eitaa logo
مداحی ترکی و فارسی /خوبان عالم
5.4هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
40 فایل
#منبرهای کوتاه و بهترین #مداحی های ترکی و فارسی ... همه در کانال خوبان عالم ؛👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3821666398C3a7954ba65
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۰ ⑳ شــــــام و امـــــان از شــــــام 😭😭😭😭😭 🔻 به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند. ✨ ام کلثوم ؏، شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازه‌‏ای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند. 🔥 شمر ملعون کاملا" بر خلاف خواست ام کلثوم ؏ عمل کرد و کاروان اهل بیت ؏ را در روز اول ماه صفر¹ از دروازه ساعات که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند - وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت ؏ و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌‏دارند، نگاه داشت.² 😭 در بعضی از نقل‌ها آمده است که: اهل بیت ؏ را سه روز در این دروازه نگاه داشتند. 📚 منابع: ۱. مقتل الحسین مقرم ۳۴۸ ۲. الملهوف ۷۳ ••●✦✧✦✧✦●•• امان از شام... امــــان... 😭😭😭😭😭 هر چه بوده مطرب و رقاصه اینجا آمده شادمانی می‌کنند در پیش چشمان تـرم بی حیـــایی داد می‌زد با اجازه یا امیر با خودم آن دختر شیرین زبان را می‌برم 😭😭😭😭😭 🏴 🏴 کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی ترکی و فارسی و ... همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇 @khoban_ir
۳۳ 🔥 طغيان و قلدرى يزيد به گونه‌اى بود كه كوچكترين تمجيد از امام حسين ؏ موجب قتل مى‌شد، از اين سه نفر در اين راه به شهادت رسيدند كه عبارتند از: ۱- پيرمرد تائب، ۲- مرد شامى، ۳- سفیر روم ➊ توبه پیرمرد: 🔻 هنگام ورود خاندان نبوّت به شام، پيرمردى از مردم شام، به آنها نزديك شد و گفت: «سپاس خدا را كه شما را كشت و نابود ساخت، و شهرها را از مردان شما آسوده كرد، و امير مؤمنان يزيد را بر شما مسلّط نمود.» ❥✦ امام سجّاد ؏: اى پيرمرد! آيا قرآن خوانده‌اى؟ 💠 پيرمرد: آرى. ❥✦ امام سجّاد ؏: آيا معنى اين آيه را فهميده‌اى كه خداوند مى‌فرمايد: 【قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى، بگو اى پيامبر، من براى رسالت مزدى جز دوستى با خويشانم را از شما نمى‌خواهم】¹ پيرمرد: آرى خوانده‌ام. ✨ امام سجّاد ؏:『منظور از خويشان پيامبر (ص) در اين آيه ما هستيم』 ❥✦ اى پيرمرد! آيا اين آيه را خوانده‌اى؟ 【وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ، حقّ خويشان را ادا كن】² 💠 پيرمرد: آرى خوانده‌ام. ✨ امام سجّاد ؏:『خويشان در اين آيه ما هستيم』 ❥✦ اى پيرمرد آيا اين آيه را خوانده‌اى؟ 【وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى، بدانيد از هر آنچه سود برديد يك پنجم آن مخصوص خدا و رسول و خويشان است】³ 💠 پيرمرد: آرى خوانده‌ام. ✨ امام سجّاد ؏: 『اى پيرمرد! خويشان در اين آيه ما هستيم』 ❥✦ اى پيرمرد آيا اين آيه را خوانده‌اى؟ 【إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً، همانا خداوند خواسته است كه ناپاكى را از شما خاندان بر دارد و شما را پاك و پاكيزه گرداند】⁴ 💠 پيرمرد: آرى خوانده‌ام. ✨ امام سجّاد ؏:『اين آيه در شأن ما نازل شده است』 😥 در اين هنگام پيرمرد در سكوت فرو رفت و از گفتار جسورانه خود پشيمان شد و گفت: «تو را به خدا شما همانيد كه گفتيد؟ » ✨ امام سجّاد ؏: 『آرى سوگند به خدا بدون ترديد ما همان خاندانيم، به حقّ پيامبر (ص)، ما همان خويشاوندان او هستيم』 💠 پيرمرد پس از شناخت آنها، گريه كرد و از شدّت ناراحتى، عمامه خود را از سر گرفت و بر زمين زد و دستهايش را به سوى آسمان بلند نموده و گفت: «خدايا! ما از دشمنان جنّى و انسى آل محمّد (ص) بيزاريم.» سپس به امام سجّاد ؏ عرض كرد: «آيا توبه‌ام پذيرفته است؟ » ✨ امام سجّاد ؏: آرى اگر توبه كنى، خداوند توبه‌ات را مى‌پذيرد و با ما خواهى بود 💠 پيرمرد: «من توبه كردم.» اين خبر به يزيد رسيد، يزيد فرمان داد آن پير را بكشيد، جلّادان يزيد او را به شهادت رساندند.* 📚 منابع: ۱. سوره مبارکه شورى، آیه ۲۳ ۲. سوره مبارکه اسراء، آیه ۲۶ ۳. سوره مبارکه انفال، آیه ۴۱ ۴. سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ *. ترجمه لهوف، ص ۱۹۴ ••●✦✧✦✧✦●•• زیر و رو کرده است عشقت... شخصیت‌ها را حسـیـــن 🏴 🏴 کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی ترکی و فارسی و ... همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇 @khoban_ir
۳٤ 🔥 طغيان و قلدرى يزيد به گونه‌اى بود كه كوچكترين تمجيد از امام حسين ؏ موجب قتل مى‌شد، از اين سه نفر در اين راه به شهادت رسيدند كه عبارتند از: ۱- پيرمرد تائب، ۲- مرد شامى، ۳- سفیر روم ➋ مرد شامی: 🔻 مردى از اهالى شام (كه در مجلس يزيد حاضر بود) نگاهى به دختر امام حسين ؏ كرد، و آنگاه به يزيد گفت: «اى امير مؤمنان اين كنيز را به من ببخش.» 😭 فاطمه به عمّه اش زينب ؏ گفت: «آيا يتيم شده‌ام، كنيز هم بشوم؟» ✨ زينب ؏ فرمود: «نه، به اين فاسق اعتنا نكن.» مرد شامى گفت: اين كنيزك كيست؟ 🔥 يزيد گفت: اين فاطمه دختر حسين است، و آن عمّه‌اش زينب دختر على است. 💠 مرد شامى گفت: منظور حسين ؏ فرزند فاطمه زهرا (س) و على بن ابى طالب ؏ است. 🔥 يزيد گفت: آرى. 💠 مرد شامى گفت: «اى يزيد! خدا تو را لعنت كند، عترت پيامبر (ص) را مى‌كشى و اهل بيت او را اسير مى‌كنى؟ سوگند به خدا من جز اين گمان نمى‌كردم كه اينها اسيران روم هستند.» 🔥 يزيد خشمگين شد و به آن مرد شامى گفت: «سوگند به خدا تو را نيز به آنها (كه كشته شده‌اند) ملحق مى كنم.» سپس به مأموران جلّادش فرمان داد كه گردن او را بزنند، اين فرمان اجرا شد.(و آن مرد شامى به شهادت رسيد) 📚 ترجمه لهوف (غم نامه كربلا)، ۲۰۶ آهـ رقیه ... پدر نزدیکـــ بود امشب... کنیز خانه‌ای باشم 😭😭😭😭😭 🏴 🏴 کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی ترکی و فارسی و ... همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇 @khoban_ir
۳۵ ➌ سفیر روم: 🔻 هنگامى كه سر مقدّس امام حسين ؏ را نزد يزيد آوردند، او آن سر را در پيش روى خود مى‌نهاد و شراب مى‌خورد، روزى سفير شاه روم در مجلس يزيد شركت كرد، او از بزرگان و شخصيتهاى كشور روم بود، به يزيد گفت: «اى پادشاه عرب اين سر از آن كيست؟» يزيد: تو را به اين سر چه كار؟ 💠 سفير روم: من وقتى كه به كشورمان روم بازگشتم، شاه روم از هر چيزى كه ديده‌ام مى‌پرسد، دوست دارم ماجراى اين سر و صاحبش را بدانم و به اطّلاع برسانم، تا او نيز در شادى تو شريك شود. 🔥 يزيد: مادرش فاطمه دختر رسول خدا است. 