ای کاش نبودم.بدترین شبِ کاری...
▪️یکم بهمن ۹۸ ساعت ۲۳:۰۵:
افسر شب بودم.ای کاش نبودم.
ای کاش نگهبان خونهی ابوعلی بودم تا شاید در کارنامهی اعمالم ثواب نگهبانی از خونهی شهید رو واسم مینوشتن.اما حیف که نشد!
منو و علیرضا تو محوطه ناحیه ایستاده بودیم و گرم گپ و گفت که یهو صدای شلیک!! ۴ گلوله رو شنیدیم!!!
طبق معمول این صداها برای ما عادی بود اما یه خورده دلم شور میزد!
▪️ساعت ۲۳:۲۵ :
رضا زنگ زد اما گریه اجازهی حرف زدن بش نمیداد.😰
یا حسین!چه خبره!
اولین باره رضا با حالت گریه بم زنگ میزنه!
گفتم خیره ابومحمد!چی شده؟
گف حجی ابوعلی رو زدن!😭
چی؟ابوعلی؟!کجا؟کی؟چهجوری؟گف پیش خونشون تیرش کردن!الانم داریم میبریمش بیمارستان!
مثل شخصی که کمک میخواد و مات و مبهوت به این در و اون در میزنه نمیدونستم باید چیکار کنم!
به هر کدوم از بچهها زنگ میزنم جواب نمیده.
عه!
شاید کل این داستان ۱۵ دقیقه طول نکشید.
دوباره زنگ زدم به رضا که احوال ابوعلی رو بپرسم که دیدم...
ای داد بی داد نمیشد بفهمم رضا چی میگه اصلا!
این دفه صدای گریه و ضجهی رضا بیشتر بود.
ای کاش زنگ نمیزدم!
فهمیدم که ابوعلی دیگه تموم کرده و روح پاکش رفته اون بالا بالاها!
رضا هم بین گریههاش میگف حجی ابوعلی راح...
ابوعلی راح!
انا لله و انا الیه راجعون.
اینجا بود که دیگه نشستم روی زمین مانند کسی که با خودش زمزمه میکرد "لقد انکسر ظهری"!
🕊رفیق شهید
#خادم_الشهید
#ابوعلی_مجدمی
#سالگرد_شهادت
#خاطره #همکار_شهید
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
.)
«رفیق حواست به جوونیت باشه
نکنه پات بلغزه، قراره با این پاها
تو گردان صاحب الزمان(عج) باشی»
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی🕊
#خــادم_الــشـهـیـد
#در_راه_فتح_قله_ایم
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |