eitaa logo
خدا با ماست
77 دنبال‌کننده
583 عکس
415 ویدیو
11 فایل
﷽‌ 🕋 خلوتگاهی عارفانه 🔸نکات ناب قرآنی 📖 🔸داستانهای عبرت آموز 📚 🔸مناجات با پروردگار 🤲🌱 🔸احادیث ارزشمند اهل بیت 📜 راه ارتباط با ما👇 @Najmi_mohammadi
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ 📱ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭﺯﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﻤﻞ میشود .. 🔴 ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍز ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ میشود ✅ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
🌷 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : حريص فقير است ، حتّى اگر كران تا كرانِ دنيا را مالك شود. الحَريصُ فَقيرٌ ولَو مَلَكَ الدُّنيا بِحَذافيرِها 📖 غررالحكم حدیث1753 ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
بعد از ارتکاب هر گناهی هر چند کوچک باید سریعاً کرده و قصد بازگشت دوباره به آن را نداشته باشیم چرا که اصرار بر گناه و تکرار آن رفته رفته بنده را از دور می کند و دلش را سیاه می نماید و در این صورت است که توفیق توبه از انسان سلب می شود. ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
🍁 چقدر قشنگه این دعاکه میگه: خدای خوبم در جستجوی آنچه برایم مقدر نکرده ای خسته ام مکن... ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
1401_01_23_Panahian_EmamzadeSaleh_Chegune_Be_Khoda_Va_EmamZaman.mp3
22.52M
▫️چگونه به خدا و امام زمان (عج) مقرب شویم؟ ♥ ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
امیرالمومنین امام علی _علیه‌السلام_: هركه از نصيحت سر پيچد، هلاک گردد. مَن خالَفَ النُّصحَ هَلَكَ به نقل از غررالحکم، حدیث۷۷۴۳ ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
خدا با ماست
#روایت امیرالمومنین امام علی _علیه‌السلام_: هركه از نصيحت سر پيچد، هلاک گردد. مَن خالَفَ النُّصحَ
گناه، اطلاعات زیادِ بیهوده و بهم ریخته، خوش گذرانی‌های بی حدود مرز، حس و حال نصیحت‌پذیری را در آدم، کمرنگ یا نابود می‌کند. به بعضی جوان‌های الانی که مثلا تازه هم به سن تکلیف رسیده‌اند و طبیعتا باید روح لطیف و پاکی داشته باشند، نمیشه توصیه و نصیحتی کرد، از بس که ذهن آشفته‌ای دارند. می‌خواهی ببینی افسرده و مریض روحی هستی یا نه؟ ببین چند دقیقه حال نصیحت شنیدن داری. ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
خدا با ماست
⚠️ #تلنگــر 📱ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭﺯﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﻤﻞ میشود .. 🔴 ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍز ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﭼ
۱۰۰سال عمر داشته باشی، هر شب شب‌زنده‌داری کنی، هزاران خانه و مسجد برای فقرا بسازی؛ اما اگر استقلال فکری نداشته باشی، اگر سطح فکری بالایی نداشته باشی، میشی برده‌ی فکری دیگران در مجازی، دوتا شبهه توی اینستای کثیف و... میخونی، مُخت رگ‌به‌رگ میشه و بعدش هزیان میگی. ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
به دکتر گفتم: هـمه داروهامـو میخــورم اما‌ تاثــــــیر نداره گفت: سـر وقــت میخـــوری تازه فهمیدم چرا نمازهام تاثیر نداره..! ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
سلمان که هنوز چند قدمی تا درب خانهٔ پیامبر داشت ، برگشت و رو به دو همراهش ، در حالیکه دور تا دور مسجد را نشان می داد گفت : زمانی که پیامبر به یثرب مهاجرت کرد و بنای این مسجد را گذاشتند، بسیاری از مسلمانان خانه هایشان را دور تا دور این مسجد بنا کردند و از هر خانه دربی به مسجد باز بود ، تا اینکه یک روز به امر پیامبر که بی شک ایشان از طرف پروردگار مأموریت می گرفت ، تمام درب هایی را که به مسجد باز می‌شدند، بستند، جزء دو درب ،یکی خانهٔ خود پیامبر و یکی خانهٔ علی... برخی از مسلمانان با اصرار زیاد، دوست داشتند، حتی اگر شده روزنه ای کوچک رو به مسجد از خانهٔ آنها، باز باشد که پیامبر اجازه نداد و فرمودند:خداوند خوابیدن کسی جز علی و فرزندانش را در خانهٔ خودش و مسجد، نهی کرده... وقتی آن مرد عرب حرف می‌زد ، میمونه با تمام وجود برتری علی و فرزندانش را بر دیگر مسلمانان حس کرد ، چون علی زادهٔ کعبه بود و خداوند باز هم میلش بود که علی همیشه ساکن خانه اش باشد ، اگر فرد بصیری می بود ،از همین حکم ، عظمت علی را با جان و دل و عقل و منطق حس می کرد. سلمان که سخنش تمام شد و به راه افتاد و طی برداشتن چند قدمی جلوی دربی چوبی ایستاد. دل درون سینهٔ میمونه به تپش افتاده بود ، او باور نداشت که اکنون می خواهد قدم به خانهٔ پیامبر خدا بگذارد...خداوندی که تازه چند وقتی بود به وجودش پی برده بود...او در ذهنش قصرهای با شکوه خودشان و قصر زیبای نجاشی نقش بسته بود ، اما ورودی خانهٔ پیامبر که در حقیقت، پادشاه عالم بود ،با آن قصرهایی که دیده و در آنجا زندگی کرده بود ، بسیار فرق داشت. با باز شدن درب خانهٔ پیامبر، مرد جوان حبشی خود را کنار کشید و آرام کنار گوش میمونه گفت : از امروز تا هر وقت که در مدینه باشی ،من هم هستم ، در اطرافت خواهم بود ،هر وقت امری بود مرا بخوان که سر از پا نشناخته به خدمتتان می‌رسم. میمونه که این حرف مرد حبشی مانند یک شوخی بود ، آرام زیر لب گفت : کنیزی که خدمتکار دارد و لبخند ریزی زد و همراه مرد عرب که حالا می دانست نامش سلمان است و با یاالله یاالله او وارد خانهٔ پیامبر شدند... میمونه نگاهش را از دیوارهای گِلی گرفت و به حیاط خاکی و اتاقهای ساده و بدون زینت روبه رو دوخت.. ادامه دارد... اگر یک نفر را به او وصل کردی ، برای سپاهش تو سردار یاری👇 ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
افعال محرک.pdf
8.72M
با دیدن این پی‌دی‌اف برگ‌های کوچه‌مان ریخت 🤦‍♀🚶‍♀😶😔😔😔😔 ‌‌‌‌‌‌‌🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ❤️حتما بخونید ❤️
🍃لحظاتی ناب در آغوش پروردگار همراه با کانال "خدا با ماست " 👇 🆔 @Khoda_Bamast ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