#تلنگر
اگر به جای گفتن:
دیوار موش دارد و موش گوش دارد،
بگوییم:
"فرشته ها در حال نوشتن هستند..."
نسلی از ما متولد خواهد شد که به جای مراقبت مردم، "مراقبت خدا" را در نظر دارد!
قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم:
بچه را ول کردی به امان خدا !
ماشین را ول کردی به امان خدا !
خانه را ول کردی به امان خدا !
و اینطور شد که "امان خدا" شد: مظهر ناامنی!
ای کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امان خداست....🌸🍃
═✧❁🌸❁✧═
@khoda_emza
═✧❁🌸❁✧═
#تلنگر
✍🏻هر آنچه را که برای دیگران آرزو دارید دریافت خواهید کرد
اگر آرزو دارید دیگران در آرامش باشند،آرامش دریافت خواهید کرد
اگر می خواهید دیگران عشق و محبت را احساس کنند، عشق و محبت دریافت خواهید کرد
اگر فقط زیبایی ها و ارزش های دیگران را مشاهده کنید،همین ویژگی ها به شما باز خواهد گشت
" فقط آنچه را که در قلب تان دارید هدیه می کنید و آنچه را که هدیه می کنید به شما. برخواهد گشت "
═✧❁🌸❁✧═
@khoda_emza
#تلنگر
وارد میوهفروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت: موز شانزده تومان و سیب ده تومان. گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده.
پیرزنی وارد میوهفروشی شد و پرسید: محمد آقا سیب چند؟
میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان!
نگاه تعجبزدهام را به سرعت به میوهفروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد.
صبر کردم. پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمیشه میوه خرید!
محمد آقای میوهفروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت: این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوهی یتیم! من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوهی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر هیچ وقت روی میوهها تابلوی قیمت نمیزنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمتها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچههاش میوه بخره. راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک میکنم و همیشه با امام زمانم معامله میکنم.
دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. دلم میخواست روی میوهفروش را ببوسم، میوهها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان علیه السلام خجل بودم و با خودم میگفتم؛ ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله میکردم.
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
@khoda_emza
👌 #تلنگر
تصویر تامل برانگيز ؛👆
از كوچ إنسان
به سوی پروردگار خًويش ؛
ميروی بی آنكه بدانی
با چمدانی از هيچ….
@khoda_emza
🍁
#تلنگر
✍ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خداروشکر فقیر نیستم. مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر دیوانه نیستم. آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خداروشکر بیمار نیستم. مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خداروشکر زندهام. فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند.
چرا همین الان از خدا تشکر نمیکنیم که روز و شبی دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم.
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦
#تلنگر
میگم:آخه این مدل لباس؟
میگه:همه می پوشن
میگم:این جور حرف زدن؟
میگه:همه همینجوری حرف می زنن.
میگم:غیبت؟
میگه:همه می کنند!
✅تاوانِ گناهات رو چی؟
اونو فقط خودت پس میدی❗️
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦
༻﷽༺
#تلنگر
✍نقل است که بزرگی گفت :
🔖دو برادر بودند و مادری ، هر شب یک برادر به خدمت مادر مشغول شدی
و یک برادر به خدمت خداوند مشغول بود .آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود با خدمت خدا خوش بود
برادر را گفت : امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن ؛چنان کرد .
آن شب به خدمت خداوند سر بر سجده نهاد در خواب شد
دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم و ترا بدو بخشیدیم .
او گفت آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر مرا در کار او می کنید ؟
💥گفتند زیرا که آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازیم
و لیکن مادرت از آن بی نیاز نیست که برادرت خدمت می کند .
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦
🍃🍃🍃🍃🍃💕🍃🍃🍃🍃🍃
#تلنگر✅
✍🏻وسط داد و بیداد و دعوا یهو میگفت:
"#منم!"
راستش اونقدری سرم گرم گله و لجبازی بود که توجه نمی کردم توی جواب اون همه حرف فقط نوشته منم! حواسم نبود بپرسم اصلا یعنی چی منم؟! منم چی؟! فحشه، بد و بیراهه؟! چیه این منم! بدتر حرصی می شدم و آتیش معرکه بالا می گرفت و کار می رسید به اونجایی که نباید!
یه بار اما وقتی گفت منم، دیگه سکوت نکرد، داد زد:
" منم!
اینی که داری باهاش می جنگی منم!
دشمن نیست، غریبه نیست، رهگذر کوچه و خیابونم نیست، منم!
نه شمشیر دستمه، نه سنگر گرفتم جلوت، نه قراره باهات بجنگم، ببین دستام بالاست؟! تسلیمم، نه از ترس و نه بخاطر ناحق بودنم، فقط به حرمت عشقی که تو از یادت می بریش گاهی!
یه وقتایی اگه سکوت می کنم دربرابرت برای این نیست که حرفی واسه گفتن ندارم یا نمی تونم جواب حرفاتو بدم، فقط برای اینه که حالیمه قرار نیست خراب کنیم چیزیو، اگه بحثیم هست برای بهتر شدنمونه، یادم نمیره اینی که جلوم وایساده تویی، ولی تو انگار یادت میره اینی که داری زخم رو زخمش می زنی منم، میفهمی؟! منم!"
بعد اون تلنگر انگار بزرگ تر شدم، بزرگ تر شدیم جفتمون، حالا اونم خبط و خطایی اگه کنه بهش میگم ببین فهمیدما، هرچند از نظر من درست نبود این کارت ولی چون تویی اشکال نداره، فدای سرت! فقط دیگه تکرار نشه که کلاهمون میره توو هم!
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦
✨﷽✨
#تلنگر
تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش...
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...
چرا نمیزنین تو گوشش؟
چرا داد و هوار نمی کنید؟
این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ...
خوب اعتراض کنید بهش!
چرا اعتراض نمی کنید؟
تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه...
اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم...
یعنی کارهای او از روی حکمت است.
وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟
رنج بعدی؟
به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟
حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟
یادت نره اون خیــلی وقته خداست...
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦
#تلنگر
❣چرا زرافه فرزندش را لگد میزند؟ 🦒
وقتی فرزند زرافه متولد میشود روی زمین است و مادر بالای سر او همانند يک برج بلند میماند.
حدس بزنيد چكار میكند؟
مادر، يک لگد محكم به بچه میزند!!!
بچه نمیداند كه تازه بهدنيا آمده؛ با خود میگوید "كيست كه اينطور محكم به او لگد میزند!!!
بچه زرافه تا درد را احساس كند مادر لگد دوم را میزند.
بچه اگر كاری نكند، لگد سوم را هم میخورد؛ بنابراین شروع میكند به بلند شدن و روی پايش ايستادن، در همين حين كه تلاش میكند روی پايش بايستد، مادر لگد سوم را میزند.
بچه میاُفتد و اينبار بلند شده و شروع به دويدن میكند!!! و بعد مادر میرود و در کنارش قرار میگیرد تا در آرامش قرار گیرد.
اما چرا زرافه در ابتدا اين كار را میكند؟؟؟
چون گوشت بچه زرافه بسيار تازه و نرم است و طعمهی خوبی برای شيرها و ديگر درندگان.
زرافهی مادر نمیتواند بچه را همانجا رها كرده و برود برايش غذا تهيه كند؛ برای همین يك لگد میزند تا مجبور به بلند شدن شود. لگد دوم را میزند كه به خاطرش بياورد دوباره بلند شود و لگد سوم را میزند که بعد از ایستادن شروع به حرکت کند.
زندگی نیز مثل زرافهی مادر است؛ گاهی لگدهای محكمی میزند، اما اگر مجدد بلند نشویم و بیشتر از قبل بهدنبال حرکت و رشد نباشیم، تبدیل به طعمه شده و بلعیده میشویم.
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عارفی سی سال،
مرتب ذکر می گفت:
استغفر الله
مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی؟ ما که از تو گناهی ندیدیم!
جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک *الحمداللهِ* نابجاست!
روزی خبر آوردند ...
بازار بصره آتش گرفته،
پرسیدم حجره ی من چه؟
گفتند حجره ی شما نسوخته؛ گفتم: الحمدلله...
معنی آن این بود که مال من نسوزد،
مال مردم ارتباطی به من ندارد!
آن الحمدلله از روی خود خواهی بود نه
خدا خواهی
چقدر از این *الحمدلله ها*
گفتیم و فکر کردیم که شاکر هستیم؟👌🏻
#تلنگر
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦
✅تلنگر
🔸 مرد جوانی از مشکلات خود به
حکیمی گلایه می کرد و از او خواست
که راهنمایی اش کند.
حکیم آدرسی به او داد و گفت به این
مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی ندارند،
می توانی از آنها کمک بطلبی.
مرد هیجان زده به سمت آدرس رفت،
با تعجب دید آنجا قبرستان است.
به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند!
«همانا انسان را در سختی ها آفریدیم»
📚سوره بلد/۴
#تلنگر
#توکل
✦••┈❁🥇❁┈••✦
@khoda_emza
✦••┈❁🥇❁┈••✦