eitaa logo
دغدغه های یک طلبه
1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
41 فایل
دغدغه ی های بزرگ را روح های بزرگ دارند... روحت را آزاد کن که بزرگی ش را ببینی برای بیان دغدغه هاتون... 👇👇👇👇 https://daigo.ir/secret/41029374300 @khodaparast313
مشاهده در ایتا
دانلود
دغدغه های یک طلبه
#داستان_پی_غام_و_پس_غام ♨️قسمت سی و چهارم 🔷پی غام (نامه از طرف اداره آموزش و پروش شهرستان به حو
♨️قسمت سی و پنجم 🔷پی غام(فائزه به م حمد حسین) 😔😔😔😔😔😔😭😭😭😭 سلام دیگه پی(غ)ام هامو هم سین‌نمی کنید کاش قضاوتم نمیکردید و حرفایی منو هم میشنیدید ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نمیدونم چه اشتباهی کرده ام که اینجوری مستحق برخورد زشت شما هستم. به جون مامانم خودمم خبر نداشتم 😥😥😥😥😥 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ حرفاتون و .... روی من تاثیر گذاشت و تصمیم های عجیبی گرفتم دوست داشتم خوشحالتون کنم حتما خوشحال میشین که بشنوید تصمیم گرفتم خود باشم نه کسی که بهم دیکته کردند باشم یادتونه تو کلاس گفتید : «خودتان باشید نه کسی که میخواهند باشید‌ آن ها انسان نمیخواهند،انسان مستقل و پاک و عفیف نمیخواهند آنها انسان وابسته و ضعیف و کوچک میخواهند ما اگر خودِ مان باشیم،انسانی به بزرگی کهکشان ها خواهیم شد اما اگر با خودِمان نباشیم،موجودِ بی خودی خواهیم شد » اون رو حرفاتون رو متوجه نشدم تا اینکه اون کلیپ ها و متن های و حرفهای که گفتید و فرستادید رو دیدم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ تو این چند سال حرفمو کسی نشید؛نه اینکه نگم نه گفتم اما...😔 خواستم با بابام حرف بزنم گفت عابر بانک رو دادم مامانت برو باهاش حرف بزن خواستم با مامان حرف بزنم گفت که درست میشی، دختر از خدا حیا خدا کن،تو نمازتو بخون درست میشی بیا یه کم آشپزی یاد بگیر فردا بری خونه شوهر برنگردی سر ما!😒 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ لب هاشو تکون میداد و یه چیزی بلغور می کرد و بعد مثل باد پنکه که یه کم روی صورت آدم میاد و معلوم نیست خنک میکنه یا گرم میکنه،روی صورتم فوت میکرد و میرفت سراغ کارش..خوبه که یکی یه دونه هستم چند با بودیم چی میشد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ از معلم هامون یکی بود که یه کم باهاش راحت بودم؛اونم که رفت مدرسه دیگه یعنی انتقالش دادند.. زیاد هم دوست ندارم جز یکی دوتا.. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ یه کم که بزرگ شدیم جو گیر شدیم خواستیم کلاس بذاریم و شاید سرگرم بشیم و اسباب خنده فراهم بشه با پسرها مشغول شدیم. همش الکی بود اونها ما رو میخواستن برای لذت بردنشون ما اما میخواستیم راستش نمیدونم چرا.. ته دلمون میدونستیم که شدیم بازیچه ولی نمیخواستیم باور کنیم همین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ راستی ما چرا میخواستیم باهاشون دوست شیم؟یکی مثل من برای فرار از تنهایی و سرگرمی،یکی هم از سر خوشی و دست انداختن؛یکی هم ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ هیعیییییی ...راستش بیشتر دخترها شاید اول جدی نمیگرین اما بعدا که دل میبندند و از پسرها حرف های عاشقانه میشنوند؛بعدا...خودتون میدونید چی میشه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ خلاصه که این آخرین پی(غ)ام من هست. خداحافظ شما..بقول شماها صدق الله العلی العظیم __________________________________ 🔷پی غام (حسین پور به مهدوی) سلام و عرض احترام. خوبین ان شاالله نامه تون واصل شد،خواستم دوستانه گپ زده باشیم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ عارضم خدمتتون که بنده هم کم و بیش با ادبیات شما طلبه ها آشنا هستم؛پدرم روحانی بود. فهمیدم منظورتون رو. بنده از روی هوا حرف نمیزنم طبق گفته های معاون مدرسه و پی(غ)ام هایی که بین این دو نفر رد و بدل شده است، نامه نوشته شده است. این نامه بیشتر جنبه ی پیشگیری دارد. تا کار به جاهای باریکی کشیده نشود و خدایی نکرده دامن پاک روحانیت لکه دار نشود. وگرنه ما بیکار نیستیم «هفت»سر داریم و هزار سودا مخصوصا الان که دشمن ما زیاد است و توی چشم هم هستیم. باید خیلی خیلی مراقبت کنیم. شما و بنده در یک صف هستیم نه مقابل هم. و سلام من اتبع الهدی ارادتمند شما 🌹🌹🌹🌹 داستان پی غام و پس غام 🍃 دغدغه های یک طلبه 🍃 @khoda_parast_313