💠 سفير روم كه مسيحى بود، به يزيد رو كرد و گفت: نفرين بر تو و دين تو، من دينى بهتر از دين تو دارم، پدر من از نواده‌هاى حضرت داود ؏ است و بين من و حضرت داود ؏ پدران بسيار واسطه هستند، در عين حال مسيحيان مرا احترام و تجليل مى‌كنند، و خاك پاهايم را به عنوان تبرّك جويى از من كه از نواده‌هاى داود ؏ هستم برمى‌دارند، ولى شما پسر دختر پيامبرتان را كه بين آنها تنها يك واسطه، آن هم مادرشان است مى‌كشيد، اين دين شما چه دينى است؟ سپس گفت: آيا داستان كليساى حافر را شنيده‌اى؟ 🔥 يزيد: نه، بگو تا بشنوم. 💠 سفير روم: «بين عمّان و چين، دريايى وجود دارد كه طول مسير آن در شش ماه [با وسائل آن زمان] پيموده مى‌شود، در ميان اين دريا تنها يك شهر در وسط آن به مساحت هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ وجود دارد، در سراسر زمين، شهرى بزرگتر از اين شهر نيست، كافور و ياقوت از اين شهر صادر مى‌شود، درختهايش از عود و عنبر است، اين شهر در اختيار مسيحيان است، و هيچ يك از پادشاهان -جز مسيحيان- ملكى در آنجا ندارند، در اين شهر كليساهاى بسيار وجود دارد كه بزرگترين آنها «كليساى حافر» مى‌باشد 🔰 در محراب اين كليسا حقّه طلا آويزان شده، در ميان آن حقّه سُمى وجود دارد كه مى‌گويند: سُم الاغ حضرت عيسى ؏ پيامبرشان است كه بر آن سوار مى‌شده است، اطراف آن حقّه را با طلا و ابريشم آراسته‌اند، در هر سال جمعيّت بسيار از مسيحيان به زيارت آن مى‌آيند، و به گرد آن طواف مى‌كنند، آن را مى‌بوسند، و در كنار آن، نيازهاى خود را از درگاه خدا مى‌طلبند. 👆🏼 اين برنامه هميشگى مسيحيان نسبت به ناخن الاغى است كه گــمــان مى‌كنند ناخن الاغ حضرت عيسى ؏ پيامبرشان است كه بر آن سوار مى‌شده، امّا شما پسر دختر پيامبرتان را مى‌كشيد!!! خداوند شما و دينتان را مبارك نكند.» 🔥 يزيد خشمگين شد و به مأموران جلّادش گفت: «اين نصرانى را بكشيد، تا مبادا در كشورش مرا رسوا كند.» وقتى كه سفير روم احساس خطر كرد، به يزيد گفت: «آيا مى‌خواهى مرا بكشى؟» يزيد: آرى. 💠 سفير روم: بدان كه من شب گذشته پيامبر شما را در خواب ديدم به من فرمود: «اى نصرانى تو از اهل بهشت هستى.» از سخن پيامبر اسلام (ص) تعجّب كردم، و اكنون گواهى مى‌دهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست، و همانا محمّد (ص) رسول خدا است. 👈🏼 در اين هنگام آن سفير تازه مسلمان از جاى خود جست و سر مقدّس امام حسين ؏ را برداشت و به سينه‌اش چسبانيد، آن را مى‌بوسيد و گريه مى‌كرد، تا اينكه [يزيد دستور داد او را بكشند] و به اين ترتيب به شهادت رسيد. 📚 ترجمه لهوف (غم‌نامه کربلا)، ۲۰۹ 😭😭😭😭😭 🏴 🏴 کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی ترکی و فارسی و ... همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇 @khoban_ir
‍ ‍ ۳٦ داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س) 🔰 زن یزید که سالهاى پیش در خانه عبدالله بن جعفر زیر دست حضرت زینب (س) کامل تربیت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جایى خبر ندارد. یک وقت بر سر زبانها افتاد که جماعتى از اسیران خارجى به شام آمده اند. این زن از یزید درخواست کرد به دیدار آنها برود یزید گفت شب برو. 🌙 چون شب فرا رسید، بوی خوش غذایی که زن شامی با خود آورده بود کودکان را وادار کرد تا دور او جمع شوند، سینی پر از غذا برای خرابه نشینان... اما هیچ کدام دست به سوی غذا نمی‌بردند.... خانم ام کلثوم (س) گفتند صدقه بر ما حرام است. زینب (س) بلند شد و به پیشواز زن آمد و فرمود: زن! مگر نمی‌دانی این گونه صدقات بر ما حرام است. برای چه این طعام را آورده‌ای؟ زن گفت: به خدا قسم این صدقه نیست. بلکه نذر است که بر من اجرای آن لازم است و برای هر اسیر و غریب طعامی به رسم هدیه می‌برم. 🔻 زن این پا وآن پا کرد و با شرم گفت: من در ایام کودکی در شهر رسول خدا (ص) بودم و به مرضی دچار شدم که طبیبان و پزشکان از معالجه من عاجز شدند. چون پدر و مادرم دوستدار اهل بیت (ص) بودند مرا برای شفا به خانه امیرالمومنین ؏ بردند و از فاطمه زهرا (س) طلب شفا کردند. ✨ در آن زمان حسین ؏ به خانه آمد. علی ؏ فرمود: ای فرزندم! دست بر سر این دختر بگذار و از خدا شفای او را بخواه! حسین ؏ چنین کرد و از برکت مولایم شفا پیدا کردم. تا کنون هیچ مریضی در من راه نیافته است... گردش روزگار مرا به این سرزمین کشانده است و از مولای خویش دور مانده ام. 💠 نذر کردم هرگاه اسیر یا غریبی را ببینم تا حدی که امکان دارد به او احسان نمایم. برای سلامتی آقایم حسین ؏، تا شاید بار دیگر به زیارت او نائل شوم و جمال ایشان را دیدار نمایم. 🏴 فرمان داد تا تختی در خرابه نصب کردند. بر تخت قرار گرفت و حال رقت بار آن اسیران او را کاملا متأثر گردانید و سؤال کرد: اى زن اسیر، شما از اهل کدام دیارید؟ حضرت زینب (س) فرمود: از اهل مدینه. آن زن گفت: عرب همه‌ی شهرها را مدینه گوید؛ شما از کدام مدینه هستید؟ فرمود: از مدینه رسول خدا (ص) آن زن از تخت فرود آمد و به روى خاک نشست. حضرت زینب (س) سبب را سؤال کرد 💠 گفت: به پاس احترام مدینه رسول خدا (ص) اى زن اسیر، تو را به خدا قسم مى‌دهم آیا هیچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته‌اى؟ حضرت زینب (س) فرمود: من در محله بنى هاشم بزرگ شده‌ام. آن زن گفت: اى زن اسیر، قلب مرا مضطرب کردى. تو را به خدا قسم مى‌دهم، آیا هیچ در خانه آقایم امیرالمؤمنین ؏ عبور نموده و هیچ بى‌بى من حضرت زینب (س) را زیارت کرده‌اى؟ ✨ حضرت زینب (س) دیگر نتوانست خوددارى بنماید، صداى شیون او بلند شد فرمود: حق دارى زینب را نمى‌شناسى... من زینبم ⁉️ زن گفت: اگر تو زینبی پس حسینت کو؟ حضرت زینب (س) فرمود: ای زن، از حسین پرسش مى‌کنى؟! این سر که در خانه یزید منصوب است از آن حسین ؏ است. آن زن از شنیدن این کلمات دنیا در نظرش تیره و تار گردید و آتش در دلش افتاد. مانند شخص دیوانه، نعره زنان، به بارگاه یزید دوید. فریاد زد: اى پسر معاویه ، سر پسر دختر پیغمبر (ص) را در خانه من نصب کرده‌اى با اینکه ودیعه رسول خداست... 🏴 واحسیناه، واغریباه، وامظلوماه، واقتیل اولاد الادعیاء، والله یعز على رسول الله و على امیرالمؤمنین 🔥 یزید یک باره دست و پاى خود را گم کرد، دید فرزندان و غلامان و حتى عیالات او بر او شوریدند. از آن پس چنان دنیا بر او تنگ شد و زندگى بر او ناگوار افتاد که مى‌رفت در خانه تاریک و لطمه به صورت مى‌زد .... 🔥 یزید چاره‌اى جز این ندید که خط سیر خود را نسبت به اهل بیت عوض کند، لذا به عیال خود گفت: برو آنان را از خرابه به منزلى نیکو ببر. آن زن به سرعت، با چشم گریان شیون کنان، آمد زیر بغل حضرت زینب (س) را گرفت و گفت : اى سیده من، کاش از هر دو چشم کور مى‌شدم و تو را به این حال نمى‌دیدم. اهل بیت ؏ را برداشت و به خانه برد و فریاد کشید: اى زنان مروانیه، اى بنات سفیانیه، مبادا دیگر خنده کنید! مبادا دیگر شادى بکنید! به خدا قسم اینها خارجى نیستند، این جماعت اسیران ذریه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و على مرتضى على ؏ و آل یس و طه مى‌باشند 📚 ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۹۱ زینب اسیر نیستــــ دو عــالــم ... اسیـــــر اوستــــ 😭😭😭😭😭 🏴 🏴 کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی ترکی و فارسی و ... همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇 @khoban_ir
‍ ‍ ‍ ۳۸ 🔻 يزيد به امام سجّاد ؏ عرض كرد: آن سه حاجتى كه دارى و من وعده برآوردن آن را به تو دادم بيان كن. ✨ امام سجّاد ؏ فرمودند: ➊ پيشنهاد اوّلم اين است كه صورت آقا و مولايم حسين ؏ را به من نشان بده تا توشه‌اى از آن برگيرم، و آن را زيارت نمايم و با او وداع و خداحافظى كنم. ➋ آن چه از ما غارت شده به ما بازگردان. ➌ اگر تصميم بر قتل من دارى، همراه اين بانوان شخصى امين بفرست تا آنها را به حرم جدّشان پيامبر (ص) بازگرداند. 🔥 يزيد در پاسخ گفت: امّا صورت پدرت را هرگز نخواهى ديد، امّا در مورد كشتن تو، تو را بخشيدم، و بانوان را جز تو كسى به مدينه بازنگرداند، امّا آنچه از اموال شما گرفته شده، من به جاى آنها چند برابر بهاى آنها را به تو خواهم داد. ✨ امام سجّاد ؏ فرمود: «امّا مال تو را كه نمى‌خواهم و نزد خودت انباشته باشد، بلكه آنچه كه از ما گرفته شده آنها را مى‌خواهم، زيرا در ميان آنها لباس دست بافت حضرت فاطمه ؏ دختر محمّد (ص) و روسرى و گردنبند و پيراهن او قرار دارد. 🔥 يزيد امر كرد همه آنچه را گرفته بودند به امام سجّاد ؏ بازگرداندند، به اضافه دويست دينار به امام سجّاد ؏ داد، امام ؏ آن دويست دينار را گرفت و بين نيازمندان و تهيدستان تقسيم نمود. سپس دستور داد اسيران و بستگان حسين ؏ را به وطنشان مدينه رسول (ص) بازگردانند. 🔰 و در مورد سر مقدّس امام حسين ؏ روايت شده كه به كربلا بازگردانده شد و در كنار پيكر مقدّس امام حسين ؏ دفن گرديد، شيعه اماميّه نيز بر همين اساس است 📚 ترجمه لهوف (غم‌نامه کربلا)، ص ۲۱۲ ••●✦✧✦✧✦●•• کاروان حسین ؏ به مدینه برمی‌گردد اما... بی قافله سالار... بی علمدار... و حتی بی علی اصغر و رقیه... کاروان حسین ؏ حقیقتا غارت شده به وطن برمی‌گردد 😭😭😭😭😭 🏴 🏴 کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی ترکی و فارسی و ... همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇 @khoban_ir
‍ ‍ ‍ ۳۹ 🏴 حرکت كاروان اسيران از شام به مدينه 🔥 يزيد بن معاويه به امام سجاد ؏ عرض كرد: اگر مايليد در شام نزد ما بمانيد و اگر نمی‌خواهيد بسوی مدينه برگرديد! ✨ حضرت فرمودند: می‌خواهيم به مدينه برگرديم. 👈🏼 زنان و كودكان اسير اباعبدالله ؏ كه در كوفه و شام وظيفه بزرگ و حياتی خود را رسوا ساختن فرزند معاويه و حفظ نهضت کربلا از تحريف حكومت آل ابوسفيان به عالی‌ترين صورت انجام دادند اكنون به سوی مدينه بازمی‌گردند. ✌️🏼 اين زنان و كودكان اسير در حالی برمی‌گردند كه پيروزی معنوی را كسب نموده‌اند و با افتخار به شهر و جايگاه خويش باز می‌گردند.¹ 😭😭😭 اما... این بزرگوارن که برای حرکت از کربلا با هفتاد و دو عزیز جانشان وداع کرده بودند... حالا... برای حرکت از شام باید با عزیز جان حسین ؏، رقیه خاتون وداع کنند... 😭 و فقط خدا می‌داند... بر قلب زینب (س) چه گذشت، لحظه‌ی وداع با امانت حسینش ؏ 📚 از مدینه تا مدینه، ص ۵۷ ••●✦✧✦✧✦●•• بین همــــه‌ی دل‌های عــالـــم... امــــــان از دل زینبـــــ (س) 😭😭😭😭😭 🏴 🏴 کوتاه و جذاب ؛گلچین کلیپ های مذهبی ترکی و فارسی و ... همه را در خوبان عالم ؛ دنبال کنید 👇👇 @khoban_ir