eitaa logo
🌴 ارتباط با خدا🌴
85 دنبال‌کننده
653 عکس
0 ویدیو
113 فایل
❤️ برنامه های کانال ارتباط با خدا❤️ 💎 قرائت و تفسیر قرآن کریم 💎 حدیث و زندگینامه معصومین و علما 💎 احکام رهبری 💎 نهج البلاغه 💎 صحیفه سجادیه 💎 کتاب های مذهبی و انقلابی 💎 وصیت و خاطرات شهدا 💎 ادعیه و زیارات 💎 موضوع مهدویت ارتباط با ما. @ali817398
مشاهده در ایتا
دانلود
ام حمله نكند و از اين رو هر دو لشكر به سوى ديار خود بازگشتند. البته در بعضی روایات از فرار خالد سخن به میان آمده:چون خالد پرچم را برداشت. روى به هزيمت آورد و همراه مردم گريخت، و مسلمانان كشته شدند، و مشركان به تعقيب مسلمانان پرداختند[۱۵] پيغمبر صلی الله علیه و آله از ميدان جنگ خبر مى دهد[ویرایش] ابن هشام و ديگران با مختصر اختلافى نوشته اند: در آن روزى كه مسلمانان در مؤته جنگ مى كردند رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر بود و ناگهان شروع كرد به خبر دادن از ميدان جنگ و فرمود: اكنون برادران مسلمان شما با دشمنان مشغول جنگ شدند. سپس شروع كرد به خبر دادن از جنگ و گريز مسلمانان ـ مانند كسى كه خود در ميدان جنگ حضور دارد ـ تا آن كه فرمود: زيد بن حارثه پرچم را به دست گرفت و هم چنان جنگيد تا كشته شد، و پس از او جعفر پرچم را به دست گرفت و او نيز جنگ كرد تا به شهادت رسيد.[۱۶] در اين جا رسول خدا كمى درنگ كرد ـ به طورى كه انصار مدينه رنگ شان تغيير نمود ـ و خيال كردند از عبدالله بن رواحه كه از آن ها بود ـ عملى سر زده كه موجب سرافكندگى آنان شده، ناگاه پيغمبر صلی الله علیه و آله ادامه داد و فرمود: عبدالله بن رواحه پرچم را به دست گرفت و جنگيد تا كشته شد! عزاداری برای جعفر بن ابی طالب[ویرایش] و از اسماء بنت عميس ـ همسر جعفر ـ نقل كرده اند كه گفت: در آن روزى كه جعفر در «مؤته» شهيد شد من در خانه نان تهيه كرده بودم و بچه هاى خود را شستشو دادم كه ناگاه پيغمبر را ديدم به خانه ما آمد و فرمود: پسرانم كجا هستند؟ من آن ها را به نزد آن حضرت بردم. [۱۷] پيغمبر نشست و آن بچه ها را در بغل گرفت و دست به سرشان كشيد. اسماء گويد: عرض كردم، يا رسول الله گويا دست يتيم نوازى به سر ايشان مى كشى در اين وقت اشك از ديدگان آن حضرت جارى شد و فرمود: آرى جعفر به شهادت رسيد! با شنيدن اين گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله صداى من به گريه بلند شد و زنان ديگر نيز اطرافم را گرفته و شروع به گريه كردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاسته به خانه رفت و به حضرت فاطمه سلام الله علیها دستور داد غذايى براى خاندان جعفر تهيه كنيد و براى آن ها ببريد و به زنان خود دستور داد به خانه جعفر بروند و در مراسم عزادارى با آن ها شركت جويند. در برخى از روايات آمده كه اين كار را سه روز تكرار كرد و از اين رو سنت بر اين جارى شد كه پس از آن حضرت نيز اين برنامه را براى افراد مسلمانى كه عزادار مى شوند انجام دهند و تا سه روز غذاى گرم تهيه كرده براى ايشان بفرستند. مراجعت سپاه به مدينه[ویرایش] پس از شهادت سه فرمانده‌اي كه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله تعيين نموده بود، سرگرداني سپاه اسلام شروع شد؛ اما بالاخره با ترفندي كه «ثابت بن اقرم» و «خالد بن وليد» اجرا كردند، مسلمانان پس از يك روز مقاومت و پايداري سخت در برابر سپاه عظيم روم، با سلامت كامل به مدينه بازگشتند. چنان كه گفته شد: خالد بن وليد سپاه اسلام را برداشته به مدينه آمد و چون خبر آمدن آن ها به شهر رسيد مردم براى ديدار آن ها از مدينه بيرون آمدند و پيغمبر اسلام نيز بر چهار پايى سوار شد و با مسلمانان ديگر به استقبال شان رفت، اما وقتى مردم آن ها را ديدند خاك بر روى آن ها ريخته و ملامت شان مى كردند كه چرا در برابر دشمن استقامت نكرديد و از ميدان جنگ فرار كرديد؟ پيغمبر اسلام جلوى مردم را از اين كار گرفت و گفت: نه! اين ها فرارى نيستند بلكه به خواست خدا (از اين پس) حمله افكن ها خواهند بود! مسلمانان به خانه هاى خود رفتند ولى بيشتر آن ها با چهره هاى گرفته و خشمگين و زبان هاى سرزنش آميز خاندان خود رو به رو مى شدند تا جايى كه برخى حاضر نبودند در را به روى بازگشت گان از جنگ باز كنند و به آن ها مى گفتند: چرا با برادران مسلمان خود پايدارى نكرديد تا كشته شويد؟ كار به جايى رسيد كه بسيارى از سرشناسان و بزرگان شهر از ترس ملامت مردم جرئت نمى كردند از خانه ها بيرون آيند و حتى براى نماز به مسجد نمى آمدند تا آن كه پيغمبر اسلام به دنبال آنان فرستاد و يك يك را از خانه بيرون آورد و جلوى سرزنش مردم را گرفت و آن ها آرام كرد. کشته شدگان مسلمانان در این جنگ[ویرایش] و مطابق نقل ابن هشام در اين جنگ دوازده نفر از مسلمانان ـ از مهاجر و انصار ـ به شهادت رسيدند به نام هاى: جعفر بن ابي طالب، زيد بن حارثه، عبدالله بن رواحه، مسعود بن اسود، وهب بن سعد، عباد بن قيس، حارث بن نعمان، سراقة بن عمرو، ابو كليب و جابر پسران عمرو بن زيد، عمرو و عامر پسران سعد بن حارث. ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
هرروز سه حدیث از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله و سلم @KHODA114