بریم سراغ قسمت امشب
دغدغه های یک طلبه
#داستان_پی_غام_و_پس_غام ♨️قسمت سی و پنجم 🔷پی غام(فائزه به م حمد حسین) 😔😔😔😔😔😔😭😭😭😭 سلام دیگه پی(غ)
♨️قسمت سی و ششم 🔷پی غام ( مهدوی به م حمد حسین) سلام برادر عزیزم، خوبی الان که زمانه چرخید ؛نباید ما بچرخیم. إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ اگر خوش نام شدیم کار خودش بوده اگر هم بد نام شدیم باز هم کار خودشه.. گریه از قهرت شکایت میکند،خنده از لطفت حکایت می کند این دو مفهوم مخالف در جهان از یکی دلبر روایت می کند یوسف بنیامین رو دوست داشت یه جوری به مردم دزد نشونش داد خاله ی حضرت یوسف هم یوسف رو دزد نشون داد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ امیدوارم تو هم دزد نشون داده بشی ! 😂😂😂🤣🤣🤣🤣 یه لطفی کن اگر پیام هاتو با اون دختره داری برام بفرست.. مواظب خودت باش؛چشمت نزنن. یا زهرا ✔️ ________________________________ 🔷پی غام (مهدوی به حسین پور) سلام و عرض احترام. میخواهم این پی(غ)ام را خارج از آداب و رسوم اداری مرسوم بنویسم آدابی که ما را در هزارتوی تعارف و القاب اکثرا توخالی میندازند؛و به زبان دیپلماتیک طوری وادار به حرف زده می کند که جای مجرم و مظلوم و ظالم معلوم نمیشود. همین که زبان ما طلبه ها رو می شناسید،پس بگذارید راحتتر حرف بزنم و عقده یی را که چندین ساله در دل نگه داشته ام را با شما که اهل فرهنگ هستید و مسوولیت سنگینی را برعهده دارید باز گو کنم. باشد که این پی(غ)ام و پس(غ)ام ها ثمری داشته باشد. از اینجا شروع کنیم:تهمتی که به سرباز زمان عج الله وارده شده است؛نابخشودنی و بی جا هست مگر گفتگو سر مساله یی دینی گناه هست؟این چه برخورد سطحی و زشت هست. این افراط کاری ها کجا و تفریط کاری ها کجا!!! لطفا عاقبت کسانی که با پونز و قیچی دیوار می‌خواستند مثلا جلوی بی حجابی و بی حیایی رو بگیرین مطالعه کنید.   لاَ يُرَي الْجاهِلُ اِلاّ مُفْرِطاً اَوْ مُفَرِّطاً. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ خبر دارید از وضع دانش آموزانتان؟ شما که به این گفتگویی رسمی و به دور از هر گونه شائبه ی خطا ایراد وارد کرده اید پس با چت های بعضی دانش آموزانتان و معلمانتان چه می کنید؟ همه رو عرض نمیکنم هستند معلمین پاک و دلسوز چنان که بین طلبه ها هم همه جوره داریم اما واقعیت رو نمی‌تونیم که پنهان کنیم! ساده هست شما هیچ کاری نمی کنید و نمیتوانید هم بکنید جرات ندارید چون میدانید طرف مقابلتان اهل رعایت نیست،اهل آبرو ریزی هست و...اما به یک طلبه صاف و ساده که میرسید میخواهید عرض اندام کنید!او را میشناسید؟ از نظر علمی از بسیاری از همکاران شما برتر است و هم از نظر سلامت نفس که نظیرش را نخواهید دید،چگونه به او تهمت لم یتچسبک می زنید! شما که این قدر حساس هستید،به داد دانش آموزانتان برسید لطفا!دانش اموزانی که نه خانواده یی برایشان مانده نه مدرسه یی.. با چند نفر دانش آموز دوست هستید جناب معاون؟! با چند نفرشان به بازی فوتبال و فوتسال و والیبال نشسته اید؟ نشسته اید به پای درد و دلشان، یا دور از شأن و مقام بلند مرتبه ی شما و امثال شماست.! از هویت دانش آموزهایتان خبر دارید چه بر سرش آمده؛! دیگر سری نمانده برایش چند دقیقه وقت گذاشتید برای تک تک دانش آموزها یا اینکه وظیفه ی شما تا از ساعت«هفت»صبح است تا دو«ظهر» همین طلبه که به اصطلاح با ابروش بازی کردید کمتر از یک چهارم شما درآمد ندارد اما روز و شب ندارد ، «هفت»سر دارد و هزار سودا جناب معاون خیلی خوبه که حساس به گناه هستید. «یَا أیُّهَا الّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیرًا مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أیُحِبُّ أحَدُکُمْ أنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ تَوّابٌ رَحِیم» بحث گناهان کبیره رو که آشنا هستید. ✔️✔️این قسمت ادامه دارد✔️✔️ داستان پی غام و پس غام 🍃 دغدغه های یک طلبه 🍃 @khoda_parast_313
