eitaa logo
خوبان
652 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
8.7هزار ویدیو
21 فایل
ارتباط با ادمین:https://eitaa.com/Khoban7
مشاهده در ایتا
دانلود
💠حکم خونی که بعد از ذبح شرعی در بدن حیوانات باقی می ماند: 🍃اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معیّن شده است، بکشند و خون آن به مقدار معمول بیرون آید، خون باقیمانده در بدن آن، پاک است. 📚 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🍀@tasvir12🌸 ┗━✨🌸✨🌹✨━┛
❌سوال: خون چه موجوداتی نجس است ؟ 🍃خون انسان و هر حیوان دارای خون جهنده (خونگرم) نجس است، چه حرام گوشت باشد و چه حلال گوشت. (بنابراین) خون حیوانی­ که دارای خون جهنده نیست؛ مانند ماهی، لاک پشت و مار، پاک است ولی خوردن آن حرام است. 📚 پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🍀@tasvir12🌸 ┗━✨🌸✨🌹✨━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥😱 ⁉️نظر پزشک بنده بعد از انجام بر سقط جنین است. آیا این کار بنده است؟ 💠 ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🍀@tasvir12🌸 ┗━✨🌸✨🌹✨━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃بالای پیکرش بودیم خانواده اش هم بودند بغض مان را در گلو جمع کردیم و گفتیم آقا مرتضی دل مان برایت تنگ شده 🌸🍃نفیسه دختر شهید عطایی شروع کرد به صحبت کردن .... 🌷🍃بابا جان می‌گویند شهدا زنده اند.... اگر هستی یک نشانه به ما بده ❤️🍃ناگهان دیدیم از گوشه چشم شهید اشک سرازیر شد و کفنش خیس شد... 🌷 عطایی (ابوعلی)🌷
🌹🍃سردار شهیدی از جیرفت: با اتحاد دشمن را نابود خواهید کرد/خودسازی کنید ⚪️🍃 خانواده شهید مهدی طیاری، تهیدست اما متدین بودند. 🌹🍃 او در نوجوانی در جیرفت به رساله امام رضوان الله علیه دست یافت و سراپای وجودش از محبت صاحب این رساله می سوخت. ⚪️🍃 وقتی جنگ شروع شد ،پای مهدی به جبهه ها باز شد. ماند و جنگید مجروح شد اما از پا نیفتاد 🌹🍃 حاج قاسم درباره نقش حیاتی و ابتکار عمل شهید طیاری در دور زدن دشمن می گوید: وقتی شهید طیاری پشت بی سیم صحبت می کرد هیچ کس تصور نمی کرد این صحبت ها ازدل دشمن باشد. ابتکار عمل شهید طیاری در واقعاً مهم و کارساز بود. ⚪️🍃 درعملیات بیت المقدس هفت، فرمانده گردان دلاور چهارصدو نوزده لشگرسرافراز ۴۱ ثارالله کرمان بود. 🌹🍃 سردار سرتیپ شهید مهدی طیاری که بارها مجروح شده در ۲۳ خرداد ۱۳۶۷ درمنطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیها) جیرفت به خاک سپرده شد. ⚪️🍃فرازی از وصیت نامه شهید: من می خواهم به تمام این کسانی که کارهای دیگر را بر نماز مقدم می دارند هشدار بدهم که بالاخره یک روز باید جواب بدهی، یک روز باید تاوان بدهی, آن وقت گناهت سنگین تر و مشکل تر خواهد بود. پس چرا زودتر توبه نمی کنی . 🔺 ازنظر اعتقادی خودسازی کنید، روزه بگیرید، امام راتنها نگذارید واو را دعا کنید.یاور امام باشید. 🔺 سنگرتان راخالی نگذارید، اتحاد داشته باشید، با اتحاد دشمن اسلام را نابود خواهید کرد.