خوشا به سعادت سبقت جويان به سايه عرش. گفتند: اى رسول خدا! آنان كيانند؟ فرمودند: آنان كه چون حق را بشنوند، بپذيرند و هرگاه حق از آنان خواسته شود، دريغ نكنند و براى مردم همان گونه قضاوت كنند كه براى خود مى كنند. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) بحارالأنوار، ج 75، ص 29، ح 19 . كسى كه براى زنده كردن حق يك مسلمان، شهادت حقّ بدهد، روز قيامت در حالى آورده مى شود كه پرتو نور چهره اش، تا چشم كار مى كند ديده مى شود و خلايق او را به نام و نسب مى شناسند. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) وَ مَنْ شَهِدَ شَهادَةَ حَقٍّ لِيُحْيِىَ بِها حَقَّ امْرِى ءٍ مُسْلِمٍ اَتى يَوْمَ الْقيامَةِ وَ لِوَجْهِهِ نورٌ مَدَّ الْبَصَرِ تَعْرِفُهُ الْخَلايِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ ؛ كافى، ج 7، ص 381، ح 1 . نمازهاى پنجگانه و نماز جمعه تا نماز جمعه بعد، كفاره گناهان ميان آنهاست، تا وقتى كه گناهان كبيره اى در ميان نيايد. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) اَلصّلَواتُ الْخَمْسُ وَ الْجُمُعَةُ اِلَى الجُمُعَةِ كَفّاراتٌ لِما بَيْنَهُنَّ ما لَمْ تَغْشَ الكَبائِرُ؛ سنن التّرمذى، ج 1، ص 138، ح 214. ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
خلاصه ای از زندگینامه آیت الله سید رضا بهاءالدینی @KHODA114
آیت الله سید رضا بهاالدینی او از ابتدای تأسیس حوزه علمیه قم به آسید صفی ( و فرزند بافضیلتش به آسید رضای آسید صفی ) شهرت داشت. آسید صفی مرد بزرگوار و باتقوایی بود که افتخار خدمت آستانه مقدسه فاطمه معصومه سلام الله علیها را چون پدرانش دارا بود. آسید رضا می فرمود: « پدرم درسهای حوزوی را تا رسائل و مکاسب خوانده بود، درس حاج شیخ می رفت و به او شهریه هم می دادند و در ادبیات ید طولایی داشت. آشنایی او با قرآن و حفظ آن تا جایی بود که کشف الآیات علما و روحانیون بود؛ هر آیه ای را می پرسیدند، در ذهن خود حاضر داشت. روزی بیست جزء قرآن می خواند و در آیات قرآن تدبر می کرد. از خصوصیات پدر ما این بود که شیطنت نداشت بلکه شیطنت هم یاد نمی گرفت. مرد خیلی آزادی بود. » در کتاب آیت بصیرت آمده است : از دیگر صفات برجسته سید صفی الدین، اندیشمندی در زندگانی و استفاده شایان از اوقات عمر بود. ایشان در مورد والد محترمشان می فرمودند: « همنشینی بسیار با علمای ربانی داشت و از مجالست و گفتگو با آنان لذت فراوان روحی و معنوی می برد. به طوری که از فیض درس و بحث آنها استفاده کرده، اندیشه های زلال معنوی به دست آورده بود. ادبیات عرب را خوب می دانست و مقداری از رسائل و مکاسب را خوانده بود. همچنین، در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر می شد. بسیار مشاهده می شد که دعاهایش به اجابت می رسند و بدون هیچ تأخیری انجام می شوند. » * فاطمه سلطان، مادر ایشان از بیت مرحوم صدرالمتألهین (ملاصدرای شیرازی- ره ) است. آقا می فرمود: « آن طوری که به ما گفته اند اینچنین است. » آن مکرمه، بانویی بزرگوار و باتقوی و دارای حالات بلند عرفانی بود. قبل از ولادت فرزندش، سید رضا، خداوند فرزندی به او عنایت می فرماید که در سن دو سالگی از دنیا می رود. مادر دلسوخته تنها به صبر در مصیبت از دست رفته فرزند دلبندش بسنده نمی کند، بلکه سجده شکر بجای آورده و آن رخداد را از الطاف حضرت حق می داند و در حال سجده از خدا درخواست فرزندی می کند که از علمای بزرگ امامیه و اولیاء الله باشد. با ولادت فرزندش سید رضا و آثار نبوغی که از دوران طفولیت در جبین او مشاهده می کند دعای خود را مستجاب می بیند، لذا در تربیت و پرورش و تعلیم او سرمایه گذاری بیشتر نموده تا ذاتیات بلند و نیکوی او به فعلیت برسد. در کتاب آیت بصیرت آمده است : صفا و صمیمیت، قناعت و ساده زیستی، عشق و علاقه به همسر و فرزندان و کیاست و صداقت، او را برای زنان فامیل و افراد محله الگو کرده بود. نورانیت روح و روان و صفای زندگانی، هدیه ای آسمانی بود که از برکت انس با قرآن و حفظ بسیاری از دعاهای معصومان (ع) برای آن بانوی پرهیزکار فراهم شده بود درباره تاریخ ولادت و خاطرات کودکی، ایشان خود می فرمودند: « آن طوری که به ما گفته اند تاریخ ولادت ما، 1327 هجری قمری بوده است، ولی ما از سنین یک سالگی را در خاطر داریم. من تقریباً یک ساله بودم و در گهواره، در آن ایام به خیارک مبتلا شدم ( خیارک دمل بزرگی است که باید جراحی شود ). جراح آمد تا جراحی کند، اطرافیان ما که متوحش بودند از دور گهواره ما رفتند؛ چون طاقت نداشتند ببینند. ما این مطلب را می فهمیدیم. جراح نیشتر را زد و ما راحت شدیم. ما شش ماهگی را یادمان هست و از سنین یکی، دو سالگی مطلب را می فهمیدیم و اینجور کارها را از وجعش (دردش) خائف و ناراحت بودیم، اما کاری نمی توانستیم بکنیم. مرحوم حاج آقا حسین (اخوی) سه سال از ما کوچکتر است و کاملاً تولدش را من یادم هست. کجا نشسته بودم، کجا مرا خواباندند، کجا متولد شد. ایشان گریه می کرد آنها چه می کردند، همه را مثل این که با بچگی ضبط کردم. یعنی مشاهده می کردم و می فهمیدم. » معنویت در کودکی در بیانی فرمودند: « خداوند از دو سالگی معرفتش را به ما داد. » نويسنده کتاب آیت بصیرت از قول ایشان نقل کرده است : «... یک ساله که بودم افراد پاک طینت و نیکو سرشت را دوست داشتم و علاقه ای قلبی به آنان پیدا می کردم. خیر و شر را می فهمیدم و اهل آن را می شناختم. در همان ایام بود که بین انسانهای خیر و نیکوکار و افراد شرور و طغیانگر فرق می گذاشتم. از این رو، مادربزرگم را که جلسات روضه امام حسین علیه السلام را اداره می کرد و در آنها روضه می خواند دوست می داشتم. پاکی، خوبی و نورانیت او را حس می کردم و از او خوشم می آمد. روزی مرا همراه خود به جلسه ای برد و این در حالی بود که به دو سالگی نرسیده بودم. آن جلسه مجلس جشن میلاد رسول اکرم (ص) بود. در آن روز شعر: « تولد شد محمد(ص) ـــ به دنیا آمد احمد(ص) » خوانده شد و بقیه همراه مادربزرگم جواب می دادند. در همان حال، جملات