دغدغه های یک طلبه
#داستان_پی_غام_و_پس_غام ♨️قسمت سی و ششم 🔷پی غام ( مهدوی به م حمد حسین) سلام برادر عزیزم، خوبی ا
♨️ادامه قسمت قبلی 🔷پس غام(مهدوی به حسین پور) گر تا قیامت بگویم زین کلام صد قیامت بگذرد وین ناتمام آبروی اسلام و روحانیت و نظام زمانی به خطر افتاد که کسانی به اسم اسلام و منتسب به نظام قدرت پیدا کردند ،اما اسلامی عمل نکردند مسؤول تراز نظام اسلامی شب رو به روز میدوزه و روز رو به شب، عاشقان خدمت هستند نه تشنگان قدرت. حکومت طعمه نیست برای آنان اگر چنین حاکمانی داشتیم دیگر لازم نیست برای تبلیغ دین هی سخنرانی کنیم و گفتمان بگذاریم اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ البته که ما از انتقاد ناراحت نمیشویم .اما این موردتان واقعا جای گذشت ندارد. اگر حالا ایشان اعاده حیثت کنند حتما رای دادگاه معلوم است. از جناب سرهنگ غلامی هم بپرسید ،تا تشریح کنند چگونه با یک دستکاری تقریبا حرفه یی چگونه با آبروی مردم بازی کرده اند و شما هم دامن زدید. وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ. با تشکر از حوصله شما خدانگهدارتان🌹 ______________________________________ 🔷پی غام(ریحانه به مهدوی) سلام علیک و رحمه الله ببخشید مزاحم شدم،همسر شاگردتون م حمدحسین هستم. شاید نباید براتون پی(غ)ام می‌فرستادم اما آروم و قرار نداشتم ، این چند روز هم از آشناها حرف شنیدم هم از.... م حمد حسین هم که فعلا در وادی سکوت رفته وقتی بهش گفتم از خودت دفاع کن گفت: اشکال کار ما اینه که میخوایم از خودمون دفاع کنیم! چیزی نشده که، بعدش هم همه چی دست خداست تُعِزُّ مَنْ تَشاء وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاء نمیفهممش. برای فهمیدن یک آدم باید دلش رو بفهمیم اما آدم هست و یک دلی که به این سادگی ها نمیشه فهمیدش. مخصوصاً انسان های که زیاد حرف نمی‌زنند. زیاد مصدع اوقات نمیشم خواستم بگم که اون پی(غ)ام ها با هماهنگی من بوده و حتی بعضی هاشو خودم نوشتم. یه جوری کمکش کنید. ضمنا صبح بهم گفت چند روزی میرم مسافرت فکر کنم رفته همون جای همیشگی ش جم کران. __________________________________ 🔷پی غام( مهدوی به م حمد حسین) سلام علیک برادر گرامی خوبی که نبینم غم و غصه داشته باشی البته تو قوی تری از این حرف هایی اینها هم جزو امتحانات تو هست. هر که بامش بیش برفش بیشتر ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ با سرهنگ غلامی حرف زدم همه اینها زیر سر یک «دختر»هست باورت میشه😁😁😁😁 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ من پیام هاتون رو خوندم و چیزی خلاف شرع ندیدم. البته که جنس خانم ها لطیف هستند و باید از آوردن کلمات و جملات دو پهلو اجتناب کرد. من وظیفه ی خود را در قبال آبرو وحیثیت یک مومن انجام دادم. حق شکایت و پیگیرد قانونی هم برای شما محفوظ است. به امید دیدار. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ حالا که من آمده ام تو رفتی! خوب جایی رفتی دعا برای ما هم یادت نرود. زودتر جواب مو بده وگرنه زنگ میزنم دمار از روزگارت در میارم 😂😂😂😂😂😂😂 التماس دعا داستان پی غام و پس غام 🍃 دغدغه های یک طلبه 🍃 @khoda_parast_313
سلام دلتون برای تنگ میشه؟ آخه امشب بهم گفت داستان رو میگم! گفت که بگم ... اونم براتون از الان دل تنگه از الانی که هنوز نرفته گفت به شما وابسته شده نگاه های شما لبخند هاتون و حتی..تعجب هاتون براش زندگی شدند بهش گفته وابسته نشو اما گوش نکرد. ای امان...
