eitaa logo
خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
820 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
78 فایل
«بسم رب المهدی» 💚امام صادق علیه السلام: لَوْ أدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أیّامَ حَیاتِی. •✓مهدویت، •✓جهاد_تبیین •✓دلی_خدایی 📍کپی با ذکر صلوات «وقف امام زمان عج» تأسیس:1400/1/25 مدیر کانال: @khadeem12w
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀° توکل علی الله ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
✾•••┈ مرحبا ای شهید زندۀ عشق پیش ارباب، روسپید شدی🌷 تلخ بود این خبر، جدید نبود😔 سال‌ها پیش از این شهید شدی! ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
پول لازم هر وقت پول لازم داشتم باید دست یه دامان پدر می شدم موقع اعزام بود و آه در بساط نداشتم با برادرم عباس درمیان گذاشتم عباس گفت: تنها راهی که می شود بی دردسر و بدون هیچ سوال جوابی از بابا پول گرفت این است که به محل کارش بروی و آنجا بگویی پول می خواهی ، چون بابا جلوی زیر دستانش سوالی نمی پرسد که برای چه میخواهی و بدون هیچ سوالی هرچه قدر بخواهی می دهد شاید هم بیشتر.رفتم به محل کار پدر و وقتی حسابی دور برش شلوغ شد خواسته ام را گفتم و خلاصه مشکل بی پولی من برای رفتن به جبهه حل شد. ♡اللـ℘ـم‌؏ـجل‌‌لولیڪ‌الفـࢪج♡ ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
یکی از آثار گناه آن است که آدمی مورد خشم خدا قرار می گیرد و موجبات رنجش خداوند را فراهم می کند و ممکن است آثار این نافرمانی تا نسلها در او باقی بماند. امام رضا علیه‌السلام در این باره می فرماید: خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد، رضایتم را در اطاعتم قرار دادم و اگر از کسی راضی شدم، نعمتم را بر او افزون کنم و پایانی برای نعمت من متصور نیست و از طرفی اگر کسی مورد خشم من قرار گیرد، او را لعنت می‌کنم و آثار لعنت من تا هفت نسل او را شامل خواهد شد ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
Ali Ghelich - Entekhab (Arabein 98).mp3
17.38M
راهیست، راه عشق که هیچش کناره نیست! آنجا جز آن که سر بسپارند چاره نیست دعوت گرفته یار و نوشته من الغریب؛ وقت سفر رسیده ببین حری یا حبیب مردی هنوز چشم به راهِ جواب ماست! یک کربلا؛ مقابل هر انتخاب ماست… ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «ظهور در جمجمه‌هاست نه جمعه‌ها» 👤 استاد 🔺 امام زمان خیلی وقته منتظر ماست... کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
✨ امام على عليه‌السلام فرمودند: 🍃 به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميد دارى ؛ 🍃 زيرا كه موسى عليه السلام با نا امیدی رفت كه براى خانواده اش آتش برگيرد اما در آن جا خداوند عزّ و جلّ با او به سخن در آمد و او پيامبر برگشت... 🍃 ملكه سبا نيز از كشور خود بيرون آمد ، اما به دست سليمان عليه السلام مسلمان شد ... 🍃 و جادوگران فرعون براى تقويت قدرت فرعون بيرون آمدند ، اما به خدا ايمان آوردند و برگشتند .... 📚الامالی للصدوق کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
