#لبخند_بزن_رزمنده
#شیطنت_پرستار 😜
🌼ﺧﺎﻧﻢ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ :
ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺠﺮﻭﺣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺑﻮﺩ اﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ✨
ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻡ⁉️
❤️🍃ﺭﮒ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺬﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻡ! 😃
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺁﺭﻩ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﯼ❗️
گفت اینجا بهشت است❓🙁
گفتم: آره
ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ❓
ﺩﯾﺪﻡ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺪﺟﻨﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ 🙊😂
🌺🍃ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭ با لبخند و زیرکی ﮔﻔﺖ از ﺗﻮ بهتر نبود..😊😏
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺟﻬﻨﻢ 😂😂
°•♡•° @shahid_Ali_khalili_313 °•♡•°
#لبخند_بزن_رزمنده
لگد بر یزید!😳😂
بعد از نوشیدن آب، یکی یکی، لیوان خالی را به
سقا میدادیم.
او اصرار داشت عبارتی بگوئیم که تا حالا کسی نگفته باشد
و برای همه هم جالب باشد. یکی میگفت:
«سلام بر حسین (ع)، لعنت بر یزید»
دیگری میگفت: «سلام بر حسین (ع)، لعنت بر صدام»
اما از همه بامزه تر عبارت: «سلام بر حسین (ع)،
لگد بر یزید» بود که برای همه بسیار جالب بود.😄😅
ʝσɨŋ↓
❥·| @shahid_Ali_khalili_313
.
#لبخند_بزن_رزمنده 😁
به پسر پیغمبر ندیدم!😳
گاهی حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر خوشخواب بودند.
سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند😅
وتا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ💣 بغل گوششان شلیک میکردی، پلک نمیزدند.
ما هم اذیتشان میکردیم😜 دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم
صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب : «برادر برادر!»
دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟»
با عصبانیت😠 میگفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُفشان بلند میشد،😂
اما این همه ماجرا نبود. چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» 😝 بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!»😐😂
╭━━━⊰♡⊱━━━╮
||•🇮🇷 @marefat_ir
╰━━━⊰♡⊱━━━╯