... در بین شک و مخالفت ها ... خودش باهام برگشت ... فقط من و پدرم ... برگشتم و ساکم رو جمع کردیم ... و هر چیز دیگه ای که فکر می کردم توی این مدت ...ممکنه به دردم بخوره ... پرونده ام رو هم به هزار مکافات از مدرسه گرفتیم ... دایی محسن هم توی اون فاصله ... با مدیر دبیرستانی که پسرهای خاله معصومه حرف زده بود ... اول کار، مدیر حاضر به ثبت نام من نبود ... با وجود اینکه معدل کارنامه ام 19/5 شده بود ... یه بچه بی سرپرست ... ده دقیقه ای که با هم حرف زدیم ... با لبخند از جاش بلند شد و موقع خداحافظی باهام دست داد ... - پسرم ... فقط مراقب باش از درس عقب نیوفتی ... شهریور از راه رسید ... دو روز به تولد 15 سالگی من ... پسر دایی محسن ... دو هفته ای زودتر به دنیا اومد ... و مادربزرگ، آخرین نوه اش رو دید ... مادرم با اشک رفت ... اشک هاش دلم رو می لرزوند ... اما ایمان داشتم کاری که می کنم درسته ... و رضا و تایید خدا روشه ... و همین، برای من کافی بود ... . . ادامه دارد... 💚نويسنده:شهیدسيدطاها ايماني💚 ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313
خشتـــ بهشتـــ
#معرفــے_شہدا_قسمت_دوم💔 #رفیق_شہـــیدم🌟💚 #شہــید_مرتضی_دادگر💝 تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمو
💔 🌟💚 💝 با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت...  "این رسمش نیست با معرفت ها. ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست.  دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»  وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در  خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد. هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده.  لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.. .. ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
❤️عاشقانه های شهدا…❤️ 💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖 … ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ… نمازای دو نفره مون بود…❤️ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ…❤ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی…💚💛 کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ…💛💚 ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ… چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ… ﻛﻪ ﺩو نفر…💗 ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…💗 منطقه که میرفت… تحمل خونه بدون حمید…💗 واسم سخت بود… …؟ … میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ… ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ…. ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمیگشت… واسه پیدا کردنم،همه جا زنگ میزد… میگفتن:"بازم حمید،ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ..💜 ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ… ظرف ﺩﻭ،ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ… ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که… …💔 ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست… ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ… ﻣﻴﮕﻢ :"💛 …عشق...💛 .. … ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ… ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست… از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم… ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن…؟! ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو… خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ…! تو تقسیم کار خونه ست… ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ… ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد… ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ… این در حالی بود… که قبل ازدواج…💝 ﺗﻮ خونه بهم میگفتن… ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ… میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم… میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ… میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم… ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ… ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم… ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ… حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم…❤ 💚خانوم امیرانی،همسر شهید حمید باکری💚 ʝσɨŋ↓ ❥·| @shahid_Ali_khalili_313
دلیل مستجاب نشدن بعضی دعاها❗️ حاج آقا قرائتی: اگر بہ جاے بنزین مخصوص گازوئیل یا آب در باڪ هواپیما بریزیم پرواز صورت نمیگیرد..... دعاے ڪسانے مستجاب میشود ڪہ در شڪم آنان لقمہ هاے حرام نباشد.... هر ڪس دوست دارد دعایش مستجاب شود درآمد و لقمہ خود را حلال ڪند..... دعا بہ معناے طلب خیر است و بسیارے از خواسته‌هاے ما خیر نیست و ما خیال میڪنیم خیر را طلب میڪنیم! 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 ذڪر دو نڪتہ ے مهم👇👇❤ عارفی به شاگردانش گفت: بر سر دنیاکلاه بگذارید..! پرسیدند : چگونه؟ فرمود: نان دنیا را بخورید ولی برای آخرت کار کنید....! 🏴 امام علی علیه‌السلام:✅ برای دنیای خود آنگونه کار کن که گویا همیشه زنده خواهی بود و برای آخرت خود آنچنان تلاش کن که گویی فردا خواهی مرد. ❀•|| @shahid_Ali_khalili_313