را می فهمیدم و لذت می بردم. از آن روز این شعر را از حفظ دارم. آقا نقل می کردند ( به نقل از کتاب آیت بصیرت ) : « پدرم که مردی مؤمن و مهربان بود به فرزندانش بی احترامی نمی کرد. هیچ گاه آنان را تنبیه نکرده، کاری را بر آنان تحمیل نمی نمود. از این رو، اختیار و انتخاب زندگی را به ما می سپرد و از شغل و حرفه ای که علاقه داشتیم پرسش می کرد تا به علاقه و شوق ما درباره آینده آگاه شود. شبی از من سؤال کرد که به چه کاری علاقه داری؟ از آن جا که بهترین حرفه در آن روز، کار ظریف روی چوب بود و علاقه ای درونی به کارهای هنری داشتم به پدرم گفتم: نجاری را دوست دارم. پدر، نگاهی به من کرد و گفت: درس خواندن هم خوب است، حاضری برای درس خواندن استخاره کنم؟ قبول کردم. وضو گرفت، رو به قبله کرد و با چند صلوات و توجه به پروردگار، قرآن را باز کرد. ناگهان دیدم خنده ای ملیح تمام صورت پدرم را فراگرفت و با خوشحالی زیادی که از ارادت و عشق به اهل بیت علیهم السلام و سربازی آن خاندان سرچشمه می گرفت، فرمود: خوب آمد ... برای درس خواندن خوب آمد. خوب آمدن استخاره، آرامشی بر تمام وجودم افکند. از آن لحظه، به این راه مطمئن شدم و به دنبال آن شوق و علاقه ای بسیار وجودم را فراگرفت، به طوری که سر از پا نمی شناختم. در این میان، تشویقهای گذشته عالم بزرگوار، مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی ( ره) نیز بسیار کارساز بود. » در مورد تحصیل در حوزه علمیه قم می فرمودند: « در همان هفت هشت سالگی بودم که حاج شیخ عبدالکریم حائری آمد تا به مشهد برود. در ایوان طلای ( حرم حضرت معصومه سلام الله علیها ) نماز می خواند. رفت و در مراجعت توافق شد در قم بماند. ما در آن سنین در مدرسه رضویه علیه السلام بودیم. برای خواندن مغنی به مدرسه فیضیه آمدیم. آنوقت درس آشیخ محمد علی ادیب می رفتیم و اینها همه قبل از آمدن حاج شیخ بود. » **** « در دوازده سالگی در امتحان حاج شیخ شرکت کردیم و قبول شدیم. باب حال سیوطی ( از کتب حوزوی ) که قدری مشکل است و ابوطالب هم در حاشیه آن حرفهایی دارد برای امتحان معین شد. حاج شیخ به ما گفت: مطالعه کن! گفتم: مطالعه نمی خواهد. خیلی خوشش آمد. جالب این بود که شاید جاهای دیگر را ما به این خوبی بلد نبودیم: باب حال را خوب بلد بودیم. وقتی بیان کردم حاج شیخ گفت: من نفهمیدم. کنایه از اینکه دوباره بگو! ما دوباره شروع کردیم به گفتن. امتحان ما سر و صدایی پیدا کرد. حاج شیخ خیال کرد ما آدمی هستیم. نمی دانست ما آنجا را خوب بلدیم، ابوطالب هم چیزهایی دارد که استاد گفته بود و ما حفظ کرده بودیم. » « حاج شیخ حتی یک مرتبه با ما اوقات تلخی نکرد، با اینکه خیلی اذیتش کردیم. تا یک مسأله ای پیش می آمد وقتی حاج شیخ می آمد می رفتیم پیش حاج شیخ و حاج شیخ هم جواب می داد. » می فرمودند: « وقتی ما در مدرسه فیضیه و در حجره بودیم با اینکه منزل ما قم بود همین محله ای که الان هستیم، ولی یکبار حساب کردیم دیدیم یک سال شده است که به منزل نرفته ایم. آنقدر سرگرم تحصیل و تدریس بودیم که به فکر منزل نمی افتادیم و هر وقت پدر و مادر و اقوام می خواستند از ما دیدنی بکنند به مدرسه می آمدند. مادرم گاهی می آمد از دور مرا می دید و می رفت. آنها هم می خواستند ما سرگرم اشتغالات خود باشیم. در این حجره چند تدریس داشتیم. پدرم که از دنیا رفت حاج شیخ در همین حجره برای تسلیت به دیدن ما آمد. آن وقت خیلی جوان بودیم. مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی هر روز به حجره ما رفت و آمد داشت و این حجره خاطراتی از آن مرد دارد. » آقای حیدری کاشانی نقل می کند: « کسالت و نقاهت آقا دو گونه بود؛ گونه ای از دوران نوجوانی و از همان زمان که این پرورده دامن عصمت و طهارت برای حفظ عفاف خود مرتب از خود خون می گیرد که قوای خود را تضعیف کند و دچار عدم عفاف نشود. می فرمود: « آن کارها باعث نقاهت ما شد. وقتی کسالت مرا به امام گفته بودند. فرموده بود: او که همیشه مریض است و ضعف و نقاهت دارد و ایشان درست گفته بود. کسالت ما همان ضعف مفرط ما بود که منشأش خونهایی بود که ما گرفته بودیم. مرحوم حاج شیخ هم به ما اعتراض می کرد که چرا خون می گیری ولی مشکلات ما را نمی دانست. » کسالت دیگر، نقاهت دوران پیری و امراض جسمی بود. روزی خدمتش رسیدم از درد معده می نالید، عرض کردم کرفس و سبزی را اجازه دهید بجوشانیم، آبش را داخل نخود آب کنید ان شاء الله مفید است. فرمود: « از اینها گذشته. گفتم: چه باید کرد؟ فرمود: باید تسلیم شد. » « کل من علیها فان » و بعد فرمود: « ما سه مرتبه با خدا دبه کرده ایم، بنا بوده برویم، از خدا خواستیم بمانیم. » سه روز بعد از این ملاقات با یکی از ائمه جمعه خدمتش رسیدم. آقا خوابیده بود به فرموده خودشان ایشان
