@qomirib Shanbeye aram 19.mp3
زمان:
حجم:
6.83M
📚#کتاب_صوتی 🎧
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗کتاب#شنبه_آرام
🕊🌹#شهید_محسن_فخریزاده
✍️ نویسنده: محمدمهدی بهداروند
🥀🤍انتشارات حماسه یاران
9️⃣1️⃣#قسمت_نوزدهم
📝 کتاب شنبه آرام، روایت زندگی دانشمند شهید محسن فخریزاده از کلام همسر اوست.
⬅️ در این قسمت میشنویم:
🔘روزهای سخت
🔘توسل
🔘مباحث فلسفه
🔘دروس حوزه
🔘مدیریت زمان
🔘نظم در زندگی
🔘عادت های محسن
🔘بابا بزرگ
🔘نوه ها
#شهید_نخبه_هسته_ای
خار و میخك - قسمت ۱۹.mp3
زمان:
حجم:
11.11M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
📗#کتاب_خار_و_میخک
✍️نویسنده:#شهید_یحیی_السنوار
9️⃣1️⃣#قسمت_نوزدهم
📌چهرههای پنهان در زیر نقاب
⭕️در دل مبارزات مردم فلسطین، یک بازی خطرناک در جریان است. نفوذیهای دشمن در میان مبارزان نفوذ کردهاند و با فریب و نیرنگ، به دنبال ضربهزدن به مقاومت هستند.
⬅️ در این قسمت میشنویم:
🔘نامزدی ابراهیم
🔘خلیل
🔘عبدالحمید
🔘عبدالرحیم
🔘عبدالرحمان
🔘زبان عبری
🕊🌷 #زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی
📚پیشانی و بوسه (جلد ۶، شمع صراط)
📘#نیمه_پنهان_ماه
✍️ به روایت همسر شهید
9️⃣1️⃣ #قسمت_نوزدهم
🕊🌹به سمت اهواز حرکت کردیم. در طول مسیر هم حاج محمود و هم آقا مرتضی ناراحت بودند. البته حق هم داشتند چرا که یکی از همرزمان و همراهان آنها شهید شده بود. در همین سکوت حاکم بر فضای ماشین غرق بودم که حاج محمود سکوت را شکست و رو به آقا مرتضی کرد و گفت:
🥀🤍مرتضی من هر چه فکر کردم به نتیجه ای نرسیده ام, مگر ما چه گناهی کرده ایم که خدا ما را قبول نمی کند. ببین علی هم شهید شد و ما ماندیم. به خدا دیگر خجالت می کشم که به فسا برگردم و در صورت خانواده های شهدا نگاه کنم.
🕊🌹از آن به بعد من در چهره آقا مرتضی تغییرات محسوسی را مشاهده می کردم. هر وقت که اتفاق می افتاد به مرخصی می آمدیم اولین کاری که می کردند سرکشی به خانواده های شهدا بود و بعد از آن به روستا می رفتیم. عمدتا وقتی که می آمدیم با خانواده حاج محمود بودیم و آنها ما را به روستای جلیان می رساندند.
🥀🤍یادم هست در تمام سفرها, من از حاج محمود خواهش می کردم کنار امامزاده جلیان بایستد تا مقداری پول داخل صندوق آن بیندازم و ایشان هم همین کار را می کردند . در همین حال حاج محمود به من می گفت: بیچاره آقا مرتضی, ماهی 2800 تومان حقوق می گیرد شما هم می آیی و همه اش را نذر می کنی .
🕊🌹آقا مرتضی هم با همان لحن شوخی خودش به کمک حاج محمود می امد و می گفت: خدا نانتان را بار آهو کند اینقدر نذر نکن که من شهید نشوم این پول ها را بگذار تا خودم خرجش کنم!
🔻🔻🔻