حاج اقا دانشمند میگفتن یه جوونی امد پیش من بدنش میلرزید شروع کرد به حرف زدن : گفت خواب امام زمان رو دیدم میگفت خواب بودم صدای ایفون تصویری خونه امد رفتم جلوی در دیدم تصویر یه سیده جواب دادم گفتم شما گفت من سید مهدی ام راهم میدی خونت؟ گفتم اقا قربونت برم یه چند لحظه سریع شروع کردم به جمع کردن هر چیزی که مهدی پسند نبود رفتم جلوی ایفون دیدم نیست دویدم تو کوچه دیدم اقا داره میره همین که میرفت یه لحظه برگشت اشک تو چشاشو دیدم میگفت : خدایا من تک تک خونه هارو زدم ولی هیچ کس منو راهم نداد -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

"خاطره شهید" من از سپاه تبریز مأموریت ۴۵ روزه به جبهه رفته بودم. اما یک سال و نیم بود که در منطقه بودم. مقداری از لحاظ روحی و جسمی خسته شده بودم. قبل از عملیات بدر به فرمانده گردان بنی هاشم گفتم که تسویه حساب می‌خواهم. گفت: من نمی‌دانم، اگر می‌خواهی برو پیش آقا مهدی. گفتم با آقا مهدی کاری ندارم. فرمانده گردان تو هستی. خلاصه زیر بار نرفت. رفتم پیش آقا مهدی و ماجرا را گفتم. آقا مهدی با آن وقار همیشگی اش گفت: «چشم، الآن یک تسویه برای شما می‌نویسم و یکی هم برای خودم. جبهه را هم به هرکه می‌خواهی بسپاریم و می‌رویم.» سر به زیر انداختم و از گفته ام شرمنده شدم. مقداری از وضعیت جنگ و جبهه را برایم تشریح کرد. از مشکلات پشت جبهه برایم گفت. حرفهایش دلم را نرم کرد. برگشتم گردان و دیگر هیچوقت به تسویه حساب فکر نکردم. •|شهید مهدی باکری|• -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

-حدیث- هرکه درجستجوی علم باشد، بهشت در جستجوی اوست. ۰|حضرت‌پیامبرصل‌الله‌علیه‌وآله|۰ -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

در بحارالانوار،ج۵۳،ص۱۷۵ فرمودند: بر تمامیِ احوال و اخبارِ شما آگاه و آشنائیم؛ و چیزی از شما برای ما پنهان نیست!🌱 | #ولی‌عصرعج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف | -خٌذْنیِ مَعَكْ🕊️ -@khodaaa112-

#حدیث_روز🥀 🗓امروز یکشنبه: ۷ مرداد ۱۴۰۳ ۲۲ محرم ۱۴۴۶ ۲۸ جولای ۲۰۲۴ 📿ذکر روز: یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام #ذکر_روز -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

#آیه‌گرافی مَٰلِكِ يَوْمِ ٱلدِّينِ (خداوندی که) مالک روز جزاست. آیه ۴ سوره حمد -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

از دختر محجبه پرسیدن «نظرت در مورد حجاب و چادر چیه »؟ گفت: وقتی میخوایم از جای شلوغی رد بشیم مردم راه رو برامون باز میکنن ما هم مثل ملکه ها رد میشیم -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

،، روح هایی که گسترده شده اند دنیا برایشان تنگ می شود و شوق پرواز پیدا می کنند... -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

بچه ها دارم ی تحقیق انجام میدم... و هم صبحت های بزرگان رو می خونم هم زندگی نامه و کلام شهدا میخوام ازشون ایده بگیریم و یادااشت کنم و ی برنامه متفاوت برای تزکیه نفس درست کنم اینطوری که۱۰ روزه تقسیم میشن!🍃 #خادم1 -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

#خادم1 #تزکیه_نفس_متفاوت💡 توضیح برنامه ایده جدید... شبیه بازی چند مرحله ایی میشه از صفر شروع میشه... توی هر مرحله با توجه به همون موضوع روی خودمون کار می کنیم 💡 -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

https://harfeto.timefriend.net/17221811538755 حرفی سخنی 🌱

-شهيد كلهر، ابوالفضل: به گفته قران نماز- اين شيوه الهي- را به پا داريد كه بدانيد نماز كارخانه انسان سازي است. اين نماز و قرآن است كه عشق به خدا و شهادت را نزديكتر مي كند.✨ -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

شد شد ، نشد میرم کربلا پیش عموم ابالفضل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #حضرت_اباالفضل #کربلا #محرم

همه تقدیرات خدا برای موم‍‌ٔن خیر است...

؛ یهو وقت ِاذان شد . . [ شهید صدرزاده ] -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

درمان حال بد! #پناهیان🌱 -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

یك شب، خوابی دیدم و به من گفتند: هیچ کدام از سینه‌زنی ها و گریه هایی که کردی بالا نرفته است! چون برای فرج آقا دعا نکردی. شرط قبولی اعمال ما دعا برای فرج است . -مرحوم‌حاج‌علی‌اکبر‌مباشر🍃 -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

واقعا این چادر چی داره ! که وطنی و غیر وطنی باهاش میسوزن :)

ی شاعر مسیحی، برای امام حسین ی شعری نوشته که:, اگر حسین و اصحابش را داشتیم عاشق غبار لباسشان می‌شدیم..!

«وقتی چادر سرته وقتی حجابت کامله یعنی تعهد داری به امام زمانت یعنی تعهد داری به حضرت زهرا وقتی هم تعهد داری باید سفت و محکم باشی » -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

"خاطره شهید" اولین باری که با هم بیرون رفتیم، گلزار شهدا بود، پنج نفر بودیم، همانطور که به قبور مطهر شهدا سر می‌زدیم، به مزار شهید نیری رسیدیم. یکی از ما گفت: کی روضه می‌خونه؟ همه ما بهانه آوردیم که روضه نخونیم. امّا آرمان داوطلب شد. از او پرسیدم چه روضه‌ای می‌خونی؟ گفت: روضه خانم حضرت رقیه(سلا‌م‌الله‌علیها). خیلی حضرت رقیه(س) را دوست داشت. |شهید آرمان علی وردی| -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

مرحوم کوثری فرمود: محرم از خانه خارج شدم به قصد رفتن به مراسمات و روضه خوانی، در راه کودکانی اصرار کردند در موکب کوچکشان برایشان درحد چند بیت روضه بخوانم. اول صرف نظر کردم و پس از اصرارشان رفتم و چند بیت روی منبرِ آجری شان خواندم. تمام که شد برای پذیرایی چای برایم آوردند که در خانه یا جای دیگری چنین چایی هرگز نمیخوردم، برای اینکه کودکان دلخور نشوند، یواشکی چای را گوشه‌ای ریختم و تشکر کردم و رفتم به مراسمات سنگینی که داشتم برسم. شب که آمدم خانه از خستگی به خواب رفتم. در خواب مادرسادات را دیدم. فرمود: فلانی، تنها روضه ای که از تو قبول شد همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی، و اینکه آن چای را که ریختی در کناری، من آن چای را با دستِ خودم برایت ریخته بودم... در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم روضه هایی که ما تحویلشان نمیگیریم، اهل بیت حواسشان هست! -خٌذْنیِ مَعَكْ🌱 -@khodaaa112-

بسم الله الرحمن الرحیم