#دلنوشته‌خادم _‌بشینی بین الحرمین باید خلوت باشه اخه خیره بشی به گنبد امام حسین +اشکات چشاتو تار کنن خوب نبینی چند بار پلک بزنی. این اشکا که بند نمیان اومدی دلبرتو ملاقات کنی _اخخخخ خدا یعنی میشه +اخ زیارت عاشورا رو با اشک میخونی یه نگاه به حرم میکنی میگی الهم العن ابا سفیان و معاویه یهو کلمه ها تار میشن برگه های کتاب خیس میشن🥺 یه چشت به حرمه یه چشت به اشکایی که سر میخورن رو گوشه ی چادرت🥺 _🥺 + میگی اقا مگه دعوت نشدم ببینمت یه کاری کن این اشکا بند بیان🥺 یهو اذان میگن😓 وضو میگیری تو بین الحرمین عجب نمازی میشه🥺 با اشک رو به روی ارباب🥺