دغدغه های یک طلبه
#داستان_پی_غام_و_پس_غام ♨️ادامه قسمت قبلی 🔷پس غام(مهدوی به حسین پور) گر تا قیامت بگویم زین کلام
♨️قسمت سی و هفتم ♨️قسمت سی و هفتم 🔷پی غام(پیامک فائزه به م حمد حسین) صبح ساعت ۶:۰۷ 😔😔😔😔😔😔😔 ظهر ساعت۱۴:۵۷ 😢😢😢😢😢😢😢 شب ساعت ۲۱ نباید زود قضاوت می‌کردید ،من تقصیر ندارم فکر نمی کردم شما هم مثل بقیه زود قضاوت کنید. 😭😭😭😭😭😭 نیمه شب ساعت۲:۱۷ قسم تون میدم جون هر کسی می پرستید یه جوابی بدهید راضی نشید این همه گریه کنم و خودمو سرزنش تو رو خدااااااااا ________________________________________ 🔷پی غام ( م حمد حسین به ریحانه) دل عاشق به پی غامی بِسازم خمار آلوده با جامی بِسازم مرا کیفیت چَشم تو کافی ست ریاضت کِش به بادامی بِسازم عزیز دلم ،قربون این همه مهر و محبتت نگران من نباش.تازه گوشی رو روشن کردم! باورت میشه شون سد «هفت»صد پی(غ)ام. و تماس آدم مهمی بودم خبر نداشتم 😂😂😂😂 اولین نفر جواب تو رو میدم به رسم ادب و عشق. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ راستش دروغ چرا ترسیدم ،استرس گرفتم از ابرو ریزی ،از اینکه تو و خانواده و فامیل ها بهت زخم زبون بزنن و منم...رو سیاه تر از قبل بشم،که اشتباه و خطای من به پای دین و مقدس ترین و پاک ترین انسان ها نوشته میشود به آقا با گریه و توسل گفتم : مگر سیاهی چشم تو مرحمت بکند ورنه بخت سیاهی که داشتم دارم بگذریم خودت این چند روزه پا به پای من اضطراب و استرس کشیدی توکل بر خدا نشد با هم بیاییم دوست داشتم کنار هم باشیم تو حرم و صحن ها قدم بزنیم و دعا بخونیم ..اما خب نشد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ یه چیزی هم بگم اون دختر خانمه پی(غ)ام فرستاده فکر می‌کنه از دستش ناراحتم یه چیزی براش می‌فرستم که خیالش راحت باشه. گفتم که بدونی😉😉😉😉 امری فرمایشی الان نزدیک سه صبحه خوش بخوای ریحانه ی خوش عطر زندگی م. و واقعا ریحانه گی مال خودته.. که زن ریحانه هست! دوستت دارم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اگر گوشی خاموش شد نگران نباش خاموشی هم لازمه، به وقتش بهت زنگ میزنم به شرط حیات ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ____________________________________ 🔷پس غام (پیامک م حمد حسین به فائره) ساعت۴:۳۷ صبح سلام و عرض ادب من شما رو قضاوت نکردم ،و از شما ناراحت نیستم ، حتما خطایی کردم که باید تقاص بشم.که مصیبت ها برای هر کسی معنی خاص خودش رو داره. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شما با اون خانم به گفتگوهاتون ادامه بدهید. خدا شما رو خیلی خیلی دوست داره قدر خودتون رو بدانید. برای منم دعا کنید. سعی میکنم یک بار دیگه باز بیام مدرسه تون ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ یک خواهشی دارم،لطفا دیگر پی(غ)امی ندهید. این به معنای بی ادبی و توهین به شما نیست بلکه بر عکس. خودتون فکر کنید میفهمید چه معنایی میده خدانگهدارتون. داستان پی غام و پس غام 🍃 دغدغه های یک طلبه 🍃 @khoda_parast_313
دغدغه های یک طلبه
#داستان_پی_غام_و_پس_غام ♨️قسمت سی و هفتم #داستان_پی_غام_و_پس_غام ♨️قسمت سی و هفتم 🔷پی غام(پیام
♨️قسمت سی و هَشتُم 🔷پس غام(م حمد حسین به مهدوی) سلام علیکم و رحمه الله و برکاته خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد اول قدم آن است جگر داشته باشد جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد حالتون خوبه ان شاالله ؟ وقت شما با ارزش تر از اینه که صرف امثال من بشه خیلی ممنون و متشکرم از شما و پیگیری هاتون و خدا رو شکر میکنم که استادی مثل شما و دوستانی مثل هادی دارم خدمت استاد خود عارضم که وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي شاید نفس من هم بنامم کمک و هدایت دیگری میخواسته است که مرا گرفتار کند؛ همه ی ما در معرض این گرفتاری و شکارشدن هستیم إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي در این چند روز از دوست و آشنا کم چیزی نشنیده ام فکر کنم اینها برای من لازم بوده است.