حجت الاسلام مهدوی ارفع.mp3
10.04M
🔊 | 🌷شانزدهمین مراسم نشست لاله پژوهی سیره شهدا در سال ۱۴۰۱ با موضوع نواب های انقلاب 🎙سخنرانی و روایتگری:حجت‌الاسلام والمسلمین مهدوی ارفع 📍مؤسسه روایت سیره شهدا https://eitaa.com/joinchat/3042902020Cab4e8d14dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری منطقه دهلاویه یادمان دکتر شهیدمصطفی چمران/راوی حاج حسین یکنا و علیرضا دلبریان 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
🌷🍃🍃🍃مردان بی ادعا 🌹🍃زمانی که لشگر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) دردو کوهه مستقرشد، فرمانده لشگر حاج آقا همت گردان میثم تمار را به من سپرد، من اول نمی خواستم قبول کنم، از بعد از عملیات «والفجر یک» تصمیم گرفته بودم مثل یک نیروی ساده با بچه های بسیج کار کنم، ⚪️🍃ولی یک شب توی خواب برادر مختار مسئول قبلی گردان میثم را که شهید شده بود با یک وضع خاک آلود و سراسیمه گفت چکار می کنی, وایستادی؟ گفتم چکار کنم؟ گفت برو گردان بگیر گفتم شما چکار می کنید؟ گفت منم گردان می گیرم, بعد وقتی بیدار شدم رفتم و مسئولیت گردان را قبول کردم بچه ها را بردم اردوگاه قلاجه و حدود چهار پنج ماه با بچه ها کار کردیم، آموزش دادیم و برای عملیات آماده شان کردیم روحیه بچه ها خیلی بالا بود و مشتاق عملیات بودند به طوری که تا آن موقع من ندیده بودم بچه ها این قدر نسبت به عملیات اشتیاق داشته باشند. 🌹🍃قرار شد عملیات شروع بشود بچه ها از ظهر بساط دعا و مراسم را برپا کردند تا غروب که به طرف پادگان گرمک حرکت کردیم و از آنجا به طرف ارتفاعات «کانی مانگا» و بعد همین طور بچه ها تا ارتفاعات 1806 پیش رفتند، بچه ها همین طور مواضع را می گرفتند و مستقر می شدند و جاهایی که نقاط پاتک بود تیر بار کار می گذاشتند، شب بعد از پیشروی, فشار زیادی به ما وارد شد ارتفاعات 1904 را تحویل گردان کمیل دادیم، که بعد گردان کمیل عقب نشست و ما مجبور شدیم خودمان دوباره حمله کنیم 🔻🔻🔻
🔺🔺🔺 ⚪️🍃بی سیم چی گردان کمیل و چند تا از بچه های کمیل که به ما مامور شده بودند، میان دشمن محاصره شده بود و ما مرتب با بی سیم با آن ها تماس داشتیم یادم هست بی سیم چی این قدر بچه شجاعی بود که حد نداشت، اسمش محسن جدیدی بود وقتی با او تماس می گرفتم و می گفتم از سنگر برو بیرون ببین دشمن چند نفر است می رفت و میآمد، می گفت بیست سی نفر بعد ما آتش خمپاره می ریختیم می گفتیم آتش کجا می خوره می گفت خوبه بزنید ما آتش می ریختیم که دشمن سرگرم بشود، می گفت از من اسارت نمی بیند من اینقدر اینجا می جنگم یا شهید بشوم یا برگردم عقب به او می گفتم حسن التماس دعا, ما را هم شفاعت کن در وسط دشمن از یک هم چین روحیه ای برخوردار بود. 🌹🍃او در آن موقع بالاخره هر طوری بود آمد عقب و هنگامی که مجددا می خواستیم حمله کنیم بنده خدا دوباره گفت من به عنوان شناسایی جلوی گروه حرکت می کنم ما هم پذیرفتیم چون کسی را نداشتیم که اینقدر شناسائی داشته باشد او در آن عملیات دوتا پاش مجروح شد. ⚪️🍃یک مطلبی هم از عقب نشینی ارتفاع 1804 بگویم، ما تا صبح ساعت 7 مقاومت کردیم دشمن از چند طرف حمله می کرد و مرتب بالا می آمد صبح بود که دیگر هیچ کس نمانده بود همه یا شهید شده بودند و یا مجروح و چند تایی هم که آنجا مانده بودند، تعدادی مجروح بود و من و دو سه تا دیگر از بچه ها مهمات هم نداشتیم، دشمن هم داشت بالای ارتفاعات می آمد یکی ار مجروحین داشت نگاهم می کرد گفتم چی داری بهم بدهی؟ گفت خشاب دارم دو تا خشاب داشت و آن ها هم تموم شد دو تا نارنجک بهم داد آن ها را هم که زدم بعد خودم از ناحیه پا مجروح شدم آن دوتای دیگر هم که مجروح نشده بودند از مجروح بدتر بودند. 🌹🍃مجبور شدیم عقب نشینی کنیم، چاره دیگری نداشتیم ولی مجروح ها را جا گذاشتیم، چون نمی توانستیم عقب بیاوریم، یکی از برادران مجروح یک نگاه پر معنی به من می کرد از دو تا پایش مجروح بود و نمی توانست راه بیاید به ما گفت: شما بروید نگران من نباشید در راه که می آمدیم یک برادر مجروحی که می توانستیم با خودمان حملش کنیم ولی نمی گذاشت، می گفت مرا همین جا بگذارید من راه خودم را پیدا کردم، هر چه به او می گفتیم قبول نمی کرد، آخر مجبور شدم سرش فریاد زدم که حرف نزن تو باید عقب بیایی به هر حال او موقعیتش را درک کرده بود و با این که می دانست عراقی ها بعثی نزدیکش هستند، حاضر نبود عقب برگردد و می گفت من جای خودم را پیدا کردم می دانم کجا هستم. 🌷🍃نقل خاطره از سردار شهید سیدابراهیم کسائیان ⚪️🍃فرمانده گردان میثم، لشکر 27 حضرت رسول(ص) 🔺عملیات والفجر4 🌷🍃تولد: 10-12-1339 --- ❤️🍃شهادت: 19-10-1365 محل شهادت: شلمچه عملیات کربلای5 🌹🍃مسئولیت: معاونت طرح و عملیات لشکر 10 سیدالشهدا 🌷روحش شاد و با اجداد طاهرینش محشور باد🌷