گیرم غم روزگار سنگین باشد
گیرم دل بیقرار غمگین باشد
باید بکَنیم بیستونی در خویش
تا آخر شاهنامه شیرین باشد
#رباعی
#امید_صباغنو
چقدر ساده بههم ریختی روان مرا
بریده غصّۀ دلکندنت امان مرا
قبول کن که مخاطبپسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا
گذشتی از من و شبهای خالی از غزلم
گرفته حسرت دستان تو جهان مرا
سریع پیر شدم، آنچنانکه آینه نیز
شکسته در دل خود صورت جوان مرا
به فکر معجزهای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا
تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلختر از این مکن دهان مرا
چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا
تو نیم دیگر من نیستی، تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا
#امید_صباغنو
پاییز هم گذشت و بهجز حسرتش نماند
مثل خودت که رفتی و دیگر نیامدی
#امید_صباغنو
در شهر غریب و بینشان میگردم
دلخسته و گیج و ناتوان، میگردم
این شـهر و تمـام مردمانش لالاند
دنـبـال دو چـشم همزبان میگردم!
#رباعی
#امید_صباغنو
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیفهمم دلیل اصلی اعلان جنگش را
#امید_صباغنو