.•﷽•. ❣️ 💢 تک پسرِ خونه بود و دانشجوی مکانیک. برای اینکه جبهه نره، خانواده اش خونه ی بزرگشون رو فروختند، پولش رو ریختند به حسابش تا بمونه و کارخانه بزنه و مدیریت کنه (اما فایده ای نداشت و رفت جبهه...) ❤️ بار آخری بود که می رفت جبهه، توی وسایلش یک چکِ سفید امضاء به همراهِ یک نامه گذاشت و توی اون نوشته بود: برگشتی در کار نیست. این چک رو هم گذاشتم تا بعد از من برایِ استفاده از پولی که ریختین توی حسابم، به مشکل برنخورید... 🌷 خاطره از زندگی شهید مسعود آخوندی 📎 کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
107571_760_۲۰۲۱_۰۹_۲۶_۲۰_۲۵_۲۹_۱۳۲.mp3
3.67M
*«قرار عاشقی...🕛♥️»* *ِاِلهی عَظُمَ الْبَلاء✨* *ُوَبَرِحَ الْخَفآءُ🍃* *وَانْکَشَفَ الْغِطآء💫* *ُوَانْقَطَعَ الرَّجآء🌱* *ُو َضاقَتِ الاَْرْض🌏* *ُوَمُنِعَتِ السَّمآء🌃* *وَاَنْتَ الْمُسْتَعان🍃* *ُوَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی💫* *وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآء🌾* *ِاَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَالِ مُحَمَّد✨* *اُولِی الاَْمْر ِالَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ ✨* *وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ🌿* *فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلا قَریباً🌸* *کَلَمْحِ الْبَصَرِاَو ْهُوَ اَقْرَب🥀* *ُیا مُحَمَّدُ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یامُحَمَّدُ ✨* *اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ ☘* *و َانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ🌻* *یا مَوْلانا یاصاحِبَ الزَّمان✨* *اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 😞💔* *اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی* *السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🤲🏻* *الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل🌸* *َیااَرْحَمَ الرّاحِمینَ🙃💫* *بِحَقِّ مُحَمَّد وَالِهِ الطّاهِرین🌺 ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112
‌ دنیاے مجازے هم میتواند سبب ڪَناه شود* -یڪ پست اشتباه -یڪ لایڪ -یڪ ڪامنت میتواند گناهے عظیم را برایت ثبت ڪند:( +مراقب ڪانال وڪَروه وپیج هایے ڪه آنها را دنبال میڪنے باش اڪَر نشر دهنده ے فحشا هستند از آنها خارج شو:) 🔺مراقب باشین🔺 💛اللّهُم عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج💛
. فضیلت لعن بالاتر هست یا صلوات؟ . نظر حضرت آیت الله بهجت درباره صلوات و لعن *از نظر معظم له؛ لعن به صورت علنی که جان شیعیان در اقصی نقاط جهان به خطر بندازد خلاف تقیه و محل اشکال است. . 🌹 شادی روح مطهر مرحوم حضرت آیت الله بهجت صلواتی قرائت بفرمایید 🌹 .
💞🌿 قسمت۷۹ محمد حسین:تو اوج سکوت بودم بقیه هم حرف میزدن ولی جو برام سنگین بود! نمیدونم شاید چون استرس دارم! سرم پایین بود پدر راضیه: اقا محمد حسین چطوری پسرم؟ _ممنون الحمد لله +کار چطوره؟ _خوبه شکر خدا یک لبخند ارومی زدم دوباره سرم رو آوردم پایین ، منتظر راضیه بودم لابد اون بنده خدا هم استرس گرفتتش! توسل کردم به حضرت زینب س تا کمی اروم بگیرم یک صلوات فرستادم کم کم احساس میکردم یکم استرسم کمتر شد! صدای زن دایی در اومد:راضیه جان دخترم چای بیار! نا خود آگاه لبخند روی لبم نشست! راضیه: دخیل بستم بهت مادر س کمکم کن چادرم رو مرتب کردم و سینی گرفتم رفتم بیرون اشپزخونه سرم پایین عمه یک لبخند از ته دل زد گفت:الهی قربون صورتت ماهت از خجالت اب شدم. چایی رو به همه تقدیم کردیم آخرین نفر هم به محمد حسین +بفرمایید _دست شما درد نکنه! یکلحضه چشم تو چشم سریع رفتم سینی رو گذاشتم رو میز بعد نشستم کنار مامان! بحث مهریه اومد اینکه ما فامیل هستیم و بابا گفت راضیه تنها دختر منه هرچی خودش میگه، گردنم شکست همش پایین بود! بعد از کلی صحبت گفتن بلند شن باهم حرف بزنن بازهم استرس گرفتم! بابا رو کرد بهم گفت:راضیه جان همراهیش کن اتاقت! +چشم بلند شدم محمد حسین هم بلند شد اومد پشت سرم سرم پایین بود گفتم:بفرمایید +اول شما بفرمایید لطفا رفتم داخل اتاق من رو تخت نشستم ایشون رو صندلی میزنم سرم پایین بود تمام چیز هایی که باید میگفتم از سرم پرید! یکلحضه سکوت شد! محمد حسین:نمیخواین شروع کنید!؟ _شما بفرمایید لبخند ریزی زد گفت :چشم صدای نفس عمیقش شنیده شد! خب من محمد حسین هستم 25سالمه فارغ التحصیل دانشگاه شهید چمران در سپاه مشغول به کار هستم چند سالی هست!! از کارم شروع میکنم: مأمور امنیتی سپاه هستم یعنی در ماه احتمال 80 درصد بهم مأموریت میخوره حالا20 روزه به بالا هرکسی هم با این شرایط نمیتونه سازگار باشه! خط قرمز ولایت فقیه هست! اقا بگه جهاد کن میرم هرچی اقا بگه! من یک خانم میخوام که همسنگر من باشه تا اخر ان شاءالله! تا شهادت اگر خدا لیاقتش رو نصیب ما کرد راضیه:خودش میگفت و من میشنیدم! یهو سرش رو گرفت بالا گفت:شما حرفی ندارین؟ +چرا منتظرم شما تموم کنید _بفرمایید! +با تمام حرف های شما موافقم! فقط اون ماموریت های. در ماه چند بار هست؟ _یک یا دو بار! +اها خودمم صحبت هام رو کردم! مشکلی نداشت تو تمام حرف های که به زبون می اورد اسم شهادت باید توش بوده باشه برام عجیب بود بحث خونه اومد گفتم:یک خونه کوچک ساده خوبه بنده طرف دار تجملات نیستم! درمورد حقوقشون حرف زد گفتم:من ادم نیستم که وابسته پول باشم حتی اگر کفاف زندگی نده میدونم که خدا کمک میکنه! بعد کلی صحبت بلند شدیم! رفتیم تو هال! از این سوال به شدت متنفرم (چی شد راضی هستین؟) که بله عمه زهرا گفت:ان شاء الله که راضیه جون جوابشون مثبت باشه! عمه جوری که تا جواب مثبت رو نمی شنید اروم نمیگرفت لبخند اروم و ریزی زدم به علامت اره!
قسمت۷۸ 💞🌿 کمیل:ممنون ما دیگه بریم ببخشید مزاحم شدیم _خواهش میکنم زینب رو بوس کردم و رفتن سر جاشون اونطرف!! کمیل: دست زینب رو اوردم گفتم:دیگه نمیارمت پیش گلام! +چرا؟ _این یک راز بود در مورد گلام تو گفتی پس راز داری خوبی نیستی! بعد بهم گفتی شکلات رو میدم سلام میکنم و برمیگردم!! +خب راضیه بود ،چطور بهش شکلات بدم و برگردم زشت نیست؟ _باشه حالا از حرفش خندم گرفت!! خب من قرانم رو می خونم شما برو سنگ مزار اخرین شهید گمنام رو بشور!! به حالت قهر گفت:چشم فهمیدم قهر کرد باید از دلش در می اوردم! رفت شست اومد بالا سرم سرش اون طرف کرده بود گفت:بریم!؟ +خسته شدی؟ _بچه نیستم که خسته بشم! +پس اینم می دونی که فقط بچه ها قهر میکنن نه؟ _نه!! از کاراش خندم میگرفت! +،خب باشع ببخشید قهر نکن اشتباه از من بود من عذر میخوام زینب جان بخشیدی!؟ ببخش دیگه! _باشه بخشیدم! کمیل! +جانم؟ _قول میدی همیشه پیشم بمونی!؟ +مگه کجا میخوام برم؟ _اخه مثل اینا گل رفتار میکنی میترسم بعد توهم گل بشی؟ +پس الان من گل نیستم!؟ _نه خب منظورم اینکه انسانی! +پس اینا چین؟ _ایناااا!!! فرشته هستن! +اهاا، _قول بده +باشه قول، _حالا برم با راضیه خداحافظی کنم تا بریم!؟ +از دست تو باشه باهم میریم! رفتیم خداحافظی بعد سوار ماشین شدیم راضیه: یوسف هم اومد دنبالم باهم رفتیم خونه!! کمیل: +زینب چیز خوردنی نمیخوای برات بگیرم!!؟ _نه ! خوابم میاد!! +خب پس بخواب وقتی رسیدیم بیدارت میکنم! _باشه وقتی رسیدیم زینب خواب بود بیدارش نکردم بلندش کردم گذاشتمش رو تختش!! راضیه: نمی دونم چرا این استرس امروز افتاده بجونم از اول صبح رفتم دانشگاه مامانم هی زنگ میزنه بیا خونه امشب مراسم خواستگاریته تو دانشگاهی ، مجبور شدم بعد کلاس ها نرم پایگاه زودی رفتم خونه! این خستگی از تنم نمیره امروز تو اتاق نشسته بودم مامان اومد تو گفت: واسه امشب چی میپوشی!؟ +مادر گلم یک مراسم ساده هست چرا پیچیده اش میکنی اون پیراهن رو میپوشم ! _باشه، خوبه من برم نهار درست کنم! +باشع منم بخوابم بیدارم نکن مامان _ساعت سه بیدارت میکنم! +چشم ممنون! گرفتم خوابیدم، انقدر خوابیدم تا خستگی این چند روز از تنم پرید! صورتم رو شستم! رفتم سمت اینه لباسام رو اماده کردم برای مراسم امشب! خدایا چرا من احساس عجیبی غیر طبیعی دارم! بعضی ها استرس میگیرن!! ولی من حس عجیبی دارم! ترسیده بودم نفس عمیقی کشیدم بعد ساعاتی: برای اخرین روسریم رو جلو ایینه درست کردم، چادرم رو سرم کردم و رفتم آشپزخونه از تو پنجره به کوچه خیره شدم که ماشین خونه عمه ایستاد رسیدن! همه پیاده شدن !محمد حسین یک پیراهن طوسی که تااخرین دکمه اش بسته بود با یک شلوار کرمی سرش پایین بود و یک سبد گل دستش بود! زنگ در به صدا در اومد تپش قلب شدید گرفتم! این احساس منو داشت دیونه میکرد یوسف و بابا و مامان رفتن حیاط درو باز کردن و شروع کردن به سلام و احوال پرسی رقیه ، عمه ، شوهر عمه و محمد حسین فقط امده بودن! پرده پنجره رو کشیدم نشستم رو صندلی! دو باره نفس عمیق کشیدم صداشون داشت واضح تر میشد وارد خونه شدم منم اروم رفتم سلام کردم شوهر عمه، عمه ، رقیه. و در آخر محمد حسین سرش پایین بود اروم سلام کرد سبد گل را داد +سلام، ممنون _خواهش میکنم! برگشتم دوباره اشپزخونه استرسم بیشتر شد! بقیه رفتن رو مبلا نشستن منم داشتم استکان های چای رو داخل سینی میچیدم! ادامه دارد.....
قسمت های78و79 خدمت شما😊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- •°همسر شهید حاج محمد ابراهیم همت می گوید: «ابراهیم بعد از چند ماه عملیات به خانه آمد. سر تا پا خاکی بود و چشم هایش سرخ شده بود. به محض اینکه آمد، وضو گرفت و رفت که نماز بخواند. به او گفتم: حاجی لااقل یک خستگی دَر کُن، بعد نماز بخوان. سر سجاده اش ایستاد و در حالی که آستین هایش را پایین می زد، به من گفت: من باعجله آمدم که نماز اول وقتم از دست نرود. این قدر خسته بود که احساس می کردم، هر لحظه ممکن است موقع نماز از حال برود». پیام رفتاری شهید: اقامه نماز در اول وقت، حتی در حال خستگی فراوان. 🌹🤲🏻اَللهُمَ عَجِل لِوَلیِکَ اَلفَرج🤲🏻🌹 -اذان صبح به افق اهواز 05:30🕊
بسم الله الرحمن الرحيم
□••• نرگس شڪفته است تو را داد میزند آقا بیا که فاصله فریادمیزند💔 صبحت بخیر مولا جان🌼 ____ کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112