eitaa logo
خیمه‌گاه ولایت
34هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
214 فایل
#کانال_رسمی_خیمه‌گاه_ولایت خیمه‌گاه ولایت وابسته به هیچ نهاد و حزبی نیست. ما از انقلاب و درد مستضعفین و پابرهنگان و مظلومان جهان میگوییم، نه از سیاست بازی‌های سیاسیون معلوم الحال. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر جهت ارتباط با ما👇 @irani_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
سرنگونی نظام ❌حسین دهباشی( سازنده مستند انتخاباتی روحانی) 🔹واقعیت این است که اکثر با اصل سرنگونی نظام ج.ا سخت موافقند، به شرط آنکه در فردای قدرت به خودشان برسد. و چون این اطمینان را ندارند چنین به سفره انقلاب آویخته‌اند و کار که سخت می‌شود همین بسیجی‌هایی را که مسخره می‌کردند به اتحاد می‌خوانند. این یعنی ریاکاری! 🔸اصلاح‌طلبان بارها گفته و نوشته‌اند که ارکان اصلی و مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی نظیر ولایت مطلقه فقیه، شورای نگهبان، نظارت استصوابی، قوه مقننه و... حتی ظواهری مثل حجاب اجباری را قبول ندارند. چه می‌ماند؟ سفره انقلاب! وزارت و وکالت و سفارت و استانداری و شهرداری و این‌ها! 🌐 @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
شیش هفتاشون سعودی بودند که مستقیم آمریکا اینارو فرستاده بود اونجا.. آموزشاشون و توی انگلیس و اسراییل
سری دوم قسمت چهل و‌ هفتم شعر یه خرده به حال و روز من شبیه بود. اینکه پدر نشدم. اینکه خانمم امکان شهادتش وجود داشت توی همون لحظه ها و... روضه تموم شد و رفتم صورت روضه خون و بوسیدم و به مهدی گفتم خودم میرسونمش. روضه خون و رسوندم خونش. بعد از رسوندن اون شخص، داشتم بر میگشتم سمت فیروزفر و دفتر اون نهاد اطلاعاتی_امنیتی که دیدم حاج کاظم زنگ زد.. جواب دادم: +الو سلام حاجی. _سلام پسرم. خوبی عاکف جان. +الحمدلله. بهترم. _چه جالب. توی این وضعیت میگی بهترم؟؟!!!!!؟ شک ندارم یا روضه رفتی طبق معمول، یا رفتی خدمت یه صاحب نفسی مثل همیشه.. حالا بگو کدومش؟ +هردو.. _خب پس وضعیتت خوبه الحمدلله.. ان شاءالله روحیت بهتر هم میشه.. +چیزی شده زنگ زدی حاجی؟ _من الان طبقه بالا توی دفترم هستم توی 034. بچه ها مجیدی رو آوردند و دارن توجیهش میکنند بابت رسوندن پی ان دی. عاکف یه خبری هم دارم برات. +خیره ان شاءالله. _این چندوقتی که مجیدی میرفته یه گوشه ای با تلفنش صحبت میکرده. +خب. _اصلا یه مورد مشکوک هم حتی نبوده توی حرفا و شماره هاش. +خب الحمدلله.. ولی حاجی من نگران جان مجیدی هستم.. اتفاقی براش بیفته داستان میشه.. اونایی که میخوان پی ان دی رو از این طفلک بگیرن تروریستن.. _میدونم عاکف جان. بچه ها بهش جلیقه ضدگلوگله دادند تا زیر پیرهنش بپوشه و روی پیرهنش هم کت میپوشه تا مشخص نکنه. اوناهم پی ان دی رو گرفتن در میرن حتما.. به جان پدرِ شهیدت حاج علی که همه عشقم و رفیقم بود، منم مثل تو نگرانم ولی خب عاکف جان خواسته ی تروریستا هست.. ما هم راهی نداریم برای گیر انداختنشون جز همین که این حرکت و انجام بدیم.. من از همون اول میخواستم عاصف و برای تحویل پی ان دی بفرستم که اتاق هدایت تروریستا خودشون اسم