حالا حکمتش چیست؟بقول خواجه: همه کارم ز خوش نامی به بدنامی کشید آخر بنظرم شکایت از خودم به دادگاه عدل الهی ببرم بهتر است تا شکایت از دیگری کنم. إِلٰهِى إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً، وَ إِلَى الْخَطِيئَةِ مُبادِرَةً، وَبِمَعاصِيكَ مُولَعَةً، وَ لِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً، تَسْلُكُ بِى مَسالِكَ الْمَهَالِكِ، وَتَجْعَلُنِى عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ، كَثِيرَةَ الْعِلَلِ، طَوِيلَةَ الْأَمَلِ، إِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ، وَ إِنْ مَسَّهَا الْخَيْرُ تَمْنَعُ، مَيَّالَةً إِلَى اللَّعِْبِ وَاللَّهْوِ، مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَالسَّهْوِ، تُسْرِعُ بِى إِلى الْحَوْبَةِ ، وَتُسَوِّفُنِى بِالتَّوْبَةِ مگر دیگری هم سر خود این کار را می تواند انجام دهد؟ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ البته که قائل به جبر نیستم و نفی اختیار نمی کنم که: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا جای بحث های کلامی جبر و اختیار اینجا نیست که شما خود استاد این مباحث و مسایل هستید. همیشه از اینکه نتوانسته وظیفه سربازی حضرت را انجام دهم دلخور بوده و هستم. ما در مقابل سیل هجوم شیاطین که انسان ها را چو حیوانی که همُّها علفها میبینند و میخواهند و بشر را محبوس در این عالم خاکی و تنگ نشانده اند نمیتوانیم بی تفاوت بنشینیم که آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی مخصوصا حالا که با خون ها هزاران انسان پاک و معصوم انقلابی به ثمر نشسته که مسؤولیت ماها را صد چندان میکند. اگر در این حس بی تفاوت نبودن و احساس مسؤولیت اشتباه میکنم بفرمایید. شاید این هم از مکرهای نفس باشه راستی چه این نفس «هفت»خوان رستم است که گذشتن از آن کار آسانی نیست. همیشه این توصیه ی شما ورد زبونم هست: یک قدم بر خویشتن نِه وان دِگر در کوی دوست برای عاقبت بخیری دعا کنید. در حرم مطهر حضرت معصومه دعا گویتان هستم ببخشید گوشی خاموش بود،و‌ باز هم خاموش خواهد شد ان شالله به زودی برمیگردم و زیارتتون میکنم. اللهم عجل لولیک الفرج _____________________________________ 🔷پی غام(م حمد حسین به هادی) سلام قادراش جان نجسن؟ ببخش گوشیم خاموش بود،چقدر زنگ زد بیکاری مگه😂😂😂😂 نترس چیزیم نمیشه،از ضعف من هست که با این جور کارها ترس برم داشت! نمیشه که آدم با شیطان درگیر بشه و همیشه بی دردسر و در آرامش کارهاش رو بکنه برای فتح قله،باید عرق ریخت،نفس نفس زد، تو قطار که بودم دوباره یه خانمی ازم سوال پرسید! و من همه این ماجرا رو تو یه لحظه مرور کردم دختری که پشت پرده سوال داشتن قایم شد اما یک عمر حرف نگفته داشت و داره الان هم.. نظام خانواده آسیب دیده و ضعیف شده با نظام آموزش و پرورش نامناسب و تبلیغات قوی دشمن و ضعیف و حتی بد ما طلبه ها و حوزه های علمیه همه این ها برای ساختن یه نوجوان وابسته و بی هویت کافی ست! تازه این وسط هم بازیچه ی پسری شده بود که ازش حسابی سواستفاده میکرد خواست منو مغلوب کنه گرفتار شیطان و دشمن دوست نما شد و دوستی که کمکش کرد و این وسط وابستگی که رشته های محکم شدند و با این کار دشمن ما که دوستانه عمل کرد رشته ها رو خوبِ خوب پاره کرد. و من از این بابت خدا را شاکرم من آیینه عبرت توام، پس عبرت بگیر لطفا هر چند نرود میخ آهنین در سنگ😂😂😂😂😂 خاموشی گوش رو از الان اطلاع میدم که های دم‌به دم به مادرم اینا زنگ نزنی و نگرانشون کنی به درس و مشقت برس پسر خوب باشه؟ آفرین😍😍😍😍 ملالی نیست جز... برو بگیر بخواب آها چیه فکر کردی برای تو میگم جز دوری تو..نه بابا از این خبرها نیست 😁😁😁😁😁 چند روزی مسافرم،بهت خبر میدم یا علی👋👋👋👋 داستان پی غام و پس غام 🍃 دغدغه های یک طلبه 🍃 @khoda_parast_313
خب امشب قسمت آخر رو تقدیم نگاه هاتون میکنیم‌.