را بلند کردم. کمی نشست و فرمود مرا بخوابانید. نزدیکان گفتند. آقا سکته خفیفی کرده است. حقیر به یاد سه روز قبل ایشان افتادم که فرمود: باید تسلیم شد. خیلی ناراحت شدم. از آن روز به بعد گویا روز به روز ارتحال و انتقال از این عالم را در وضع مزاجش می دیدم. چند روز پس از این تاریخ خدمتشان رسیدم و چند خبر فوت به ایشان دادم. خیلی ساده و طبیعی با آنها برخورد کرد. دیدم آنچه معروف است در بین مردم که اخبار ناگوار را به مریض ندهید، در اینجا مورد ندارد. با خبر مرگ به عنوان یک امر پیش پا افتاده برخورد داشت؛ مثل اینکه بشنود فلانی به سفر رفت یا از سفر برگشت، آنهم سفرهای دم دست. این نشانگر این معنی است که آن فاصله زیادی که دیگران بین عوالم می بینند، سالکین الی الله و عرفاء بالله، این چنین دیدی ندارند. در یکی از همین روزها فرمود: « ما می دانیم آن طرف برای ما بهتر است، لذا از مرگ باکی نداریم. » و در هفته دیگر که خدمتشان رسیدم، فرمود: « ما به تو گفتیم که از مرگ باکی نیست، اما خیلی مشکل است. » یکی از آقایان مورد اعتماد می فرمود: در دوران نقاهت آیت الله بهاء الدینی یک روز بعد از نماز صبح نشسته بودم چشمم روی هم بود. حالتی به من دست داد؛ در آن حال آیت الله بهاء الدینی را دیدم که به من می فرماید: « یک هفته دیگر من از دنیا می روم و سلمان و ابوذر به تشیع من می آیند. » از آن به بعد هر چه دوستان درباره کسالت آقا با من سخن می گفتند، من اظهار یأس می کردم. پس از یک هفته ایشان از دنیا رفت. شاید می خواست هشداری بدهد که تشییع جنازه مرا از دست مده. بعد از فوت ایشان یکی از بزرگان گفته بود که دو شخصیت بزرگ از پیشینیان در تشیع جنازه ایشان بودند. اما اسم از آن دو شخصیت نبرده بود. غروب آفتابِ آسمان عرفان و معنویت در روز جمعه 28/4/1376 برابر با 14 ربیع الاول 1418 هجری قمری واقع شد. مقبره مرحوم آيت الله بهاءالدینی - حرم حضرت معصومه - س فرستنده عکس : یکی از ارادتمندان ایشان محل دفن پیکر مطهر ایشان به فرموده رهبری مکان دفن پیکر مطهر آن بزرگ مرد عرصه عرفان و تهذیب در مسجد بالا سر در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، کنار قبر مطهر مرحوم آیت الله العظمی اراکی، بالای سر استادش، مرحوم آیت الله عبدالکریم حائری یزدی و دیگر مراجع معین شد. معمار و دیگر مسئولین آستانه مقدسه می گفتند: اینجا بتون است، قبری نمی شود درآورد. دوستان اظهار کردند رهبری فرموده اند، اجازه دهید ما همین مکان را می کنیم اگر بتون بود، یا اگر قبری بود او را پر می کنیم . اضافه کردند آقای بهاء الدینی فردی عادی نیست. معمار آستانه می گوید: اگر فرد عادی نیست باید زمین برای او شکافته شود، به او می گویند: شما دستور دهید زمین را بکنند ببینند قبر چگونه آماده می شود. شروع به کندن کردند نه قبری بود نه بتونی، یا پایه آجری، قبری وسیع و بکر آماده شد. آنها که به وجب، وجب این مکان وقوف داشتند! بعضی با این عبارت که حرف حسابی به کله شما فرو نمی رود، دوستان را مورد خطاب قرار داده که اینجا قبری نمی شود کند ! . در زمان حیات آیت الله بهاء الدینی وقتی درباره مکان قبر، با ایشان مذاکره شده بود، فرموده بودند: « آقای حاج میرزا جواد آقای ملکی گفته قبر تو پای من. » امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند: « اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکه و بقاع الارض التی کان یعبد الله علیها و أبواب السماء التی کان یصعد فیها بأعماله و ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسدها شیء لان المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحصن سور المدینة لها: چون مؤمن بمیرد فرشته های آسمان و قطعه های زمین که خدا را در آنها عبادت کرده و درهای آسمانها که عبادتش از آن بالا رفته بر او بگریند و در اسلام رخنه ای افتد که چیزی آنرا نبندد. زیرا مؤمنان مسئله دان و عالم، دژهای اسلامند، مانند حصارهای شهر که بر گرد آن است. » ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
هرروز سه حدیث از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله و سلم @KHODA114
هر كس ماندگارى مى خواهد ـ و البته ماندگارى [ابدى] وجود ندارد ـ بايد صبحانه را زودتر بخورد، كفش مناسب بپوشد، رداى (بالاپوش) خود را سبك كند و كمتر با زنان بياميزد. پرسيدند: اى پيامبر خدا! سبك بودن رَدا به چيست؟ فرمودند: به كم بودنِ بدهى. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) مَنْ اَرادَ الْـبَقاءَ و لا بَقاءَ: فَلْيُباكِرِ الْغَداءَ وَلْيُجَوِّدِ الْحِذاءَ وَلْيُخَفَّفِ الرِّداءَ وَلْيُقِلَّ مُجامَعَةَ النِّساءِ. قيلَ يا رَسولَ اللّه ِ وَ ما خِفَّةُ الرِّداءِ؟ قالَ: قِلَّةُ الدَّيْنَ ؛ من لايحضره الفقيه ، ج 3، ص 555، ح 4902 . پرهيز، سرآمد درمان، و معده، خانه درد است . هر بدنى را به همان كه بدان خو مى گيرد، عادت دهيد . (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) الحِميَةُ رَأسُ الدَّواءِ ، وَالمَعِدَةُ بَيتُ الدّاءِ ، وعَوِّدوا كُلَّ جِسمٍ مَا اعتادَ؛ الأحكام النبويّة ، جلد 2 ، صفحه 7 ساكنان يك خانه ، در اثر كم خوردن غذا ، خانه شان نورانى مى گردد . (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَقِلُّ طُعمُهُم ؛ فَتَستَنيرُ بُيوتُهُم . كنز العمّال ، جلد 3 ، صفحه 391 ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
احکام مقام معظم رهبری احکام نماز قسمت اول اهمیت و شرایط نماز @KHODA114
س 338. کسى که عمداً نماز را ترک کند يا سبک بشمارد، چه حکمى دارد؟ ج. نمازهاى روزانه اى که در پنج نوبت خوانده مى شود، از واجبات بسيار مهم شريعت اسلامى بوده و بلکه ستون دين است و ترک يا سبک شمردن آن شرعاً حرام و موجب استحقاق عقاب است. س 339. آيا بر کسى که آب و چيزى که تيمّم بر آن صحيح است، در اختيار ندارد (فاقد الطهورين)، نماز واجب است؟ ج. بنا بر احتياط، نماز را در وقت بخواند و بعد از وقت با وضو يا تيمّم قضا نمايد. س 340. به نظر شريف جناب عالى، موارد عدول در نماز واجب کدام است؟ ج. عدول در موارد زير واجب است: 1. از نماز عصر به نماز ظهر، در صورتى که در بين نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است. 2. از نماز عشا به نماز مغرب اگر در بين نماز عشا متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نکرده باشد. 3. اگر دو نماز قضايى که در اداى آن هاترتيب معتبر است، بر عهده او باشد و بر اثر فراموشى قبل از اداى نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود. و عدول در موارد زير مستحبّ است: 1. از نماز ادا به نماز قضاى واجب، در صورتى که بر اثر آن وقت فضيلت ادا فوت نشود. 2. از نماز واجب به مستحبّ براى درک ثواب نماز جماعت. 3. از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه براى کسى که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جاى آن سوره ديگرى را خوانده و به نصف رسيده و يا از آن گذشته است. البته در این مورد اگرچه عدول برای درک ثواب قرائت سوره جمعه موافق احتیاط استحبابی است لکن می تواند آن سوره را رها کند و سوره جمعه را بخواند. س 341. نمازگزارى که مى خواهد در روز جمعه بين نماز جمعه و ظهر جمع نمايد، آيا بايد براى هر يک بدون قصد وجوب، فقط قصد قربت کند، يا اين که براى يکى از آن دو هم قصد قربت نمايد و هم قصد وجوب و براى ديگرى فقط قصد قربت نمايد و يا اين که بايد براى هر دو هم قصد وجوب کند و هم قصد قربت؟ ج. در هر يک از آن دو قصد قربت کافى است و قصد وجوب در هيچ کدام واجب نيست. س 342. اگر خونريزى از دهان يا بينى از اول وقت نماز تا نزديک آخر آن ادامه داشته باشد، نماز چه حکمى دارد؟ ج. اگر تطهير بدن ممکن نباشد و بترسد وقت نماز فوت شود، نماز را در همان حالت بخواند. س 343. آيا هنگام خواندن ذکرهاى مستحبّى نماز، آرامش کامل بدن واجب است يا خير؟ ج. فرقى بين ذکر واجب و مستحبّ در وجوب استقرار و آرامش بدن نيست. بلى، گفتن ذکر به قصد ذکر مطلق در حال حرکت اشکال ندارد. س 344. براى بعضى از افراد در بيمارستان لوله هايى به نام سوند براى خروج بول قرار مى دهند که در اين صورت بول بدون اختيار از مريض در حالت خواب يا بيدارى و يا در بين نماز خارج مى شود، اميدواريم به اين سؤال پاسخ فرماييد: آيا اين فرد بايد دوباره نماز را در وقت ديگرى بخواند يا نمازى که در آن حالت خوانده، کافى است؟ ج. اگر در آن حالت نماز را طبق وظيفه شرعى و فعلى خود خوانده، صحيح است و اعاده و قضاى آن واجب نيست. ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
هرروز سه حدیث از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله و سلم @KHODA114
خوشا به سعادت كسى كه عمرش طولانى و كردارش خوب باشد. چنين كسى عاقبتش خوب است؛ زيرا پروردگارش از او راضى است. و واى بر كسى كه عمرش طولانى و كردارش بد باشد. چنين كسى عاقبتش بد است؛ چرا كه پروردگارش از او ناراضى است. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) طوبى لِمَنْ طالَ عُمْرُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ فَحَسُنَ مُنْقَلَبُهُ اِذْ رَضىَ عَنْهُ رَبُّهُ وَ وَيْلٌ لِمَنْ طالَ عُمْرُهُ وَ ساءَ عَمَلُهُ وَ ساءَ مُنْقَلَبُهُ اِذْ سَخِطَ عَلَيْهِ رَبُّهُ؛ بحارالأنوار، ج 69، ص 400، ح 95. با حرمت ترينِ مسجدها و دوست داشتنى ترين آنها نزد خدا و گرامى ترينشان در پيشگاه خداى متعال ، مسجد الحرام است . (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) أعظَمُ المَساجِدِ حُرمَةً ، وأحَبُّها إلَى اللّه ِ وأكرَمُها عَلَى اللّه ِ تَعالى ، المَسجِدُ الحَرام . بحار الأنوار: ج 6 ص 300 . هر كس در روز پنج شنبه و شب جمعه ، مسجد را نظافت كند و گَرد و خاكى را كه در چشم مى رود ، بِروبَد ، خداوندْ او را مى آمرزد . (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) مَن كَنَسَ المَسجِدَ يَومَ الخَميسِ ولَيلَةَ الجُمُعَةِ ، فَأَخرَجَ مِنهُ مِنَ التُّرابِ ما يُذَرُّ فِي العَينِ ، غَفَرَ اللّه ُ لَهُ . بحار الأنوار: ج 83 ص 385 ح 61 . ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
موضوع مهدویت مقاله جایگاه مصر در احادیث آخرالزمان @KHODA114
خروج ابقع از مصر و شکست او از سفیانی إذا اختلفت الرایات السود خسف بقریة من قری إرم، و سقط جانب مسجدها الغربی، ثم تخرج بالشام ثلاث رایات: الأصهب، والأبقع، والسفیانی، فیخرج السفیانی من الشام، والأبقع من مصر، فیظهر السفیانی علیهم" از علی(ع): زمانی که پرچم های سپاه (در شام) با یکدیگر اختلاف نمایند قریه ای از قراء، ارم، در زمین فرو رفته (بواسطهء زلزله) و قسمت غربی مسجد آن خراب شده و سقوط می کند. سپس سه پرچم (وحزب) اعلام موجودیت کرده، اصهب، ابقع و سفیانی و سفیانی از شام و ابقع، از مصر خروج کرده اما سفیانی بر آنها پیروز می گردد.(1) تحریم اقتصادی مصر "منعت العراق قفیزها و درهمها، و منعت الشام مدها و دینارها، و منعت مصر إردبها، و دینارها وعدتم من حیث بدأتم، وعدتم من حیث بدأتم، وعدتم من حیث بدأتم" سهیل از پدرش، از ابوهریره از رسول خدا(ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: عراق از پیمانه و درهمش و شام از پیمانه و دینارش و مصر از پیمانه و دینارش محروم می شود،( تحریم اقتصادی می شوند) و برمی گردید از همان جایی که شروع کردید و برمی گردید از همانجایی که شروع کردید و برمی گردید از همانجایی که شروع کردید(2) شکست مصری هاازشامی هاوبه اسارت رفتن آنان "إذا ملک رجل الشام، وآخر مصر، فاقتتل الشامی و المصری، وسبا أهل الشام قبائل من مصر، وأقبل رجل من المشرق برایات سود صغار قبل صاحب الشام، فهو الذی یؤدی الطاعة إلی المهدی. قال أبوقبیل: یکون بإفریقیة أمیر اثنا عشر سنة ثم تکون بعده فتنة، ثم یملک رجل أسمر یملأها عدلا، ثم یسیر إلی المهدی فیؤدی إلیه الطاعة ویقاتل عنه" تبیع، از کعب، روایت کرده و آنرا به پیامبر(ص) نسبت نداده است، در این روایت آمده است: زمانی که مردی در شام و دیگری در مصر به حکومت برسند با یکدیگر نبرد کرده تا آنکه اهل شام قبیله هائی از مصر را به اسارت می گیرند، آنگاه مردی از مشرق با پرچم های سیاه و کوچک به طرف شام خروج می نماید و او همان کسی است که با حضرت مهدی(ع) بیعت کرده و از آن حضرت اطاعت می نماید و جنگ می کند از طرف آن حضرت(3) تسلط قبطیان بر مصر ...