مجیدی رو آوردند و از ما خواستند.. ما هم نمیتونیم توی این وضعیت تحریکشون کنیم و بگیم نه.. چون کار تیم رصد و عملیات پیچ میخوره.. +حاج کاظم، من اونجا نیستم. اگر بودم خودم میبردم. هرچند اونا خودشون گفتن مجیدی باید بیاره براشون. حاجی التماست میکنم نفوذی یا خبرچین و ، هر چی زودتر پیداش کنید. چون هرچی میگذره بر ضرر ما داره تموم میشه.. اون آدم نفوذی، یا توی سیستم امنیتی ما هست و یا توی سکوی پرتاب.. این بار ، بدجوری داره پیچ میخوره موضوع. لطفا سریعتر پیداشون کنید و قال قضیه رو بِکَنید تا اخبار بیشتری رو بیرون درز ندادن. _حواسمون هست... بچه های ضدجاسوسی رو درگیر کردم توی این موضوع که ما اینجا خودمون و درگیر نفوذی نکنیم و روش وقت نزاریم. ان شا ءالله هروقت پیدا شد توی 034 بهمون دست میدن. +کدوم منطقه قرار هست پی ان دی رو تحویل بدید؟ _قراره بیان سمت اکباتان. +حاجی از بچه های عملیاتی تشکیلات خودمون، به شیش هفت نفرشون فوری بگید برن بالای ساختمونای دورو بر محل قرار مستقر بشن. چندتا تک تیرانداز و برای هر نوع درگیری احتمالی آماده کنید. _چشم عاکف جان، حتما این موضوع و انجام میدم.. حواسمون هست.. بهم بگو تو چیکار کردی اونجا؟ +منم هستم دارم پیگیری میکنم.. بچه های اطلاعاتی_امنیتیِ اینجا سخت مشغولن. مهدی رو تاحدودی درگیر کردم. ان شاءالله تعالی به نتایج مطلوبی برسیم. _عاکف فکر کنم این بنده خدا دیگه آماده هست. از دوربین اتاقم دارم طبقه پایین و میبینم. من کم کم برم پایین. +حاجی خوب توجیهش کنید. _حواسم هست عاکف جان. بهش گفتم حواسش باشه و مراقب باشه که اونا نفهمن پی ان دی قلابی هست. چون براش خطرناک میشه. +چیزی نگفت اینطور گفتی بهش؟ پشیمون نیست؟ _نه جوون شجاعی هست. ولی خب یه کم ترس ته دلش هست.. هرکی باشه همینه.. میگه تا اونا بخوان پی ان دی رو تست کنند و منم توضیح بدم بهشون، زمان میگذره. بنده خدا میگفت تا من پی ان دی رو تحویل میدم بچه های شما ان شاءالله بتونن وارد عمل بشن و اتاق فکر این دشمنارو توی ایران پیدا کنند و همکارتون آقاعاکف هم خانمش و بتونه توی این تایم پیدا کنه. قبل این که بیام بالا ، دیدم تلفنش زنگ خورد و جلوی ما جواب داد. ظاهرا خانومش بوده. به خانمش گفته الان نمیتونم صحبت کنم. ان شاءالله برای عروسی دعوت میکنیم فلانی و فلانی رو. دیدم اینطوری گفت وقتی به خانومش، بهش گفتم عقدکُنون توعه؟؟ گفت آره. باورت نمیشه عاکف وقتی ازش پرسیدم و اونم گفت آره، انگار یکی با یه آجر زدن توی سرم. دیدم مجیدی میگه کاش میتونستم عقد کنون خودم و عقب بندازم تا بتونم کار شمارو سریعتر و بهتر انجام بدم. باورت نمیشه انقدر خجالت کشیدم جلوش. بهش گفتم کاش منم میتونستم جای تو یکی دیگه رو بفرستم. ولی خواست دشمن اینه تو ببری. بهش گفتم نگران نباشه و من و همکارام همه مراقبت میکنیم ازش. +ای بابا.. خیلی ناراحت شدم..مواظبش باشید تورو خدا.. _حتما..خب عاکف من دیگه برم پایین. فعلا. +یاعلی
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت چهل و‌ هفتم شعر یه خرده به حال و روز من شبیه بود. اینکه پد
