من که بارها شنیده بودم!
من که هربار از شنیدنش تنم لرزیده بود!
من که هربار از شنیدنش حلقهی چشمم نمناک شده بود!
اصلا منی که به این همه شنیدنش عادت کرده بودم...
پس چرا وقتی خواستم آن همه شنیدن را یک بار ببینم، نفسم رفت و نمیخواست برگردد!
همهی شهدا میگفتند: «عاقبت رفیق شهید، شهیدت میکند »
و... مگر میشود حرف شهید الکی باشد؟؟
اصلا بعد از پر کشیدنِ #شهید_قاسمی_دانا باید میدانستم دیر یا زود تو هم پر میزنی و ما را به خدای زینب میسپاری و میروی!
برو!
من که آمادهی رفتنت شده بودم!
دلم را در مُشت گرفته بودم تا نلرزد و چشمهی اشکم را قسم داده بودم، آبروداری کند!
که دشمن شادت نکنم!
ولی چه کنم آقا...
این نبودنهایت آنقدر تویِ ذوق دلم میزند که در مُشت آب شود و چشمهی اشکم را تازه کند تا های های ببارد!
#دلنوشته
#زبان_حال_همسر
#شهید_محمدرضا_سنجرانی
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @KhGShohada_ir