#رســول
بادیدنش ضربان قلبم رفت رو هزار
وقتی دیدمش که دیگه همه چی تموم شده بود
وقتی که دیگه همه چی نابود شده بود
آخه چرااا
چرا زودتر ندیدمش!
چرا الان که دیگه رسما نامزد رها بودم دوباره دیدمش!
اما دیره...دیگه دیره
اینبار باید کاملا فراموشش کنم
برای همیشه!
باید هرجور شده رها رو تحمل کنم
تازه قرار گذاشتن بعد چند هفته عروسی کنیم و زود بریم سر خونه زندگیمون
حلقه ام رو از دستم در آوردم و گذاشتم تو جیبم و وارد سایت شدم
همه ی اکیپ یه جا جمع شده بودن و چشم دوخته بودن به مانیتور
رفتم پیششون
+سلام
داوود:به به سلام اقا داماد
دلآرام:سلام!
سعید:سلام شا دوماد..خانواده خوبن؟
امیر:سلام اقارسول...داماد شدی پس؟گفتم عاشقی گفتی نه!...مبارکهه آقااا
چی شد داشتی میخوندی
بیا این کانال کلش رو بخون بخون👇👇
•••·········~🍃♥️🍃~·········•••
https://eitaa.com/joinchat/2671968348Cbae54ebfa6
•••·········~🍃♥️🍃~··········•••
📍«بخشی از وصیت نامه
شهید رسولی خلیلی»
خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و اه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.
#شهید #رسول
#خلیلی
🌱 «@khodaaa112»