.•🧡
فصلها عوض میشوند؛
جای آلو را خرمالو میگیرد،
جای دلتنگی را دلتنگی...
#عندلیب
پی به عیب خود نبردم تا بصیرت داشتم
خویش را نشناختم، آیینهدار از دست رفت
#صائب_تبریزی
چون آینه و آب نیام تشنهٔ هر کس
نقشی که ز دل محو شود در نظرم نیست
#صائب_تبریزی
از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشمبهراه کسی مباد
#صائب_تبریزی
در حیرتم که دیده از او بر نداشتم
دل را چگونه بُرد که چشمم خبر نداشت؟!
#قدسی_مشهدی
شاید از آشفتگیهای دلم یادش دهد
ای صبا آشفتهتر کن زلف محبوب مرا!
#قدسی_مشهدی
دل داشتیم؛ دادیم!
جان بود، عرض کردیم!
چیزی که یار خواهد
صبر است و ما نداریم...
#باذل_رفیع_خان
هرچند دیدمت به تو مشتاقتر شدم
این درد جانفزا به دوا کم نمیشود!
#فیاض_لاهیجی
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگیکردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
#غزل
#فرخی_یزدی
در بزم او مجال نشستن نیافتیم
چون نرگس، ایستاده کشیدیم جام را!
#صیدی_طهرانی
گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم
گوشهٔ چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم
#صیدی_طهرانی
در قفل فروبستهٔ غمهای دل خویش
آن کهنهکلیدیم که دندانه نداریم
#فیاض_لاهیجی
جذبهٔ شوق اگر از جانب کنعان نرسد
بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند
آه اگر مور به فریاد سلیمان نرسد!
تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش
من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد
هر که از دامن او دست مرا کوته کرد
دارم امید که دستش به گریبان نرسد!
شعلهٔ شوق من از پا ننشیند صائب
تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
#غزل
#صائب_تبریزی
هر چند صد بیابان وحشیتر از غزالیم
ما را به گوشهٔ چشم، تسخیر میتوان کرد
#صائب_تبریزی
دنیا مرا فروخت ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت
#فاضل_نظری
صبحی که دلم در پی دیدار تو باشد
آن صبح دلارامترین صبح جهان است🌱
#آرش_کیانی
نمیترسی بمیرم پیش از آنکه بگذرم از تو؟
بترس از آن شکایتها که با خود میبرم از تو
چه دارم؟ از تو دارم نیمهٔ تاریک عمرم را
شبم از تو غمم از تو و بالشت ترم از تو
مرا سوزاندی و روشن رها کردی نترسیدی؟
بگیرد انتقامم را تب خاکسترم از تو؟
توی ظالم که عمری بر غرورم سروری کردی
بترس از روز مظلومان که آنجا من سرم از تو
که آنجا آه میگیرد چه آهی در گلو دارم
خودم یک صورِ رستاخیزسازِ محشرم از تو
همیشه دیر فهمیدی همیشه دیر برگشتی
زمانی یاد گلدان میکنی که پرپرم از تو
پشیمان گریه خواهی کرد روزی بر سر قبرم
دوباره دیر و من از هر زمان کفریترم از تو
#غزل 🦋
#انسیه_سادات_هاشمی
نکتهسنجان همه غارتگر مضمون هماند
سخن تازه کم و دزد سخن بسیار است!
#رفیع_مشهدی
از روزگار خویش ندانم جز اینقَدَر
خوابم ز یاد رفته و تعبیرم آرزوست
#اقبال_لاهوری
از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه
هم غم بهجای ماند و هم آبرو رود
#جلالالدین_همایی