وغلبة القبط علی أطراف مصر... وقبطیان برمصرغلبه وتسلط پیدا خواهندکرد(4) فرار حاکم مصر به غرب و آغازگر جنگ ها سیکون رجل من بنی أمیة مصر یلی سلطانا ثم یغلب علی سلطانه أو ینزع(منه) ثم یفر إلی الروم فیأتی بالروم إلی أهل الاسلام، فذلک أول الملاحم" از ابوالنجم نقل است که می گوید: از اباذر شنیدم که می گفت از رسول خدا(ص) شنیده که آن حضرت فرمود: به زودی مردی از بنی امیه والی مصر می شود، آنگاه شکست می خورد یا اینکه حکومت از او گرفته می شود، سپس به سوی روم می گریزد و از آنجا بر ضد مسلمانان لشکرکشی می کند و آن نخستین جنگ و درگیری است.(5) حرکت پرچم های قیس در مصر ترید الاکثار أم أجمل لک؟ فقال: بل تجمل لی، قال: إذا رکزت رایات قیس بمصر، و رایات کندة بخراسان حسن بن جهم می گوید: از ابوالحسن(ع) درباره مسأله(فرج) سؤال کردم حضرت فرمود: آن را به گونه ای مفصل برایت بیان کنم یا به طور خلاصه، عرض کردم می خواهم آن را برایم خلاصه بیان فرمایی، حضرت فرمود: (فرج) آن زمان است که درفش های قیس در مصر و درفش های کنده در خراسان به حرکت درآید(6) البته توجه داشته باشیدکه قیس هم می تواند غربی ها باشد و هم می تواند فلسطینی ها باشند که از غزه می آیند. خروج پرچم های سبز رنگ از مصر به سوی شام کأنی برایات من مصر مقبلات خضر مصبغات حتی تأتی الشامات فتهدی إلی ابن صاحب الوصیات معمربن خالد از ابی الحسن(ع) روایت کرده که فرمود: گویی درفش های سبز رنگ آمیزی شده ای را می بینم که از مصر می آیند تا به شامات می رسند و از [آنجا] به سمت فرزند صاحب الوصیات هدایت می شوند(7)
قیام فرمانده نظامی در مصر لایطهر الله الأرض من الظالمین حتی یسفک الدم الحرام. - ثم ذکر أمر بنی أمیة وبنی العباس فی حدیث طویل- ثم قال: إذا قام القائم بخراسان، وغلب علی أرض کوفان وملتان، وجاز جزیرة بنی کاوان، وقام منا قائم بجیلان وأجابته الآبر والدیلم‍(- ان)، وظهرت لولدی رایات الترک متفرقات فی الأقطار والجنبات، وکانوا بین هنات وهنات. إذا خربت البصرة، وقام أمیرالامرة بمصر فحکی علیه السلام حکایة طویلة - ثم قال: إذا جهزت الألوف، وصفت الصفوف و قتل الکبش الخروف هناک یقوم الآخر، ویثور الثائر، ویهلک الکافر، ثم یقوم القائم المأمول، والامام المجهول، له الشرف والفضل، وهو من ولدک یا حسین، لاابن مثله یظهر بین الرکنین، فی دریسین بالیین یظهر علی الثقلین، ولا یترک فی الأرض دمین، طوبی لمن أدرک زمانه، ولحق أوانه، وشهد أیامه" ابراهیم بن عبیدالله بن علاء، از پدرش از امام صادق(ع) و آن حضرت از علی(ع) نقل کرده که فرمود: خداوند زمین را از ستمگران پاک نخواهد کرد تا آنکه خون حرامی ریخته شود، سپس حضرت برنامه بنی امیه و بنی عباس را در حدیثی طولانی ذکر کرده، سپس فرمود: زمانی که شخصی از ما در خراسان قیام کرده و بر سرزمین، کوفان وملتان غلبه نمود و از جزیرهء بنی کاوان گذشت و نیز شخصی دیگر از ما در جیلان قیام کرده و قبائل، آبر و دیلمان به او بپیوندند، و برای یاری فرزند من (مهدی) پرچم های ترک به طور پراکنده در گوشه وکنار جهان در میان کم وبیش مشکلات به اهتزاز درآمد و زمانی که بصره خراب شده و رئیس امارت و حکومت در مصر قیام کند، سپس حضرت حکایتی طولانی را ذکر کرد و فرمود: زمانی که هزاران نفر تجهیز شده و صف ها کشیده شد و شخص بزرگتر، شخص کوچک تر را بکشد آنگاه شخص دیگری قیام کند و انقلاب نماید و کافر هلاک شود، سپس قائم منتظر و امام نهان و ناشناخته که صاحب فضل و شرف بوده قیام می نماید و او از فرزندان توست ای حسین، درحالی که هیچ فرزندی مانند او نخواهد بود، در بین رکنین(بین رکن و مقام در مکه) با دو لباس کهنه قیام کرده و بر جن و انس غلبه می کند و [انتقام از] دو خون را در زمین ترک نخواهد کرد خوشا به حال کسی که زمان او را درک کرده و شاهد دوران آن حضرت باشد.(8) خروج بافنده بلند قامت در سرزمین مصر ...ویخرج الحائک الطویل بأرض مصر والنیل، قال سلمان فقلت: وما الحائک الطویل؟ قال: رجل صعلوک لیس من أبناء الملوک، تظهر له معادن الذهب، ویساعده العجم والعرب، ویأتی له منکل شئ حتی یلی الحسن ویکون فی زمانه العظائم .... مردی بلند قد و بافندهای در سرزمین مصر و نیل خروج می کند. سلمان پرسید این مرد کیست؟ فرمود مردی بدبخت و از پادشاهان نیست و معادن برایش کشف می شود و ایرانیان و اعراب او را کمک می کنند تا اینکه به مقام و منزلتی خواهدرسید(9)
پی‌نوشت‌ها: 1-ابن حماد: ص 77 - حدثنا الولید ورشدین، عن ابن لهیعة، عن أبی قبیل، عن أبی رومان، عن علی قال: - وفیها: قال ابن لهیعة، عن أبی قبیل، عن أبی رومان، عن علی قال: (تخرج بالشام ثلاث رایات: الأصهب، والأبقع من مصر، فیظهر السفیانی علیهم). کنزالعمال: ج 11 ص 284 ح 31536 - عن روایة ابن حماد الأولی بتفاوت یسیر. 2- إسحاق بن راهویه: علی ما فی سنن البیهقی. تفسیر القرطبی: ج 8 ص 4 - أوله ، کما فی أحمد، و قال" ومما یصحح هذا المذهب ما رواه الصحیح عن أبی هریرة". جمع الجوامع: ج 1 ص 848 - کما فی مسلم، عن أحمد، ومسلم، وأبی داود. کنزالعمال: ج 11 ص 131 ح 30913 - کما فی مسلم، عن أحمد، و مسلم، و أبی داود. 3-ملاحم ابن طاووس: ص 54 ب 99 - عن ابن حماد، ما عدا قوله" یکون بأفریقیة أمیراثنا عشر سنة، ثم تکون بعده فتنة " و فی سنده" . . رشدی. . شقر" .بن حماد: ص 85 - حدثنا رشدین، عن ابن لهیع، عن أبی قبیل، عن شفی، عن تبیع، عن کعب قال: - ولم یسنده إلی النبی(ص).: عرف السیوطی، الحاوی: ج 2 ص 68 - عن ابن حماد، وفیه". . قتل صاحب الشام. . اثنتا عشر سنة ویکون بعده فتنة".: برهان المتقی: ص 149 ب 7 ح 8 و 9 - عن عرف السیوطی، الحاوی، و لیس فیه" قتل صاحب الشام". فرائد فوائد الفکر: ص 17 ب 5- عن ابن حماد. 4- مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 274 - مرسلا عن علی(ع): - البحار: ج 41 ص 319 ب 114 ح 42 - عن مناقب ابن شهرآشوب، 5-برهان المتقی: ص 200 ح 6 - کما فی عرف السیوطی، عنه، ورواه أیضا بسند آخر عن أبی ذر - فیض القدیر: ج 4 ص 131 ح 4777 - عن الجامع الصغیر- ملاحم ابن المنادی: ص 33 6-الارشاد: ص 360 - علی بن أسباط، عن (أبی) الحسن بن الجهم قال: سأل رجل أباالحسن(ع) عن الفرج فقال: - غیبة الطوسی: ص 272 - کما فی الارشاد بتفاوت، عن الفضل: - وفیه "إذا تحرکت رایات . . بخراسان، أو ذکر غیر کندة" .البحار: ج 52 ص 214 ب 25 ح 68 - عن الارشاد، و غیبة الطوسی. 7- الارشاد: ص 360 - الفضل بن شاذان، عن معمر بن خالد، عن أبی الحسن(ع) قال: -کشف الغمة: ج 3 ص 251 - عن الارشاد، وفیه" . . میمون بن خلاد" .الصراط المستقیم: ج 2 ص 250 ب 11 ف 8 - عن الارشاد 8-النعمانی: ص 274 - 276 ب 14 ح 55 - أخبرنا علی بن أحمد قال: حدثنا عبیدالله بن موسی العلوی قال: حدثنا عبدالله بن حماد الأنصاری قال: حدثنا إبراهیم بن عبیدالله بن العلاء قال: حدثنی أبی، عن أبی عبدالله جعفربن محمد علیهماالسلام" أن أمیرالمؤمنین(ع)حدث عن أشیاء تکون بعده إلی قیام القائم، فقال الحسین: یاأمیرالمؤمنین متی یطهر الله الأرض من الظالمین؟ فقال أمیرالمؤمنین(ع)-البحار: ج 52 ص 235- 237 ب 25 ح 104- عن النعمانی 9-البحار: ج 52 ص 275 ب 25 ح 168 - عن العدد القویة. نفس الرحمن فی فضائل سلمان: ص 103 ب 11 - عن العدد القویة. منتخب الأثر: ص 248 ف 2 ب 25 ح 6 - عن دلائل الإمامة. ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
هرروز سه حدیث از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله و سلم @KHODA114
فاطمه علیها السلام پاره تن و نور چشم و میوه دل من است. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) ان فاطمة بضعة منی و هی نور عینی وثمرة فؤادی؛ الامالی، شیخ صدوق، ص 486 . فاطمه علیها السلام عزیزترین مردم در نزد من است. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) فاطمة اعز البریة علی؛ الامالی، شیخ مفید، ص 259 . هر كس مسجدى را جارو كند ، خداوند براى او ، ثواب آزاد كردن بنده اى را مى نويسد ، و هر كس از مسجد به اندازه خاشاكى كه به چشم مى رود ، بيرون ببرد ، خداى عز و جل ، وى را از رحمتش دوچندان برخوردار مى گردانَد . (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) مَن قَمَّ مَسجِدا كَتَبَ اللّه ُ لَهُ عِتقَ رَقَبَةٍ ، ومَن أخرَجَ مِنهُ ما يُقذي عَينا كَتَبَ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لَهُ كِفلَينِ مِن رَحمَتِهِ . بحار الأنوار: ج83 ص 383 ح 56 . ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
نهج البلاغه خطبه ۲۴ برانگیختن مردم به پیکار @KHODA114
متن عربی 24- و من خطبة له ( عليه السلام ) و هي كلمة جامعة له، فيها تسويغ قتال المخالف، و الدعوة إلى طاعة اللّه، و الترقي فيها لضمان الفوز : وَ لَعَمْرِي مَا عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَيَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِيهَانٍ فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ امْضُوا فِي الَّذِي نَهَجَهُ لَكُمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِكُمْ فَعَلِيٌّ ضَامِنٌ لِفَلْجِكُمْ آجِلًا إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلًا . متن فارسی به جانم سوگند، در جنگ با كسى كه در راه حق قدم نگذارد، و در گمراهى گام بردارد، سستى نپذيرم و راه نفاق پيش نگيرم. پس بندگان خدا! از خدا بپرهيزيد، و از خدا، هم به سوى خدا بگريزيد. راهى را كه براى شما نهاده پيش گيريد، و پى اداى تكليف خويش گيريد، كه پيروزى شما در آن است، و اگر نه در اين جهان، در آن جهان است و على اين پيروزى را پايندان است. ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
هرروز سه حدیث از حضرت محمد صلوات الله علیه و آله و سلم @KHODA114
ای فاطمه! اگر تمام پیامبرانی که خدا برانگیخته و تمام فرشتگانی که مقرب درگاه خود گردانده است، برای هر کینه توزی که حق تو را غصب نموده است، شفاعت کنند، هرگز خدا او را از آتش [دوزخ] خارج نمی سازد. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) یا فاطمة! لو ان کل نبی بعثه الله وکل ملک قربه شفعوا فی کل مبغض لک غاصب لک ما اخرجه الله من النار ابدا؛ بحارالانوار، ج 76، ص 354 . من نام دخترم را فاطمه علیها السلام گذاشتم؛ زیرا خدای - عزوجل - فاطمه علیها السلام و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) انی سمیت ابنتی فاطمة لان الله عزوجل فطمها وفطم من احبها من النار؛ عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج 2، ص 46 . بی شک خداوند با خشم فاطمه علیها السلام به خشم می آید و با خشنودی او خشنود می شود. (حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها؛ الامالی، شیخ مفید، ص 94 . ✅ ارتباط با خدا @KHODA114
صحیفه سجادیه نیایش ۲۴ نیایش درباره پدر و مادرش درود خدا بر ایشان باد @KHODA114
