💚روایت یک خاطره
❇️فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانه پدری اش توی آفتاب؛ پیرمرد را از حمام آورد و روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانی اش را می بوسید و می گفت:همه دل خوشی من توی این دنیا،پدرمه. دوباره پیشانی اش را بوسید.
او خندید و پدرش هم خندید.
#مخلصیم_سردار
#سردار_سلیمانی
#خیمه_گاه_ولایت
☑️ @kheymegahevelayat
💚روایت یک خاطره
❇️در یکی از سفرها به تهران در هواپیما با "حاج قاسم"بودم. او کیف دستی اش را باز کرد و یک نان درآورد و آن را بین دوستان تقسیم کرد و لحظه ای بعد به پیرمردی که با دخترش در هواپیما بود،دستبندی هدیه داد. برام جالب بود که او همیشه در کیفش چیزی برای محبت کردن به مردم در اختیار دارد. حاج قاسم در فلسطین با ما برای نماز صبح بیدار می شد و پشت سر امام جماعت سنی بر روی مهر،نماز می خواند و برای همه ما این رفتار عادی بود و هر شخصی عقید ایمانی خودش را داشت و برای اسلام تلاش
می کرد. حاج قاسم سلیمانی شخصا در جنگ های غزه حضور داشت و با رزمندگان مقاومت
شب زنده دار بود و با شدت حملات، برای آنان نگران می شد.
#مخلصیم_سردار
#سردار_سلیمانی
#خاطره_شهید
#خیمه_گاه_ولایت
☑️ @kheymegahevelayat