eitaa logo
خوبان پارسی‌گو
858 دنبال‌کننده
85 عکس
6 ویدیو
2 فایل
حافظ سعدی فردوسی صائب تبریزی وحشی بافقی خاقانی مولوی بیدل دهلوی باباطاهر خیام حسین منزوی فروغ فرخزاد نیما یوشیج فاضل نظری حامد عسکری حسین دهلوی قیصر امین پور سهراب سپهری فریدون مشیری شهریار
مشاهده در ایتا
دانلود
.•🧡 فصل‌ها عوض می‌شوند؛ جای آلو را خرمالو می‌گیرد، جای دلتنگی را دلتنگی...
پی به عیب خود نبردم تا بصیرت داشتم خویش را نشناختم، آیینه‌دار از دست رفت
چون آینه و آب نی‌ام تشنهٔ هر کس نقشی که ز دل محو شود در نظرم نیست
از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم‌به‌راه کسی مباد
دل می‌بری و فکر اسیران نمی‌کنی بیچاره آن کسی که شود مبتلای تو
در حیرتم که دیده از او بر نداشتم دل را چگونه بُرد که چشمم خبر نداشت؟!
شاید از آشفتگی‌های دلم یادش دهد ای صبا آشفته‌تر کن زلف محبوب مرا!
دل داشتیم؛ دادیم! جان بود، عرض کردیم! چیزی که یار خواهد صبر است و ما نداریم...  
هرچند دیدمت به تو مشتاق‌تر شدم این درد جان‌فزا به دوا کم نمی‌شود!
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم آن‌قدر گریه نمودم که خرابش کردم شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم غرقِ خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشهٔ درد بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم زندگی‌کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
در بزم او مجال نشستن نیافتیم چون نرگس، ایستاده کشیدیم جام را!
گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم گوشهٔ چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم
در قفل فروبستهٔ غم‌های دل خویش آن کهنه‌کلیدیم که دندانه نداریم
جذبهٔ شوق اگر از جانب کنعان نرسد بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند آه اگر مور به فریاد سلیمان نرسد! تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد هر که از دامن او دست مرا کوته کرد دارم امید که دستش به گریبان نرسد! شعلهٔ شوق من از پا ننشیند صائب تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
هر چند صد بیابان وحشی‌تر از غزالیم ما را به گوشهٔ چشم، تسخیر می‌توان کرد
از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت هر شیشه‌دلی طاقت دیدار ندارد
دنیا مرا فروخت ولی کاش دست کم چون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشت
صبحی که دلم در پی دیدار تو باشد آن صبح دلارام‌ترین صبح جهان است🌱
کسی که این نقاشی رو کشیده می‌خواسته در دانشگاه هنر وین تحصیل کند و یک نقاش معروف شود، اگر او از طرف دانشگاه وین پذیرفته می‌شد تاریخ جهان بسیار متفاوت می‌شد! اسم این نقاش هیتلر است!
نمی‌ترسی بمیرم پیش از آنکه بگذرم از تو؟ بترس از آن شکایت‌ها که با خود می‌برم از تو چه دارم؟ از تو دارم نیمهٔ تاریک عمرم را شبم از تو غمم از تو و بالشت ترم از تو مرا سوزاندی و روشن رها کردی نترسیدی؟ بگیرد انتقامم را تب خاکسترم از تو؟ توی ظالم که عمری بر غرورم سروری کردی بترس از روز مظلومان که آنجا من سرم از تو که آنجا آه می‌گیرد چه آهی در گلو دارم خودم یک صورِ رستاخیزسازِ محشرم از تو همیشه دیر فهمیدی همیشه دیر برگشتی زمانی یاد گلدان می‌کنی که پرپرم از تو پشیمان گریه خواهی کرد روزی بر سر قبرم دوباره دیر و من از هر زمان کفری‌ترم از تو 🦋
نکته‌سنجان همه غارتگر مضمون هم‌اند سخن تازه کم و دزد سخن بسیار است!
مرا خواهد شکست آخر، تلنگرهای دلتنگی
از روزگار خویش ندانم جز این‌قَدَر خوابم ز یاد رفته و تعبیرم آرزوست
از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه هم غم به‌جای ماند و هم آبرو رود