📃 متن عربی نیایش بیست و چهارم 🔻 نيايش ، درباره پدر و مادرش كه درود بر ايشان باد 🍃🌻 وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ لِأَبَوَيْهِ عَلَيْهِمَا السّلَام ُ: 🌅 اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِك َ، وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرِين َ، وَ اخْصُصْهُمْ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ سَلَامِكَ. وَ اخْصُصِ اللّهُمّ وَالِدَيّ بِالْكَرَامَةِ لَدَيْك َ، وَ الصّلَاةِ مِنْكَ ، يَا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ. 🏕اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِه ِ، وَ أَلْهِمْنِي عِلْمَ مَا يَجِبُ لَهُمَا عَلَيّ إِلْهَاماً، وَ اجْمَعْ لِي عِلْمَ ذَلِكَ كُلّهِ تَمَاما ً، ثُمّ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تُلْهِمُنِي مِنْه ُ، وَ وَفّقْنِي لِلنّفُوذِ فِيمَا تُبَصّرُنِي مِنْ عِلْمِهِ حَتّى لَا يَفُوتَنِي اسْتِعْمَالُ شَيْءٍ عَلّمْتَنِيه ِ، وَ لَا تَثْقُلَ أَرْكَانِي عَنِ الْحَفُوفِ فِيمَا أَلْهَمْتَنِيهِ 🌅 اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ كَمَا شَرّفْتَنَا بِهِ ، وَ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِه ِ، كَمَا أَوْجَبْتَ لَنَا الْحَقّ عَلَى الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ. اللّهُمّ اجْعَلْنِي أَهَابُهُمَا هَيْبَةَ السّلْطَانِ الْعَسُوف ِ، وَ أَبَرّهُمَا بِرّ الْأُمّ الرّءُوف ِ، وَ اجْعَلْ طَاعَتِي لِوَالِدَيّ وَ بِرّي بِهِمَا أَقَرّ لِعَيْنِي مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنَان ِ، وَ أَثْلَجَ لِصَدْرِي مِنْ شَرْبَةِ الظّمْآنِ حَتّى أُوثِرَ عَلَى هَوَايَ هَوَاهُمَا ، وَ أُقَدّمَ عَلَى رِضَايَ رِضَاهُمَا وَ أَسْتَكْثِرَ بِرّهُمَا بِي وَ إِنْ قَلّ ، وَ أَسْتَقِلّ بِرّي بِهِمَا وَ إِنْ كَثُرَ. 🏕 اللّهُمّ خَفّضْ لَهُمَا صَوْتِي ، وَ أَطِبْ لَهُمَا كَلَامِي ، وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِيكَتِي ، وَ اعْطِفْ عَلَيْهِمَا قَلْبِي ، وَ صَيّرْنِي بِهِمَا رَفِيقاً ، وَ عَلَيْهِمَا شَفِيقاً. اللّهُمّ اشْكُرْ لَهُمَا تَرْبِيَتِي ، وَ أَثِبْهُمَا عَلَى تَكْرِمَتِي ، وَ احْفَظْ لَهُمَا مَا حَفِظَاهُ مِنّي فِي صِغَرِي. اللّهُمّ وَ مَا مَسّهُمَا مِنّي مِنْ أَذًى ، أَوْ خَلَصَ إِلَيْهِمَا عَنّي مِنْ مَكْرُوهٍ، أَوْ ضَاعَ قِبَلِي لَهُمَا مِنْ حَقٍّ فَاجْعَلْهُ حِطّةً لِذُنُوبِهِمَا . 🌅 وَ عُلُوّاً فِي دَرَجَاتِهِمَا ، وَ زِيَادَةً فِي حَسَنَاتِهِمَا ، يَا مُبَدّلَ السّيّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ. اللّهُمّ وَ مَا تَعَدّيَا عَلَيّ فِيهِ مِنْ قَوْل ٍ، أَوْ أَسْرَفَإ عَلَيّ فِيهِ مِنْ فِعْل ٍ، أَوْ ضَيّعَاهُ لِي مِنْ حَق ٍّ، أَوْ قَصّرَا بِي عَنْهُ مِنْ وَاجِبٍ فَقَدْ وَهَبْتُهُ لَهُمَا ، وَ جُدْتُ بِهِ عَلَيْهِمَا وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِي وَضْعِ تَبِعَتِهِ عَنْهُمَا، فَإِنّي لَا أَتّهِمُهُمَا عَلَى نَفْسِي، وَ لَا أَسْتَبْطِئُهُمَا فِي بِرّي ، وَ لَا أَكْرَهُ مَا تَوَلّيَاهُ مِنْ أَمْرِي يَا رَبّ. 🏕 فَهُمَا أَوْجَبُ حَقّاً عَلَي ّ، وَ أَقْدَمُ إِحْسَاناً إِلَيّ، وَ أَعْظَمُ مِنّةً لَدَيّ مِنْ أَنْ أُقَاصّهُمَا بِعَدْل ٍ، أَوْ أُجَازِيَهُمَا عَلَى مِثْل ٍ، أَيْنَ إِذاً يَا إِلَهِي طُولُ شُغْلِهِمَا بِتَرْبِيَتِي وَ أَيْنَ شِدّةُ تَعَبِهِمَا فِي حِرَاسَتِي وَ أَيْنَ إِقْتَارُهُمَا عَلَى أَنْفُسِهِمَا لِلتّوْسِعَةِ عَلَيّ هَيْهَاتَ مَا يَسْتَوْفِيَانِ مِنّي حَقّهُمَا ، وَ لَا أُدْرِكُ مَا يَجِبُ عَلَيّ لَهُمَا، وَ لَا أَنَا بِقَاضٍ وَظِيفَةَ خِدْمَتِهِمَا ، 🌅 فَصَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَعِنّي يَا خَيْرَ مَنِ اسْتُعِينَ بِه ِ، وَ وَفّقْنِي يَا أَهْدَى مَنْ رُغِبَ إِلَيْه ِ، وَ لَا تَجْعَلْنِي فِي أَهْلِ الْعُقُوقِ لِلْآبَاءِ وَ الْأُمّهَاتِ يَوْمَ تُجْزَى كُلّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ. اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ وَ ذُرّيّتِه ِ، وَ اخْصُصْ أَبَوَيّ بِأَفْضَلِ مَا خَصَصْتَ بِهِ آبَاءَ عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُمّهَاتِهِم ْ، يَا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ. 🏕 اللّهُمّ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَهُمَا فِي أَدْبَارِ صَلَوَاتِي ، وَ فِي إِنًى مِنْ آنَاءِ لَيْلِي، وَ فِي كُلّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِي. اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِه ِ، وَ اغْفِرْ لِي بِدُعَائِي لَهُمَا، وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرّهِمَا بِي مَغْفِرَةً حَتْماً، وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِي لَهُمَا رِضًى عَزْماً ، وَ بَلّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ السّلَامَةِ. 🌅 اللّهُمّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفّعْهُمَا فِي ّ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي فَشَفّعْنِي فِيهِمَا حَتّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَ مَحَلّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِك َ، إِنّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم ِ، وَ الْمَنّ الْقَدِيم ِ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ.