eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
877 دنبال‌کننده
82 عکس
6 ویدیو
2 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار
مشاهده در ایتا
دانلود
دریایی از درد است دنیا یابن‌زهرا درد جهان را با ظهور خود دوا کن
دلم به یاد تو بستان یاس و نسرین است به یاد روی تو این باغ عطرآگین است چقدر با تو در این گوشه حال من خوب است چقدر با تو دقایق عزیز و شیرین است دعا که می‌کنم آن را ستاره می‌شنود زمین و هرچه در او هست غرق آمین است من از سیاهی نفسم گذشته‌ام با تو لباس خاطره‌هایم قشنگ و رنگین است دلم که یکسره تا سقف دود غفلت بود پس از نگاه تو ای دوست قصر زرّین است دوباره باغچه‌‌ام پر شده است از گل عشق دوباره قلب من امروز غرق آذین است دوباره بر دلم آیات شعر نازل شد چقدر چشم من و واژه‌هام حق‌بین است 🦋
پیچیده عطر خاطره‌ات در خیال من روییده یاس مهر تو روی نهال من یک روز در کنار تو بودن سبب شده است مثل بهار سبز شود ماه و سال من کاری نداشت صید تو ای عشق بی‌دلیل بی تور آمدم به شکارت غزال من یک قلب ساده بود تمام تموّلم خرج تو شد تمامی مال‌ومنال من پرسیدم آرزوی دلم! دوست داری‌ام؟ با بوسه‌ات رسید جواب سؤال من خط‌های یادگاری تو مانده بر دلم من ماندم و خیال تو خوش‌خط‌وخال من! 📍@Khobaneparsigoo
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
از خوبی و کمال و وفا هیچ کم نداشت هر کس که غرق صحبت او بود غم نداشت وقت گناهِ بنده، سراسر گذشت بود در پیش اهل فقر به غیر از کرم نداشت حتی عذاب دوزخیان عین عدل بود در هیچ نقطه از حرکاتش ستم نداشت چتر وجود را به سر واژه‌ها گرفت در هیچ حرف از کلماتش عدم نداشت وقت دعا دوباره مرا غرق خواب کرد آن یکّه‌تاز مهر مگر دوستم نداشت؟ @eitaaparvanegi
همیشه سایهٔ مهر تو بر سرم بوده است خیال ماه رخت در برابرم بوده است اگرچه بند زمین شد کبوتر دل من ولی همیشه هوای تو در سرم بوده است نمانده تشنه لبم در کویر دوری تو همیشه یاد لبت آب کوثرم بوده است به چشم‌های خودم هم اگرچه شک دارم علی‌الدوام حضور تو باورم بوده است نبوده نام کسی سرنویس صفحهٔ دل همیشه اسم تو سربرگ دفترم بوده است نمانده دست من از عشقت ای نگار! تهی مدام عشق تو سرریز ساغرم بوده است
بگو که رونق این خانه را کجا بردی؟ چراغ روشن کاشانه را کجا بردی؟ به دور شمع تو مشتاق سوختن بودم مطاف و مشهد پروانه را کجا بردی؟ من از پیالۀ چشمت شراب می‌خوردم شراب و ساغر و میخانه را کجا بردی؟ به‌روی شانۀ تو رد پای اشک من است دلیل گریۀ من! شانه را کجا بردی؟ به‌جای چای، سر سفره آه می‌ریزم صفای سفرۀ صبحانه را کجا بردی؟ 💔
ای کاش قدری با دل من مهربان بودی نامهربانی کردنت درد بدی دارد