وضعیت بهداشتی در کمپ ها بسیار ضعیف و حتی رو به تعطیلی است. اغلب دستشویی ها یا در ندارد و یا لوله و آفتابه و آب و ... خلاصه وضعیت خوبی نیست.
شاپور تا درِ دستشویی را باز کرد، دید نادر جلویش سبز شد. شاپور با دلهره گفت: چته بابا؟ ترسوندیم.
نادر: میخوام بازم بازی کنیم.
شاپور: نمیشد وقتی از مستراح اومدم بیرون بگی؟
نادر: سرِ 500 تا!
شاپور با تعجب گفت: برو بابا. برو شر نشو. اینجا برای 200 تا آدم میکشن. اونوقت تو یه کاره اومدی میگی سرِ پونصد تا؟!
نادر: فردا ظهر. بغل زمین بازی.
این حرف را گفت و رفت. شاپور که مشخص بود با شنیدن کلمه 500 تا وسوسه شده، به پشت سرِ نادر زل زده بود تا اینکه نادر از جلوی چشماش کنار رفت.
دقایقی بعد، آرزو که خیلی ناراحت بود، با چشم گریه با شاپور حرف میزد و میگفت: شاپور خواهش میکنم ولش کن. من از این آدم میترسم.
شاپور که عین خیالش نبود و داشت کارتاشو مرتب میکرد جواب داد: ترس نداره که. وقتی فردا ازش بردم و هر شب برات ساندویچ با سس اضافه خریدم میفهمی که جلوی من موش هم نیست. چه برسه به آدم.
آرزو: تو خیلی کله شق شدی. دیگه دوسم نداری. دیگه به حرفم گوش نمیدی.
شاپور: اصلا اینجوری نیست. هر کاری میکنم برای راحتیمونه. بده؟
آرزو: شاپور به حرفم گوش بده. دست از این کارات بردار. ازت خواهش میکنم.
شاپور با عصبانیت گفت: بسه دیگه! میخوام بخوابم. فردا روز مهمیه. روز پارو کردن پوله.
آرزو ناامید شد و نشست به گریه کردن. حواسش نبود که سوزان از دور، از لای در، شاهد کشمکشش با شاپور بوده و فهمیده ماجرا از چه قراره.
قردا ظهر شد. کنار زمین بازی، تیبو دراز کشیده بود و بابک داشت بدن و کمر تیبو را ماساژ میداد. همین طور که ماساژ میداد، باهاش حرف میزد و از دیگر افرادی حرف میزد که برای تیبو شناسایی کرده.
تیبو: آفرین. این سه چهار تای آخری هم که دیروز و دیشب معرفی کردی خوب بود. اینا چرا اینجورین؟ ظاهرشون یه جوریه!
بابک: نفرما تیبو خان! هر کدومشون شَرّی هستن واسه خودشون.
تیبو: مریض پریض نباشن؟!
بابک: خب حالا گیرم که باشن. مگه قراره چیکارشون کنین که نباید مریض باشن؟
تیبو: کلا گفتم. آخه یکیشون میخورد ایدزی پِدزی باشه. یکیشون میخورد معتاد و ایکس میکسی باشه.
بابک: دیگه همینان. وگرنه آدم ورزشکار و خیلی سالم و درست درمون که بین این جماعت پیدا نمیشه. هر کدومشون یه جور گرفتارن. اینا که برات پیدا کردم، سالارِ این جماعتن. خودت که هستی اینجا و میبینی.
تو همین حرفا بودند که یهو سر و صدا بلند شد و تعدادی رفتند گوشه زمین و جمع شدند.
تیبو: بابک چه خبره اونجا؟
بابک: هیچی. دو تا اسکل کَل انداختند سرِ 500 هزار تومن!
تیبو: پاسور؟
بابک: آره. پاسور.
جمعیت جمع شدند و نادر و شاپور هم نشستند و قرار شد مسابقه را شروع کنند.
اول بازی، شاپور متوجه شد که این نادر، نادر چند روز قبل نیست و مشکله ازش به همین راحتی عبور کنه. به خاطر همین خیلی تغلا کرد که مثلا بتونه یه جوری خودشو نجات بده اما اون نادر، نادر چند روز قبل نبود و با دست پر اومده بود و حرفه ای بازی میکرد.
از طرفی هم آرزو داشت خودشو میخورد و کنار سوزان از کله شقی نامزدش گریه میکرد و سوزان هم بهش روحیه میداد و باهاش حرف میزد اما فایده ای نداشت و آرزو با تمام احساسش خطر و مشکل بزرگی که انتظارشون میکشید را درک میکرد.
سوزان: فوقش میبازه. از چی اینجوری نگرانی؟
آرزو: از اینکه تمام زندگیمون، تمام هست ونیستمون میشد 400 هزار تومن، 100 هزار تومن هم از یکی قرض کرد تا پولش کامل بشه و بتونه تو این مسابقه شرکت کنه. ولی میدونم که میبازه.