حاجی قطع کرد و منم دیگه رسیده بودم سمت دفتر فیروزفر توی چالوس. بعد اینکه رفتم داخل دفتر فیروزفر توی اون نهاد امنیتی یک ربع بعد عاصف تماس گرفت گفت: _میخوای عملیات تحویل پی ان دی رو مستقیما ببینی؟؟ +آره عزیزم.. عالیه. _بچه هایی که توی صحنه هستند از پشت بوم یکی از ساختمونا دارن فیلم میگیرن و مستقیم پخش میشه روی مانیتور دفتر ما. مانیتور اونجارو روشن کن و از همون مسیر قبلی بیا توی تنظیمات.. یه کد تازه میفرستم به ایمیل گوشیت.. بزن بیا توی مانیتور.. فقط وارد شدی، یوزر پسوردت و وارد نکن. صفحت که بالا اومد، به من بگو تا خودم از اینجا برات وارد کنم. مانیتور اتاق فیروزفر و روشن کردم و از مانیتوری که توی اتاق حاجی توی تهران بود و یه دوربین جلوش بود، مستقیم من از چالوس به مانیتور دفتر حاج کاظم نگاه میکردم و عملیات و می دیدم و با تلفن نکات لازم و مهم و میگفتم. چون هم معاون حاجی بودم و هم مسئول عملیات این پرونده. بزارید براتون تعریف کنم چی میدیدم.. چندجا البته ارتباط قطع شد.. ولی چیزایی که دیدم و تعریف میکنم براتون. از پشت بوم یکی از ساختمونای مشرف به محل قرار بچه های ما داشتند فیلم میگرفتند.. مجیدی با یه کوپه خارجی قرمز رنگ که طبق خواسته ی تیم جاسوسی_ترویستی دشمن بود ، رفته بود محل قرار برای تحویل پی ان دی. ده دیقه بعد از رسیدن مجیدی بچه های مستقر در صحنه و پشت بوم های اطراف ، متوجه حضور یه موتور سوار میشن.. یه موتور سوار با لباس مخصوص پیست مسابقات موتور سواری که یکدست مشکی بود. اومد سر خیابونی که نزدیک محل قرار و نزدیک ماشین مجیدی بود. خیلی حساس بود این لحظه. داشتم میدیدم که همزمان فیروزفر در زد و گفتم بیاد داخل.. دیدم پشت سرش مسئول دفترش داشت میومد داخل که گفتم بفرمایید بیرون. داخل نیاید. فیروزفر چون رییس یکی از نهادهای طلاعاتی و امنیتی مازندران بود من بهش اجازه دادم بیاد. داشتم میگفتم... یه موتور سوار رسید. ولی نزدیک ماشین نیومد... حاج کاظم هم،، همزمان به بچه ها بی سیم زد و تاکید کرد و خیلی محکم گفت: « موتور سوار داره وارد عمل میشه. همه گروهها آماده باشن. بدون دستور من کسی کاری نمیکنه. دوتا ماشین رهگیری هم آماده باشن. به طور نامحسوس با دستور من وارد عمل میشن. تک تیراندازا روی استندبای می مونن. کسی حق شلیک نداره. درصورت اجازه شلیک به بازو و یا زانوی موتور سوار میرنید. نه نقط حساسش.» خیلی تعجب کرده بودم که چرا موتور سوار نمیاد جلو. مجیدی هم توی ماشین نشسته بود و منتظر بود تا بیان و قطعه رو ازش بگیرن. من به عاصف که پشت خط بود و نظرات من و بعضا به حاجی و یا تیم عملیات منتقل میکرد گفتم: « فوری به بچه ها بی سیم بزن بگو موتور سوارو تحریک نکنن. هیچ حرکت اضافه ای نکنن بچه های ما. خیابون و آروم نگه دارن.. رفت و آمدهای مشکوک و بی خودو خیلی فوری حذف کنند. » حدوداً چهاردقیقه موتور سوار مکث کرد.. بعد از این دقایق، موتور سوار حرکت کرد سمت ماشین قرمز که پی ان دی رو از مجیدی تحویل بگیره. اومد کنار ماشین ایستادو جَک موتورو زد و از موتور پیاده شد. بعدش رفت سوار ماشین شد. ما نتونستیم بفهمیم کیه.. چون سرش کلاه ایمنی مشکی بود و شیشه ی کلاهش، کاملا یک دست دودی بود. به عاصف گفتم: +صدام و داری؟ _آره عاکف. میشنوم. +به یکی از دوربین های پشت بوم بگو زوم کنه دقیق روی قدوبالای تحویل گیرنده پی ان دی بعد اینکه پیاده شد. هنوز سوار نشده فوری بگو الانم همین کارو کنن. _چشم عاصف بی سیم زد به یکی از بچه ها و این کارو گفت انجام بدن. دیدم اون شخص یه مردی هست با قدی حدودا 2 متر. چهارشونه. اندام ورزشکاری.. با وزنی حدود ۹۵ کیلو.. پنجه های قوی و کلفت. سوار ماشین شد.. داشتم از استرس عملیات دیوانه میشدم که اتفاقی برای مجیدی نیفته.. فقط نگران مجیدی بودم.. بعد از چهل ثانیه اون شخص اومد بیرون. سوار موتورش شدو رفت.. اما جعبه ی قطعه پی ان دی دستش نبود!!!!! از جام بلند شدم و کاپشنم و در آوردم و انداختم روی صندلی و رفتم نزدیک مانیتور.. خیلی حساس بود اون لحظه ها.. قلبم به تپش افتاده بود..بلافاصله به عاصف گفتم: +عاصف صدام داری؟ _آره بگو +مگه مجیدی توی گوشش گوشیه ریز نداره؟ _چرا داره. +خب چرا معطلی پپپسسس؟ صداش کنید ببینید چیشده و چرا طرف پی ان دی رو نگرفته و از ماشین پیاده شده رفته ؟؟!!! ✍ ادامه دارد.... ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و‌ سروش ( ) که در پایین درج شده است می باشد وگرنه قابل پیگیری و‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️ ✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat ✅ تلگرام👇 🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1 ✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇 ✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
💢 العربي الجدید: مقامات اطلاعاتی اسرائیل بر این باورند که ایران تعداد زیادی جاسوس در اسرائیل دارد که اهمیت آنها کمتر از وزیر بازداشت شده نیست. 🔸در گزارشی از تلویزیون اسرائیل نیز از زبان مقامات امنیتی اسرائیل عنوان شده است که ایران قبلا موفق به استخدام عواملی شده که دستگاه‌های امنیتی اسرائیل قادر به دستگیری آنها نشده‌اند. ادمین: مالک اشتر حزب الله ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
💢اسپوتنیک با اشاره به جاسوسی وزیر اسرائیلی برای ایران نوشت: وقتی که ایران توانسته باشد تا به این سطح در دولت اسرائیل نفوذ کند هیچ بعید نیست که روزی خبر اینکه برخی فرماندهان نظامی و یا امنیتی و یا وزیران دیگر نیز جاسوس ایران بوده اند و هستند، برسد. 🔸همچنین احتمال دارد برخی وزرای کشورهای دیگر که با ایران دشمن هستند مثل آمریکا و عربستان سعودی نیز جاسوس های ایران باشند. ادمین: مالک اشتر حزب الله ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
💥عاموس یادلین از احتمال جنگ تمام عیار گفت 🔷«عاموس یادلین» رئیس پیشین اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی دو جبهه «اضطراری» در جبهه جنوب و «خطرناک» در جبهه شمال را از یکدیگر تفکیک کرد که یک طرف آن حماس و طرف دیگر ایران و حزب الله است 🔷او با اذعان به توان نظامی جبهه شمال (ایران و حزب الله) اظهار داشت: " اگر جبهه شمالی شعله‌ور شود، فقط دور جدیدی از درگیری نخواهد بود، بلکه یک جنگ (واقعی) خواهد بود. هیچ کدام از طرفین علاقه‌ای به این جنگ تمام عیار ندارند، نه در شمال و نه در جنوب". ادمین: حاج عماد مغنیه جمهوری اسلامی ایران ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