دغدغه های یک طلبه
#داستان_پی_غام_و_پس_غام ♨️قسمت سی و هَشتُم 🔷پس غام(م حمد حسین به مهدوی) سلام علیکم و رحمه الله و
♨️قسمت سی و نُهُم 🔷پی غام (م حمد حسین به.....) سلام آقا شاید این اولین و آخرین نامه ی من باشد. از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه انی رایت دهرا من هجرک القیامه قبلاهها برایتان دلنوشته هایی قلم زده ام،اما این که نامه بنویسم!نه ننوشته ام احتیاجی به نامه نیست وقتی خودتان هم نامه ی ناننوشته خوانی هم.. دروغ چرا!اعتقادی به این چاه و نامه نداشتم و با عقل ناقص خودم این کار را عبث میدانسته ام.البته منع صریح نکرده ام اما تشویق هم نکردم کسی برایتان نامه بنویسد. از قدیم شنیدم که مردم میگفتند این نامه ها با آب میروند و به دست شما میرسند،آب! مهریه مادرتان است و ارثیه ی شما همان آبی که به روی جدتان و بچه هایش بستند.همان آب.. اینبار خواستم مثل بقیه مردم باشم صاف و ساده عقلِ محاسبه گر هم کنار ، این پیرمرد و پیرزن معلومه از روستاهای دور آمده اند خلوت مرا بهم زدند،استخاره می‌خواستند _ببین صلاحه دخترم زینب را به پسر تقی بدهیم! وای چه حوصله گفتن این که حاج آقا برید مشاوره و...نداشتم. _نیت کنید! سه تا صلوات فرستادم تسبیح فیروزه یی رنگ رو که انگشت هام با دانه های زیبایش مانوس شده اند،را تو مشتم گرفتم « استخیر الله برحمتة خیرة فى عافیة‏» دو تا ماند! _خوب نیومد آقا جان _دیدی خانم گفته بودم که اون پسره... _حاج آقا پشت سر مردم حرف نزنید گناهه بازم مشورت کنید _بله ممنون چقدر شد ؟! دست زحمتکشش رو با انگشتانی که ترک خورده بودند به سمت جیب شلوارش برد _پول نمیخاد _نه نمیشه که _پولشو بدهید به فقیر یا صدقه بندازید. _خیر ازجوونی ت ببینی پسرم! با پیر زن رفتند ..همین قدر ساده همین قدر دوست داشتنی و بی غل و غش. آقاجان حرف زدن را اگر هم بلد باشم پیش شما زبان به لکنت میگیرد انگار که اصلا حرفی نداشته ام یا اینکه بلد نیستم. گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم؟که دگر غم برود چون تو بیایی اطراف چاه خلوت است قدیم ترها شلوغ بود.شاید مثل من عاقل شده اند یا عاقل نما! شاید هم... خلاصه که هر کسی به هرزبانی گفتگو می کند. بلبل به چمن زار گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید دیوانه منم من که روم خانه به خانه آقاجان راستش ناراحت هستم؛و دلگیر چه زمانه یی زندگی میکنیم! احساس غربت دارم، چه بر سر انسان آمده!چه بر سر انسان دارد میاد اینکه نمی گذارند انسان،انسانی زندگی کند و به زندگی دنیایی و حیوانی راضی مان کرده اند جای اعتراض ندارد؟ چه ظلمی بیشتر و بدتر از این! شاید این ناراحتی م بخاطر حرف های مردم باشد.. شما یعنی نور خوشید که نمیخواهند نور افشانی کند شما یعنی بهار که نمی گذارند جوانه ش سبز شود شما یعنی انسان کامل،که نمی گذارند جرعه یی از جام انسانیت را بنوشیم شما یعنی زندگی؛که نمی توانند مردگان شما را تحمل کنند شما یعنی.. اصلا بی شما چرا زنده باشیم؟چرا نفس بکشیم؟ که چه بشود؟ چندسالی بخوریم و بمیریم! خب بدون خوردن بمیریم بمیریم حالا که مردگان زنده نما هستیم! برای شما ناراحتم یا برای خودم و انسان ها که از شما دوریم.. چشم ها را میخواهند به تاریکی عادت دهند که تحمل نور و روشنایی را نداشته باشند دل ها را میخواهند آلوده کنند که پاکی ها را نخواهیم عقل ها را دچار کم همتی کرده اند که نتواند بیشتر و امتداد خود را ببیند پاها را با شهوت و نفس فلج کرده اند که حرکت کردن نتوانیم دست ها را با طناب اسارت بسته اند که از خود دفاع نکنیم و پر دردتر اینکه انسان را زندانی کرده اند،و او را به این زندان ماندن راضی کرده اند.. کسی نیست ناله ی أَرَضیتُم بالحیاة الدنیا!