4_5978938949589009246.mp3
2.33M
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
ای علی اکبریم، شبه پیغمبریم
زیبا مارالیم، رعنا غزالیم
با نوای زنده یاد فخرالدین استاد حاج سلیم موذن زاده 🖤🖤👌👌
4_5839259217189405762.mp3
2.61M
ای شمع حرمخانه ☝️
بانوای زنده یاد حاج محمدباقرمنصوری
داستان واقعی
#محرم
🍀 وقتی جوانمردی یک مرد مرا دوبار به گریه واداشت....
پانزده سال پیش بود پدرم را دکترا جواب کرده بودند و دیگر امیدی به ادامه حیات در او هویدا نبود از فقیر وغنی و کسبه همه به عیادتش می آمدند ، یکی از کسبه قدیمی بازار که سرمایه خود را در سونامی اقتصادی آن زمان از دست داده بود هفته ای دو بار به عیادت پدرم می آمد مردی شریف که جوانمردی اش را با وجود از دست دادن سرمایه اش جا نگذاشته بوداز خیر خواهی ودلجویی برای پدرم میگفت که این دنیا سرایی موقت است و آنچه به جا می ماند احسان و محبت خلق به یکدیگر است و این چنین پدرم را دلداری می داد
خدابیامرز میگفت در زندگی دوبار جوانمردی یک مرد مرا به گریه واداشت که حدود سالهای دهه چهل اتفاق افتاد
روزی برای خرید مایحتاج منزل به مغازه تره بار مرحوم آقای قهری واقع درچهارراه ساعت که انسانی شریف بود مراجعت کردم اما منظره ای کریه مرا منقلب کرد، شخص کارگری که به بدنامی در شهر مشهور بود و عمری از روزگار سپری کرده بود با لحنی بی ادبانه و گستاخانه به نیت سخره گرفتن از مردی میانسال که چرخ روزگار اورا زمین گیر کرده بود ودر زمان افاقه از خیرین باعظمت این شهر بود طلب پول کرد چرا که این مرد میانسال در زمان سلامتی و تمول مالی ،هزینه خانواده های بسیاری را بر دوش میکشید جهاز دهها دختر دم بخت داده و از افتادگان کثیری دست گیری کرده و مانع از سرازیری آبروی مردمان این شهر شده بوداما با گردش این چرخ روزگار زمین گیر شده و سرمایه از کف داده و خود نیازمند ومورد شماتت عده ای نادان تنگ نظر قرار گرفته بود.وقتی مرد میانسال زخم زبان آن مرد بدنام را که روزگاری از دارایی اش روزگار می گذراند ،شنید بی آنکه چیزی بگوید دست در جیبش کرد تا خواسته اورا اجابت کند اما پولی در بساط نداشت،پس وارد مغازه شد واز اقای قهری طلب پنج تومان قرض کرد تا به آن مرد بدنام بدهد.اقای قهری هم بلافاصله خواسته آن مرد میانسال را اجابت کرد.مرد میانسال به پیش آن مرد بدنام که طلب پول کرده بود رفت و پنج تومان را در کف اوگذاشت و رفت و در این میان آن مرد بدنام از جوانمردی وی بر آشفت و واز کرده خود احساس ندامت و پشیمانی کرد و با تمام وجود احساس گناه کرد وخود را ناسزا می گفت و من با دیدن آن صحنه گریستم
آن سیاه دل راکه با خون جگر پروردمش
عاقبت خنجر کشید و برسرم جلاد شد