♦️کسانی که خیال می‌کنند آمریکا قدرت حمله نظامی به ایران را دارد، گزارش موسسه رَند برای دفتر بازبینی دفاع چهارگانه ارتش آمریکا با عنوان "قدرت اعمال فشار" را حتما مطالعه کنند‌. آمریکا اذعان می‌کند که امکان استفاده از قدرت نظامی علیه سه کشور ایران، چین و روسیه را ندارد و باید از سه گزینه جایگزین استفاده کند: ۱.تحریم مالی ۲.حمله سایبری ۳.حمایت از اپوزیسیون داخلی ⚡️لازمه کارگر بودن تحریم مالی، اجرای اف ای تی اف از سوی ایران است. ⚡️لازمه کارآیی حمله سایبری، عدم توسعه شبکه ملی اطلاعات و ایجاد زیرساخت‌های فنی ارتباطی وابسته به خارج است. ⚡️و شرط موفقیت اپوزیسیون داخلی، انفعال نظام در برابر تحرکات ضدانقلاب و جریان فتنه است. یاسر جبراییلی ادمین: حاج عماد مغنیه جمهوری اسلامی ایران ↩️ لحظه به لحظه بامسائل و مطالبِ تحلیلی ،سیاسی، امنیتی درون مرزی و برون مرزی 🌐 @kheymegahevelayat
💢«جاسوسی اقتصادی» از شرکت‌های آمریکایی؛اتهام جدید علیه ایران 🔹دفتر مدیر اطلاعات ملی آمریکا با انتشار گزارشی ایران، چین و روسیه را بزرگترین تهدیدهای سایبری علیه این کشور خواند و آنها را به تلاش برای «جاسوسی اقتصادی» از شرکت‌های آمریکایی متهم کرد. 🔹در این گزارش بیست صفحه‌ای که «مرکز ملی امور ضداطلاعات و امنیتی»، از نهادهای زیرمجموعه این دفتر آمده است: «پیش‌بینی ما این است که چین، روسیه و ایران کماکان تهاجمی خواهند ماند و با قابلیت‌های خود به جمع‌آوری اطلاعات و فناوری‌های حساس آمریکا به ویژه در فضای سایبری ادامه خواهند داد.» 🔹واشنگتن در این گزارش همچنین ادعا کرده، از دست رفتن اطلاعات و فناوری‌های حساس نه تنها تهدیدی عمده علیه منافع امنیت ملی آمریکا به شمار می‌رود، تهران را قادر به توسعه فناوری‌های پیشرفته برای بالا بردن رشد اقتصادی داخلی، نوسازی نیروهای نظامی و افزایش فروش خارجی خود می‌کند. 🌐 @kheymegahevelayat
خیمه‌گاه ولایت
حاجی قطع کرد و منم دیگه رسیده بودم سمت دفتر فیروزفر توی چالوس. بعد اینکه رفتم داخل دفتر فیروزفر تو
سری دوم قسمت چهل و‌ هشتم وقتی از توی دوربین دیدم طرف پی ان دی رو نگرفت و‌ رفت و از مجیدی هم صحبتی یا نکته ای نرسید که بگه چیشده توی ماشین، به عاصف گفتم: +خب چرا معطلی پسسس؟ صداش کنید ببینید چیشده و چرا طرف پی ان دی رو نگرفته و از ماشین پیاده شده رفته ؟؟!!! همزمان می دیدم و می شنیدم که حاجی داره صدا میزنه با گوشی خودش به گوشیه ریزی که توی گوش مجیدی بود. هی میگفت: « مجیدی. مجیدی؟؟ مجیدی چرا جواب نمیدی.. مجیدی با تو هستم.. مجیدی صدای من و داری؟؟ مجیدی صدای من و می شنوی جوابم و بده..اه.. مجیدییییی.. جواب بده...» اینطور که معلوم بود مجیدی جواب نمیداد.. به عاصف گفتم: +عاصف شک نکن زدنش. به بچه ها بگو برن سمت ماشین. به حاجی بگو تیم رهگیری رو فعالش کنه. برن دنبال موتور سوار به طور نامحسوس. خروجی های اکباتان و با دوربین های امنیتی تشکیلات چک کنید..