را بشنود. وچقدر ما خون دل به دل شما کردیم تنبلی کردیم و میکنیم عافیت طلب شده ایم راحت طلب.از دین هم دنبال ساختن دنیای خودمان هستیم میتوانیم با هم باشیم و شما را بیاوریم اما بی هم هستیم و شما هم در غربت و غیبت و دشمنان هم که روز و شب نمی شناسند. چرا آنها در باطل خودشان متحد هستند ؟ مصمم و پای کار ؟ شکایت خودمان بکنم یا دشمنان نمیدانم.. اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِنَّا عَلَی ذَلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْکَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. «قسمت آخر » داستان پی غام و پس غام 🍃 دغدغه‌های یک طلبه 🍃 @khoda_parast_313
جواب سوالتون پیش همه ی ماست.. نگاهی به خونه ها و زندگی هامون بندازیم کافیه.. بابای نرگس ها...🌼🌼🌼🌼🌼🌼
(۵) قسمت پنجم 🔷پیغام (فائزه به کوثر) -سلام بیداری؟بیا واتساپ کار واجبی دارم _سلام کوثرخوبی؟ -سلوومم ممنون نگران شدم چی شده با آرش حرفت شده! -نه بابا دیوونه ایی آرش این وسط چیکارس؛یه کار دیگه یی دارم اونو که انداختم تو سطل آشغال!پسره ی کثافت. -خب بگو زودتر دوختر خیره سر مزاحم! یعنی چی؟؟؟ مگه چیکار کرده، -وااای هولم نکن اونو میگم بهت یعنی کات کردم باهاش.تمااااااام 😭😭😭😭😭 برات اسکرین شاتشو میفرستم -عه..چی بگم.. -هیچی نگو فقط گوش بده ببین یادته چند روز پیش یه آقا اومده بود کلاس -آقا!! حالت خوبه؟کلاس ما آقا چیکار میکنه؟ -چقد خنگی تو بابا همون روحانی رو میگم -آهاااااااا همون اول بگو مگه میشه یادم نباشه؛چیکار داری حالا؟ -بهش پیام فرستادم,حرف زدم باهاش -واقعا؟دیووونه ای تو واقعا -آره گفته بودم که میخوام باهاش بحرفم -آخه ....گیجم کردی نمیفهممت فائزه اصلا..تو با اون هیچ شبیه هم نیستید!چطوری حالا پیداش کردی؟ -بعدا بهت میگم یه خواهش ازت دارم -جوونم،حالا بگو ببینم دلتو برده یا دلشو بردی؟ -زهرمار!گفتم ازت یه چیزی میخام.میذاری بگم یا نه؟ -باشه حالا زود هم بهش برمیخوره.از خدات باشه پسر به اون خوبی..اصلا حیف اون پسر سر به زیر که دست تو بیافته. -زهرماااار,دیووونه اصلا نمیگم اای -چی شد؟ -چی چی شد؟ -گفتی اای -همون بای بود اشتباه نوشتم -اها..نگران شدم زودم بهش برمیخوره بگو کارتو عجیجم❤️❤️❤️😍 -خیلی بی نمکی کوثر -نمک کم دارم یه چند کیلو برام میخری؟ -تو نمک نمیخای یه چاقووو میخای زبونتو ببرم -واه واه ترسیدم.چرا زبون -آخه خیلی زبون میریزی -با انگشتم مینویسم نه زبونم خانم مهندس😜😜 -😖😖😖😖😖 -لال میشم اصلا بگو دیر وقته باید بخوابم.. -باشه ببین راستش میخام از اول کلاس اون روز تعریف کنی.چه اتفاق هایی افتاد؟ چه حرف هایی زده شد و... -همین!؟تو که خودت کلاس بودی -دیر اومدم خیلی از حرفاشو نشنیدم یادت رفته؟ -اها یادم افتاد باشه. از خدامه میدونی که منم مثل خودت پرحرفم فردا تو مدرسه میگم _نه بنویس میخام بخونم و یادم نره _البته نوشتن سخته اما چون تویی مینویسم -ممنون خوشگلم -فدات چشام وا نمیشه من رفتم گود نایت -مررسی..شب خوش (۵) 🍃 دغدغه های یک طلبه 🍃 @khoda_parast_313 دوستان کتاب چاپ شده هر کسی ک مایل کتاب رو داشته باش ب ادمین پیام بده🌺🌺🌱
(۶) قسمت ششم 🔷پی غام(فائزه به م حمد حسین) ببخشید.چند باری پیام تون رو خوندم دیدم یه چیزی یاد رفته بگم 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 خواستم بهتون بگم حرف زدن با معاون پرورشی مون رو بیخیال بشید!اون که ما رو آدم حساب نمیکنه چه برسه که بشینه حرفامونو گوش بده چه برسه سوال بپرسیم چه برسه جواب بده چه بیخیال حاجی،چه برسه چه نرسه من که سمتش نمیرم! 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 واه واه افاده ها. 