وبار دوم زمانی بود که ماه محرم بود ودر هیئتهای عزاداری از مقابل خانه آن مرد میانسال گذر میکردیم ...ناگفته نماند که آن مرد میانسال در زمان افاقه از اول محرم تا چهلم دروازه بزرگ خانه خود رابه روی عزادارن حسینی شبانه روز باز میکرد و شبانه روز از آنها پذیرایی میکرد و خود را خادم سید الشهدا می دانست واز عاشقان او در شهر به شمار میرفت اما چون سرمایه از کف داده بود و پریشانی روحی که علت آن هیچوقت مشخص نشده بود اورا ضعیف و ناتوان کرده بود اما باز در عین نداری دروازه خانه اش را طبق سنوات گذشته باز گذاشته بود اما دیگر بوی کباب و خورشتی لذیذ از خانه او بلند نمیشد و عوام رغبتی برای ورود به خانه او نشان نمی دادند . خانه سوت و کور شده بود محرم و درد شهادت مولی امام حسین از یک سو و بی توجهی آنهایی که روزگاری از وی کسب رزق میکردند ، درد زندگی اش را دو چندان کرده بود،داشتم میگفتم از مقابل خانه او که گذر میکردیم به یک لحظه چشمم به درخانه وی افتاد که گویا دیگر سالها کسی برای سینه زنی به خانه او داخل نشده بود اما در خانه، طبق معمول باز بود.هیئت را متوقف کردم و از آنها خواستم برای ادامه مراسم به خانه او برویم اما همه جز تنی چند مخالفت کردند وودلیلشان هم این بود که او دیگر برای برای هیئت قربانی و نذر نمی دهد و دلیلی نمیبینیم که دیگر به خانه او برویم،من مصمم شدم اشتباه آنهارا برای آنها ثابت کنم بالاخره موفق شدم مسیر دسته را به خانه آن مرد هدایت کردم .....
صاحب خانه که سالها بود حیاط خانه اش را خالی ازهیئت عزاداری می دید از ورود هیئت به خانه اش باخبر شده بود ،هیئتیها وارد شدند و شروع به عزاداری کردند.صاحبخانه با لباسی سیاه و ظرف آبی بدست به عزاداران آب میداد و غرق گریه ای بود که همه را به گریه واداشت.او خود را شرمنده مردم سراب معرفی کرد واز اینگه دیگر سالهابود خورشتی و غذایی گرم در خانه برای ضیافت از مهمانان سید الشهدا نداشت احساس شرمندگی میکرد همه ساکت شده بودند و شرمنده ، واو از اینکه تنها وسیله پذیزایی از مهمانانش را آبی بود که تدارک دیده بود شرمنده تر از همیشه میدید ....بادیدن این صحنه برای جوانمردی او گریستم
اما داستان چیز دیگری بود او جوانمردترین مرد شهر بود!
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند واز صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
نقل قول شده...مرحوم مصیب رامین
مرد میانسال... زنده یاد سید یوسف هاشمی
🍀 نگارنده....سلمان قهرمانی
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا سه ساله هر شب هرکسی بیاید غذای رایگان به او تقدیم میکنیم
اینجا تکیه گاه آقا مرتضی علی است
ببینید و لذت ببرید
کاش همه ی هیئت ها و حسینیه ها و مساجد اینگون شوند
@kanalesarab
🍓 شرکت OpenAI در حال توسعه هوش مصنوعی جدیدی با نام رمز "توت فرنگی" است!
طبق گزارش رویترز، OpenAI در حال کار بر روی فناوری جدید هوش مصنوعی با نام رمز "توت فرنگی" است که هدف آن ارتقای هوش مصنوعی به فراتر از برنامهریزیهای از پیش تعیین شده و توانایی جستجوی مستقل در اینترنت برای انجام تحقیقات عمیق است.
این پروژه که بخشی از تلاشهای OpenAI برای افزایش توانایی استدلال مدلهای هوش مصنوعی به حساب میآید، گامی کلیدی در جهت دستیابی به هوش انسانمانند محسوب میشود.
