خاطرات ماندگار
👌چندی است که عزیزی این عکس را برایم ارسال کرده تا در فرصتی چند سطری برای این دو مرد #آسمانی نگارش کنم
نفر سمت راست در عکس عصا به دست مرحوم آقارضا بادی (صمدی نژاد) و نفر سمت چپ مرحوم محمدیان است
به خود عکس توجه کنید، انگار که نه انگار کسی مقابل هر دو ی شان ایستاده و از آنها عکس میگیرد
به اینجای داستان کاری ندارم و از آن میگذرم
ولی شرح روایت مد نظر راقم سطور فعلا برای مشهدی رضا #نوستالژی، سالهای دور است که سعی میکنم چند خطی برایش بنویسم
هم نسل و پا به سن گذاشته هایی چون من رضا را خوب می شناسند
مردی که عمری را به بیابان گردی و چوپانی مشغول بود
دور از هیاهوی روزگار در خلوت خود با چراندن گله ای گوسفند دل در گرو تنهایی و #خلوت با خالق سپرده و روزگار گذراند
از سالهای بیابان گردی و #شبانی آن خدا بیامرز اطلاع دقیقی ندارم و آنچه درحافظه ام باقی مانده است بر میگردد به دوران حیات او و زمانی که دیگر قادر نبود مثل گذشته با پای پیاده بیابان خدا را با گوسفندانش گز کند
او پیر مردی پا به سن گذاشته ، دلی پر مهر و عاطفه ای به وسعت #کویر داشت
نجیب زاده ای که در بزم بی آلایش خود آب کتری اش برای دم کردن چای باید با هیزم صحرا انجام میشد و به قول خودش با تعارف کردن و نوشیدن این چای کنار دوستان بیان خاطرات یک عمر چوپانی اش بیشتر مزه میداد
محل زندگی ساده و بی تکلف آقا رضا پاتوق جوان هایی بودکه پا به رکاب در بزم او حاضر می شدند برای شنیدن پند و #اندرزهای او که تمامی نداشت
پنجشنبه ای شد تا با این چند جمله یادی از این مرد سفر کرده داشته باشم
✍ سعید بوجار آرانی
هیچستانم
@kheymegah