🌙🌷آنقدر آرپیجی زد که گوشهایش کر شد و از آن خون میچکید
💫🌹والله من فقط میتوانم برادر قجهای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که او اسطوره مقاومت بود.
🥀🤍این مرد در طی آن یک هفتهای که ما در خاکریز کنار جاده آسفالت اهواز-خرمشهر درگیر بودیم
🔺خدا شاهد است که یک شب هم نخوابید.
💫🌹هیچ کدام از بچهها ندیده بودند او حتی یک وعده غذایش را بنشیند در سنگر و بخورد.
🥀🤍بعضی مواقع که بچهها قوطی کمپوتی باز میکردند و به او میدادند همانطور که داشت برای سرکشی به نیروها به این طرف و آن طرف میرفت
🔺آن را توی راه میخورد.
💫🌹مدام در جلوی دشمن بود و آرپیجی میزد. آنقدر آرپیجی زد که خدا شاهد است گوشهایش کر شده بود و از آنها خون میچکید.
🌷#سردارشهید حسین قجهای🌷
#شهدا_زنده_اند
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهدا_شرمنده_ایم
#مدیون_شهداییم
💫🌹یکی از روزها که شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی که داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی خاک رویش بریزند.
🥀🤍کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم. ناخنهای بیل که در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه استخوانی شدیم که سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم. درست همانجایی که می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند،
🔺یک شهید پیدا کردیم.
💫🌹بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند:
🥀🤍بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودشو نشون بده... .
💫🌹عباس در روز ۷ محرم مصادف با 5/3/1375 همچون مولایش ابوالفضل العباس(علیه السلام) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یک (فكه)
🔺در حین تفحص شهدا به شهادت رسید.
🌷#شهید_عباس_صابری🌷
#شهدا_زنده_اند
#ما_ملت_امام_حسینیم
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫🌹 رزمندهای که با پای بسته، دهها نفر را نجات داد‼️
.
#شهدا_زنده_اند
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهدا_شر_منده_ایم
#مدیون_شهداییم
🕊🌷🕊🌷🕊
💫🌹گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
🥀🤍قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
💫🌹گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی
🔺یا از این حرفها دیگه»
🥀🤍گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده،
🔺شهید بشم . . ♥️
🌷#شهيد_نور_الله_اختري🌷
#شهدا_زنده_اند
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهدا_شر_منده_ایم
#مدیون_شهداییم
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه:
💫🌹شرط اداره و فرماندهی سن نبود؛ شرط اداره و فرماندهی تحصیلات نبود؛ شرط اداره و فرماندهی رتبه نبود
🥀🤍اما یک شرط وجود داشت پخته شدن در کوره بود زلال شدن در کوره بود کوره ی آتش عملیات ها و جنگ لذا بعضی از رشدها رشدهای الکی نبود
🔺رشدهای حقیقی بود...
#شهدا_زنده_اند
#ما_ملت_امام_حسینیم
#مدیون_شهداییم
🕊🌹شهید #حاج_قاسم_سلیمانی: «یک شب خواب شهید زین الدین را دیدم و هیجانزده پرسیدم: آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جاده سردشت؟
🥀🤍حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن؟
🕊🌹عجله داشت. میخواست برود. یک بار دیگر چهره درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.
🥀🤍رویم را زمین نزد. گفت: قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یک برگه كوچک پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: بفرما برادر! بگو تا بنویسم.
🕊🌹گفت: بنویس: سلام، من در جمع شما هستم! همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن. برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: سید مهدی زینالدین.
🥀🤍نگاهی بهتزده به امضا و نوشته زیرش كردم. با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی! گفت: اینجا بهم مقام سیادت دادند!
🕊🌹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ سلام، من در جمع شما هستم!»
📗منبع: کتاب «تنها زیر باران»
🔘#یادشهداکمترازشهادت_نیست
🔘#شهدا_زنده_اند