فورا تموم معابر و خلوت کنید.. به بچه های رهگیری بگو کسی حق درگیری نداره.. فقط تعقیبش کنند و محل اختفارو پیدا کنند. به گشتی های توی شهر که از بچه های خودمون هستند بگو همه در آماده باش کامل باشن تا دوتا تیم رهگیری اگر گمش کردن، تیم های بعدی در شهر و همچنین نزدیکترین نیروها وارد کار بشن. الان اول از همه بفرست چندنفرو سمت مجیدی.. _چشم عاکف جان. دریافت شد. عاصف فوری بی سیم زد و گفت: «واحدها همه به سمت ماشین مجیدی.. از 034 به کلیه واحدهای مستقر در میدان عملیات.. همه عازم بشن سمت ماشین مجیدی.. بهزاد و سیدرضا(پرادو) و علی اکبر و امیر (زانتیا) برن دنبال موتور سوار.. به هیچ عنوان بهش نزدیک نمیشید..لحظه به لحظه گزارش وضعیت و اعلام میکنید. حسین و محمد (سمند) برن سمت ماشین مجیدی.. بقیه واحدها در حالت استندبای بمونن.» از توی مانیتور داشتم میدیدم که دوتا ازبچه هامون که با سمند بودن، رفتن سمت ماشین مجیدی.. پیاده شدن و فوری رفتن سمتش. دیدم درو باز کردند. به عاصف گفتم: «چخبره اونجا؟ پِیجِشون کن بچه های اونجارو فوری.» عاصف هم بی سیم زد و به یکیشون گفت: «چخبره توی ماشین.» بچه ها بهش جواب دادند: «مجیدی و زدند. تیر زدن نزدیک گردنش. داره خس خس میکنه.» یه لحظه نزدیک بود ارتباطم با تهران قطع بشه.. هم صدا و هم تصویر.. که خداروشکر بخیر گذشت.. دیدم از توی مانیتور و شنیدم که عاصف بلافاصله بی سیم زد: از مرکز 034 به اورژانس ویژه.. اورژانس ویژه صدای من و داری؟؟ فوری یه آمبولانس بفرستید به موقعیت الف 256 (الف دویست و پنجاه و شش). یه مجروح داریم که تیر خورده و وضعیتمون توی اکباتان حالت حساس و حیاتی هست. به عاصف گفتم: «عاصف مگه نزدیک محل عملیات آمبولانس مستقر نکردید؟» گفت: «چرا مستقرهست، ولی تو صحنه نیست. پونصد متر عقبتر بوده که کسی شک نکنه.. خیابونارو هم خلوت کردیم.. راه هایی که به ورودیه محل قرار می خورد و از زمان دریافت خبر، مسدود کردیم.» قشنگ داشتم فیلم و که تصویربردار از پشت بوم میگرفت و زوم کرده بود و میفرستاد روی مانیتور مرکز034 و اونجاهم میفرستاد روی مانیتور من توی دفتر فیروزفر توی چالوس میدیدم. خیلی دلم به حال مجیدی سوخت. آمبولانس چهل ثانیه بعد از بی سیم زدنِ عاصف که پانصدمتر عقبتر از میدان عملیات بود رسید. مجیدی رو با برانکارد بردنش و سوار آمبولانس کردن، و یه تیم مراقبت رفت همراش بیمارستان تا توی بیمارستان شناسایی نشه و دشمن نخواد بهش آسیب بزنه. من مونده بودم که چرا زدنش. یه احتمال اومد توی ذهنم که بهتون نمیگم.. بعدا خودتون می فهمید. انقدر حرص میخوردم تموم معدم درد گرفته بود و رفلاکس گرفته بودم. به عاصف گفتم: +پس بچه های ضدجاسوسی اونجا دارن چه غلطی میکنند، که عرضه ندارن یه جاسوس و دستگیر کنند. حتما من باید توی این وضعیت خودم پاشم بیام تهران؟ تا چهارتا ارشدترین های ضد جاسوسی رو بشورم بزارم روی بند، تا همه بفهمن چخبره؟ _بی کله بازی در نیار عاکف. داستان میشه واست. این جا ده تا سوراخ سمبه داره. هرکی هم داره کار خودش و میکنه. +آره همه دارن کار خودشون و میکنن ولی خروجی تموم کاراشون شده تا این لحظه اینی که می بینی. شده این که خبرای سکوی پرتاب بیرون درز کنه. دشمن اسم دانشمندانمون و میخواد.. زنه من و گروگان گرفته.. میاد دانشمند و جوون مملکتمون و بهش یه تیر میزنه و میره.. این چه وضعشه؟ گندش و در آوردن دیگه.. من دارم قطع میکنم ارتباط و. برای من تصویر مستقیم نفرستید دیگه. حوصله ندارم گندبازیا و افتضاحات تشکیلات و ببینم. بلند شدم هدفون و از گوشم در آوردم و پرت کردمش سمت آشغال دونیه اتاق فیروزفر و رفتم پشت سرم درو محکم بستم. فیروزفر مات مونده بود از عصبانیتم..دیگه جرات نکرد حتی دنبالم بیاد. زنگ زدم به مهدی. چندتا بوق خورد و جواب داد: +مهدی سلام. کجایی؟ _سلام.. چرا انقدر عصبی هستی؟ +هیچچی مهم نیست. بهم بگو بچه های تو چیکار کردند؟ گشتی های تو تونستند سرنخ جدیدی پیدا کنند؟
خیمه‌گاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف سری دوم قسمت چهل و‌ هشتم وقتی از توی دوربین دیدم طرف پی ان دی رو نگرفت
_ فعلا که نه.. خبری بشه بهت خبر میدم حتما. خداحافظی کردیم و قطع کردم و رفتم سمت مخابرات پیش عواملمون تا برای بازیابی اطلاعات گوشی کوروش خزلی که کشته بودنش، ببینم چیکار تونستن بکنن. یکساعت نشستم کنار طرف و نتونست اطلاعات و بازیابی کنه. دیگه داشتم کلافه میشدم از این همه کلاف های سردرگم و نداشتن سرعت در کار. گوشیم زنگ خورد اومدم بیرون و دور از اون کارمنده مخابرات که عامل ما بود، جواب دادم. عاصف بود: _سلام عاکف جان. الان آرومی؟؟ میشه باهات حرف زد؟ +سلام. عاصف جان، الهی دورت بگردم عزیزم، معلومه تهران چخبره؟ این چه وضعیه عاصف؟ الان یک ساعت شده نتونستید رهگیری کنید و موتور سوارو شناسایی کنید و برسید به اتاق عملیاتشون تا دستگیرشون کنید و محل نگهداری خانومم و از زیر زبونشون بکشید بیرون و به من بگید؟؟ عاصف معلومه چتون شده اصلا؟؟ چرا همه خنگ شدن؟ _عاکف جان بخدا قسم خیلی وضعیت متفاوت شده و گره پشت گره میاد سراغمون.. جو اینجا الان سنگینه. بعد زدن کوروش خزلی و خستو توی شمال که سرنخ های ما بودند، و حالا هم زدن مجیدی حاجی بدجور عصبی و به هم ریخته روحیش. +بابا جمع کنید این مسخره بازیارو. الان مگه وقت نشستن و به هم ریختنه؟ پاشید ضدجاسوسی رو تحت فشار قرار بدید تا دست بجنبونه.. حاجی که معاون تشکیلاته. اختیار داره و دستش بازه. معاونت برون مرزی و ضدجاسوسی رو به ثلابه بکشه.. بازخواستشون کنه. _عاکف بخدا اینجا نیستی بدونی چه معمایی داریم ما... همه بچه ها 24 ساعته دارن کار میکنن. باور کن ما هم تحت فشاریم از بالا. تو هم حق داری، به هر حال خانومت گروگان این پرونده هست. نمیخوام بگم درکت میکنم ولی میفهمم داری چی میکشی. عاکف صدای من و داری؟؟ الو عاکف؟؟ الووو صدام و داری؟ میشنیدم ولی از فرط نا امیدی دیگه نمیتونستم انگار حرف بزنم. اما یاد حرف اون عارف افتادم که گفت به زودی ان شاءالله حل خواهد شد. به عاصف گفتم: +آره میشنوم. میخوام با حاجی حرف بزنم. ظاهرا حاجی پیشش بود و عاصفم گوشی رو داد بهش. گفتم: +سلام حاجی _سلام. آقا عاکف.. بگو. +نگفتم بهت که اونجا خبرچین داریم؟ حالا بفرما. یکی_یکی سرنخامون یا دارن اینجا حذف میشن، یا از اونجا دارن ما رو میزنن. _منم به یقین رسیدم. +حاجی از دایره خودمون(034) کسی آدم اونا نباشه؟ این و که گفتم عاصف عبدالزهرا که از من قاطی تر بود و پیش حاجی بود، از روی بلندگوی تلفن دفتر شنید و گفت: «آقا عاکف دست شما درد نکنه. دم شما گرم.. شبانه روزی مثل خر داریم کار میکنیم و تهش میشیم جاسوس آمریکا؟ دست شما درد نکنه واقعا.» بهش گفتم: +عاصف جان منظورم تو نبودی. منظورم کلی بود. ببخشید بنده انقدر صریح هستم. توی تشکیلات امنیتی هرچیزی محتمل هست. وگرنه این اخبار از کجا داره درز پیدا میکنه که مجیدی رو زدن... اصلا میشه بهم بگی چرا زدن؟ چون فهمیدن قطعه قلابی هست و اینطور به ما هشدار دادند. حاجی اومد وسط حرف و گفت عاصف عبدالزهرا خان،، عاکف خان،، بس میکنید توی این وضعیت؟ پنج دیقه بزارید ببینیم چه خاکی باید توی سرمون کنیم. حاجی به من گفت: _عاکف تو اونجا رو چیکار کردی؟ خبر جدید چی داری؟ +فعلا اومدم مخابرات دارم اطلاعات گوشی کوروش و بازیابی میکنم تا ببینم میتونم تماس های اخیرش و چک کنم و بدونم با کی ارتباط داشته؟ تا به یه سرنخی برسم. خلاصه اینطوری میتونیم بدونیم کی بهش زنگ میزده و دستور میداده که چیکار کنه و چیکار نکنه. چون گوشیش شکسته . برای همین سخته بازیابی اطلاعاتش. _عاکف یه خبر بد برات دارم. +چیه حاجی؟ _همین الان یه فیلم کوتاه از فاطمه فرستادن. +فوری بفرستید برام. قلبم به تپش افتاده بود. ده دیقه بعد فیلم برام اومد. گوشیم چون امنیتی بود و مخصوص کار ما، خداروشکر طرف مقابل نمیتونست زیاد روی من مانور بده و من و پیدا بکنه. چون دائم توی مراکز امنیتی بودم. شک نداشتم اونا دنبال منم بودن.. منتهی به من نزدیک نمیتونستن بشن توی این وضعیت.. فایل و باز کردم و پلی کردم. دیدم اینبار چسب و از دهن فاطمه برداشتن... اما دستش و همونطور از پشت بسته بودن باز نکردن، همونطور مونده بود.. فاطمه رو جلوی دوربین نشوندن روی یه صندلی و سر و صورتش زخمی بود و داشت حرف میزد. ✍ ادامه دارد... ⛔️ و هرگونه استفاده (تاکید میکنیم هرگونه استفاده) از این مستند داستانی امنیتی فقط باذکر منبع و لینک کانال تلگرام و ایتا و‌ سروش ( ) که در پایین درج شده است می باشد وگرنه قابل پیگیری و‌شکایت خواهد بود و‌ از لحاظ شرعی پیگرد الهی دارد. ⛔️ ✅ خیمه گاه ولایت در اِیتا👇 ✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat ✅ تلگرام👇 🌐https://telegram.me/kheymegahevelayat_ir1 ✅ خیمه گاه ولایت در سروش👇 ✅ http://sapp.ir/kheymegahevelayat
🔷چند روزی است خبری با مضمون "تذکر دفتر رهبری به یاسر جبرائیلی در مورد انتقادات وی به توافق‌نامه پاریس" در محافل رسانه‌ای پخش شده که این خبر از بیخ دروغ است. گویا روش "بولتن‌نویسان حامی برجام" برای مواجهه با مطالب علمی، "بسطِ کذبی‌جات" در بولتن و جلسات خبر است باشد که هدایت شوند! "علی قلهکی" 🌐 @kheymegahevelayat
◀️انتقاد تند علی اکبر از گرانی‌های بی‌سابقه در جمع مردم مسجد جوادالائمه 🔸عده‌ای فقط در خانه نشسته‌اند و خانم خود را می‌بینند، از خانه هم که برای سخنرانی در جایی بیرون می‌روند، با محافظ و خودرو شیشه دودی تردد می‌کنند و از قیمت‌ها خبر ندارند! 🔹چنین آدمی چه می‌داند گرانی یعنی چی؟! بعضی‌ها اصلاً متوجه نمی‌شوند مردم چه می‌گویند، برخی دیگر هم به قدری مال حرام خورده‌اند که اصلاً گوش شنوایی ندارند. 🌐 @kheymegahevelayat