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 شب بخیر 🙏🙏🙏 _____________________ (۷) قسمت هفتم 🔷پس غام (کوثر به فائزه) سلام دختر دیووونه امروز چرا نیومده بودی مدرسه ؟؟؟ چِته تو؟؟؟؟چیزی شده اما نمیگی بهم. باشه با ما هم ارررررره 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 خب یه روزی از کارت سر درمیارم راستی گفته بودی پیام های ارش رو برام میفرستی نفرستادی که بعدش گفتی سوال بپرسم که تو هم بپرسی از اون حاجاقا!واقعا مخت تاب بر میداره چه کاریه!؟ 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 جونم بگه که از وقتی رسیدم خونه یه راست اومدم سر گوشی که خانم ناراحت نشن یه موقع! همین که انلاین نیستی خیلی خوبه باعث میشه پرحرفی نکنی و همش وسط حرفام مثل مرغ پر کنده نپری. خب ببین یه چیزی الان یادم افتاد میتونی از نازنین هم کمک بگیری اون در این موردها خیلی وارده یادته چند وقت پیش چه حرف هایی به زهرا زد خیلی اطلاع داره از حقوق زنها و ظلم به ماهاا و تساوی زن و مرد و این حرفهااا من که زیاد سر در نمیارم! 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 خب بریم سر اصل مطلب، از اون کلاس بگم که خودت هم یادته زنگ دوم روز دوشنبه بود هوا عادی بود،شاید چند تا کبوتر هم در آسمان آزادانه پرواز می‌کردند صداشون چون میومد اما سر و صدای ماشین های عبوری نذاشت که زیاد از صداشون لذت ببرم راستی پرواز خیلی قشنگه من که همش دلم میخواد جای کبوترها باشم اما آزادها نه تو قفس و این خونه و اون خونه!اوووه دارم چی مینویسم 🤓🤓🤓🤓🤓 بهم گیج و پرحرف نگو که کلامون می‌ره تو هم گفته باشم🤫🤫🤫🤫 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 تو کلاس بودیم که خانم دلیریان با اون هیبت و قیافه ی جدی که داره وارد کلاس شد. صدای کفش هاش مثل تیک تاک ساعت منظم با یه ریتم میومد.ازخانم ایزدپناه اجازه گرفت. -خب بچه ها اومدم بگم که زنگ اخر بجای کلاس دین و زندگی یه کلاس دیگه یی داریم اسمش گفتمان دینی هست.یه اقای روحانی میاد و حرف میزنه شما هم هر سوالی دارید بپرسید ازش بچه های صف اخری یه پوزخندی زدند!غزاله با خنده یی که مشخص میکرد برای چی سوال میکنه پرسید:خانم اجازه،یعنی هر سوالی میتونیم بپرسیم؟ 😂😂😂😂 اخم خانم دلیریان و چرخوندن صورتش سمت دیگه معنی خاصی میداد که برای جواب غزاله کافی بود! صحبت بچه ها شروع شد -اههههه بازم از حجاب میاد بگه -اره جز اینکه بگن چند متر به دور خودتون بپیچید و سرتون رو بپوشونید حرفی ندارند که -تو مدرسه هم ول کن ما نیستند یادمه نازنین گفت:اتفاقا بهتر !تعجب کردیم پرسیدم چطور؟ -خب میاد حالشو میگیرم و میخندیم. میبینید که هیچی بلد نیستند جز چند کلمه عربی! اونقدر اینها با این دینی که خودشون تفسیر میکنند به زن ها ظلم کرده اند که اگه یه کم اطلاعات داشته باشیم میفهمیم، حیف که مثل گوسفند نذاشتند سوال کنیم! زهرا هم یهویی گفت: -اخه گوسفند....میگم نازنین جون حتی اگر هم اجازه بدهند بازم گوسفند نمیتونه سوال کنه که عزیزم! -حالا هرچی..مثال زدم تو بگو مثل بَرّه! -بره هم که هم خانواده ی گوسفنده که عزیزم! -وااااا ول کن زهرا تو هم که طرفدار این آخوندهایی. خلاصه حرف ها زیاد زده شد و اکثرا بچه ها حرفشون این بود: هم کلاسمون رفت خوبه هم یا میخوابیم یا میخندیم در هر دو حالت به نفع ماست! لااقل به یه دردی خوردن این طلبه ها😁😁 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بعدش هم که خودت میدونی اومد کلاس و شروع شد! بعدش 🔘🔘🔘🔘🔘🔘🔘 من برم مامانم داره صدام میکنه؛فکر میکنه با یه پسر دارم گپ میزنم داره یه جوری نگام میکنه.. انگشتم خسته شد خدا بگم چیکارت نکنه. فعلا بای داستان پیغام و پسغام 🍃دغدغه‌های یک طلبه🍃 @khoda_parast_313 داستان چاپ شده.. هر کسی ک مایل کتاب رو داشته باش ب ادمین پیام بده🌱