مدام صدای شور و سوت و هیاهوی مردم میومد و دو طرف را تشویق میکردند و همین اعصاب آرزو و سوزان را خرد و خردتر میکرد.
تا این که یهو صدای بلندی اومد و همه هو کشیدند. از وسط اون همه سر و صدا عده ای شروع کردند و اسم «نادر» را بلند بلند تکرار کردند و به خاطر موفقیتش خوشحال بودند.
وسط جمعیت، اما چهره بیچاره شدن و تکیده و شکست خورده شاپور به چشم میخورد که داره میلرزه و شاهد برداشتن کل 500 هزار تومانش توسط نادر هست.
شاپور شکست خورد ...
و همه دار و ندارش ازش گرفتند...
و از تمام دنیا فقط یک «آرزو» برایش ماند...
و خدا نکنه یکی بشه همه دار و ندارِ یه آدمِ قمارباز ...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
#منبرهای کوتاه و جذاب #داستان های مذهبی #خاطرات مشاهیر و بزرگان #گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی و ...
همه در خوبان عالم👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
قابل توجه دوستانی که تازه به جمع ما پیوستند.
مستند داستانی تقسیم که در مطالب بالا خدمت شما عزیزان ارائه شده داستان و مستند اطلاعاتی است که توسط یکی از نویسندگان متبحر و خوش ذوق آقای محمدرضا حدادپور جهرمی نوشته شده است و روایتی است از تلاش پیجیده دشمن در حوادث اخیر که نهایتا منجر به جریان مهسا امینی شد.
حتما دوقسمت اول را بخوانید بعد تصمیم بر خواندن ادامه داستان با خود شما عزیزان.
برای دسترسی به قسمت های قبل کلمه { تقسیم } را جستجو کنید.
کتاب های پرطرفدار حیفا،کف خیابان،ممحمد و ... از آثار ابن نویسنده بزرگ معاصر هست
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
زدنیا خسته اﻣ پس ڪی میایی؟؟😔):
#امام_زمان
جواد #مقدم
#منبرهای کوتاه و جذاب #داستان های مذهبی #خاطرات مشاهیر و بزرگان #گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی و ...
همه در خوبان عالم👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی تحدیر قران مجید ☝️
#جزء۸
@khoban_ir
♦️مشاهده متن قران جزء ۸
در این کانال هر روز یک جز از قرآن به روش تندخوانی قرار داده میشود
هر روز یک جز از قرآن به روش تحدیر(تندخوانی) در خوبان عالم👇👇👇
https://eitaa.com/khoban_ir
❌انتشار با لینک کانال مجاز است
#امام_زمان #رمضان #قرآن
#تحدیر #ترتیل #ختم_قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"قیمت اعلامی کفارات از دفتر مراجع"
#ماه_رمضان🌙
#منبرهای کوتاه و جذاب #داستان های مذهبی #خاطرات مشاهیر و بزرگان #گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی و ...
همه در خوبان عالم👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
🖼 دعای روز هشتم #ماه_رمضان
خدایا منو همنشین آدمای جوانمرد کن
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آتئیستی که به واسطه تجربه نزدیک به مرگ خداپرست شد
🔸 قسمت هفتم: باور
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
بازپخش: ساعت ۲۲:۳۰ و ۱۲:۳۰ روز بعد
از شبکه چهار سیما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚜انتشار این پست ثواب جاریه دارد.
😱گلچینی از بهترین های حیات پس از زندگی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
#رمضان #ماه_رمضان #امام_زمان
#زندگی_پس_از_زندگی
🆔 @abbas_mowzoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انکار حقیقت
💠 روایت تجربه گری که برنامه زندگی پس از زندگی را انکار می کرد
🔸 قسمت هفتم: باور
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
بازپخش: ساعت ۲۲:۳۰ و ۱۲:۳۰ روز بعد
از شبکه چهار سیما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚜انتشار این پست ثواب جاریه دارد.
😱گلچینی از بهترین های حیات پس از زندگی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
#رمضان #ماه_رمضان #امام_زمان
#زندگی_پس_از_زندگی
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق پدر
💠 مشاهده تاثیر وعواقب وفات خود بر خانواده توسط تجربه گر
🔸 قسمت هفتم: باور
هر روز ساعت ۱۷:۳۰
بازپخش: ساعت ۲۲:۳۰ و ۱۲:۳۰ روز بعد
از شبکه چهار سیما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚜انتشار این پست ثواب جاریه دارد.
😱گلچینی از بهترین های حیات پس از زندگی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
#رمضان #ماه_رمضان #امام_زمان
#زندگی_پس_از_زندگی
15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تشرفات
🎥ماجرای "تشرف" جوانی در آلمان خدمت #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
حجت الاسلام خوش بیان
#منبرهای کوتاه و جذاب #داستان های مذهبی #خاطرات مشاهیر و بزرگان #گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی و ...
همه در خوبان عالم👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌نرم افزاری شگفت انگیز‼️‼️
🎊والپیپرهای 8 بعدی
👐با جاذبه زمین و حرکت دست
👌کلیپ رو ببین دوست داشتی بیا از کانال ترفند دانلود کن
اینجا سنجاق شده👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/533725293C48e8e4fc8b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم | روایت دختر رپری که محجبه شد و موسیقی را کنار گذاشت!
💠زهرا سادات میرسلطانی که برخلاف اصول خانوادهاش علاقه زیادی به موسیقی رپ و نوازدنگی در این سبک داشت پس از یک ادوی راهیان نور مسیر زندگی خود را تغییر داد.
#باز_نشر_مناسبتی
#راهیان_نور
🌐#لطفا_نشر_حداکثری
ـــــــــــــــــــــــ
#منبرهای کوتاه و جذاب #داستان های مذهبی #خاطرات مشاهیر و بزرگان #گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی و ...
همه در خوبان عالم👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان توبه مصطفی دیوانه
استاد دانشمند
رفقا این کلیپ را حتما ببینید
#ادب بهترین چیزی هست
که انسان را عاقبت بخیر میکنه
🔴به قلــ♡ــب حــــرم خـــدا بپیوندید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
✍پنجشنبه که میشود ثانیههایمان سخت بوی دلتنگی میدهد
و عده ای آن طرف، چشم به راه هدیهای تا آرام گیرند...
با فاتحه و صلواتی
هوایشان را داشته باشیم
⚠️دیر یا زود ما هم رفتنی هستیم.
مرجع بهترین استیکر های مذهبی و مناسبتی👇👇👇👇
@GoldSticker
28.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌دیدار با با سه امام معصوم وشفاعت آنان‼️
بخش اول
♦️ اگر هیچکدام از پست ها را ندیده اید این پست را حتما دانلود کرده و نشر دهید.
♦️یکی از تاثیرگذارترین بخش های برنامه زندگی پس از زندگی این تجربه هست.
♦️لحظاتی سخت از سکرات مرگ در ساعات اولیه جدایی روح و یاری ارواح اقوام .
👤تجربهگر: آقای میثم عباسیان
⚜انتشار این پست ثواب جاریه دارد.
😱گلچینی از بهترین های حیات پس از زندگی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
#رمضان #ماه_رمضان #امام_زمان
#زندگی_پس_از_زندگی
32.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌دیدار با با سه امام معصوم وشفاعت آنان‼️
بخش دوم
♦️ اگر هیچکدام از پست ها را ندیده اید این پست را حتما دانلود کرده و نشر دهید.
♦️یکی از تاثیرگذارترین بخش های برنامه زندگی پس از زندگی این تجربه هست.
♦️لحظاتی سخت از سکرات مرگ در ساعات اولیه جدایی روح و یاری ارواح اقوام .
👤تجربهگر: آقای میثم عباسیان
⚜انتشار این پست ثواب جاریه دارد.
😱گلچینی از بهترین های حیات پس از زندگی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
#رمضان #ماه_رمضان #امام_زمان
#زندگی_پس_از_زندگی
40.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌دیدار با با سه امام معصوم وشفاعت آنان‼️
بخش سوم
♦️ اگر هیچکدام از پست ها را ندیده اید این پست را حتما دانلود کرده و نشر دهید.
♦️یکی از تاثیرگذارترین بخش های برنامه زندگی پس از زندگی این تجربه هست.
♦️لحظاتی سخت از سکرات مرگ در ساعات اولیه جدایی روح و یاری ارواح اقوام .
👤تجربهگر: آقای میثم عباسیان
⚜انتشار این پست ثواب جاریه دارد.
😱گلچینی از بهترین های حیات پس از زندگی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
#رمضان #ماه_رمضان #امام_زمان
#زندگی_پس_از_زندگی
#توبه_نصوح
چرا توبه نصوح آنقدر معروف شد⁉️
نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.
ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
@khoban_ir
♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️
♥️♥️
♥️
✅ لذت آشپزی دلچسب و راحت همراه با لذیذترین غذاها
💯 به کانال ترفند وآموزش بیا؛ آموزش هارو ببین واستعدادت روبا کلی ترفند وآشپزی،کیک؛ شیرینی ودسر ارتقا بده
✅بزن رولینک زیر که پشیمون نمیشی
🆔👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/533725293C48e8e4fc8b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های #عبرت_آموز
(تلنگر آمیز)
حکایت موشِ دزد از زبان مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
#منبرهای کوتاه و جذاب #داستان های مذهبی #خاطرات مشاهیر و بزرگان #گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی و ...
همه در خوبان عالم👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65