اگه دلتنگى رو يك خيابان در نظر بگيريم،
من پشت چراغ قرمز ِخرابش مدت هاست كه توقف كردهام .
[ دیگر نمیتونم حرفاهایم را تایپ کنم ، نشان دهندهی احوالم فیلم ها و پلیلیستم هستن ]
خیالبـآف .
-
دل بستن مثل پرت کردن سنگ تو دریاست ،
دل کندن مثل پیدا کردن همون سنگ .
حس عجیبی دارم ، چون همزمان یه شخصیت شاد و یه روح غمگین تو بدنم زندگی میکنن .
حالش همیشه بهاری بود ،
یه لحظه آفتابی بود یه لحظه بارونی ، یهو طوفان میشد کلا همه چیو میزد بهم ، چند ثانیه بعدش جوری آروم بود که هیچکی نمیفهمید چی تو دلش میگذره .
شوق نوشتن را از ما میگیرند،میمیرانند
و در آخر کیست که آن را دوباره زنده کند؟