#هوش_مصنوعی #OpenAI #توت_فرنگی #تحقیق #استدلال
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
✔️@Nohenab✔ - اکبری |ابوافضل.mp3
2.39M
🍁 #حاج_مهدی_اکبری
▪️ #درددل مولا با ابوالفضل
▫️ #میکس_شده #فارسی
▫️ویژه #تاسوعا
🏴 🏴
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
روضه جانسوز حضرت عباس - @Maddahionlin.mp3
5.88M
🏴 #پادکست #تاسوعا #محرم
♨️روضه جانسوز حضرت ابولفضل العباس(ع)
🎙حجت الاسلام #دارستانی
🎙حاج #محمود_کریمی
📡 حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🏴 🏴
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
15.3M
🥀 زنده یاد #حاج_محمد_باقر_منصوری
▪️ #امان_نامه
▫️ #قدیمی #کامل #ترکی
▪️ویژه #تاسوعا
۞« بزرگترین مرجع مداحی ترڪے »۞
🏴 🏴
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
11.45M
🍂 #کربلایی_حسین_عینی_فرد
این سخن
▪️ #شور_روضه_ای #جدید
▪️ #محرم_۱۴۰۳ #فارسی
🏴 🏴
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️مستان همه افتاده و ساقی نمانده ...
🎙اثری ماندگار از زنده یاد استاد کریمخانی،بمناسبت تاسوعای حسینی
📎 #ایران_صدا
📎 #تاسوعا
🏴 🏴
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
23.53M
🍂 #کربلایی_حسین_عینی_فرد
علی جان
▪️ #شور_روضه_ای #جدید
▪️ #محرم_۱۴۰۳ #فارسی
🏴 🏴
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
6.34M
روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
سن زهرا عمون عباسی حلال ایله علی
#روضه🔊
#ترکی 🔊
#تاسوعا #محرم💔
#سید_محمد_عاملی🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
4.42M
بابامو تنها نذاری - @Maddahionlin.mp3
9.27M
بابامو تنها نذاری
مرده و قولش
برای ما آب بیاری
مرده و قولش
#زمینه🔊
#تاسوعا #محرم💔
#حسین_سیب_سرخی🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
4.56M
روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
گلین حسینین سرداری جان وریر
#روضه🔊
#ترکی🔊
#تاسوعا #محرم💔
#اتابک_عبداللهی🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای اهل حرم!
میر و علمدار نیامد؛
علمدار نیامد
سقّای حسین،
سیّد و سالار نیامد؛
علمدار نیامد
#تاسوعا #محرم💔
فرا رسیدن تاسوعای حسینی تسلیت باد🖤
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
8.54M
روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
عباس تو همه ی لشکر منی
#روضه🔊
#تاسوعا #محرم💔
#سید_مهدی_میرداماد🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
6.04M
دریایی دریایی دریایی
تنها امید ماهی هایی
پدر مشکی تو والله
آبروی آبی تنهایی
#زمینه🔊
#تاسوعا #محرم💔
#مهدی_رسولی🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
3.33M
ای مه دنیا ابالفضل
مرد بی همتا ابالفضل
کوه غیرت ابلفضله
دست بیعت ابلفضله
#تک🔊
#تاسوعا #محرم💔
#سید_مجید_بنی_فاطمه🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️مستان همه افتاده و ساقی نمانده ...
🎙اثری ماندگار از زنده یاد استاد کریمخانی،بمناسبت تاسوعای حسینی
📎 #ایران_صدا
📎 #تاسوعا
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوزل آدین حسین جان
هامی درده دوادی
خدا بولور اهل عزانین
جنتی کربلادی
#نماهنگ📺
#ترکی🔊
#جدید 🔄
#تاسوعا #محرم💔
#مهدی_لیثی🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
7.4M
سقای عالم ابالفضل
ای شور و حالم ابالفضل
ذکر هر سالم ابالفضل
#شور🔊
#جدید 🔄
24 تیر 1403📅
#تاسوعا #محرم💔
#حسین_طاهری🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
@khoban_ir.mp3
3.03M
راه افتاده عباس راه افتاده
چشما سمت جولانگاه افتاده
نعش نحس دشمن روی خاکا
زیر سُم اسب شاه افتاده
#استودیویی🔊
#تاسوعا #محرم💔
#سجاد_محمدی🎙
♨️ 👈
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir
📌خاطرهی دکتر عبدالحسین زرین کوب از عاشورا
📝 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ،
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.
#منبرهای کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی#مداحی ترکی و فارسی و ...
همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇
@khoban_ir