~🕊 #عاشقانه_شهدا🙃🍃 به سوریه که اعزام‌ شده‌ بود بعضۍ‌شب‌ها‌ با‌ هم‌ در‌ فضای مجازۍ‌ چت می‌کردیم بیشتر‌ حرفهایمان احوالپرسۍ‌ بود او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم و‌اندڪ‌ آبۍ‌ می‌ریختیم‌ بر‌ آتش دلتنگۍ‌مان... روزهای آخر ماموریتش بود گوشۍ‌ تلفن‌ همراهم‌ را‌ که روشن‌ کردم دیدم‌ عباس‌ برایم‌ کلۍ پیام فرستاده‌ است...! وقتۍ‌ دیده‌ بود‌ که‌ من‌ آنلاین نیستم نوشته بود: آمدم‌ نبودۍ؛‌ وعده‌ۍ‌ ما‌ بهشت..💔 ✍🏻به روایت‌ همسر #شهید_عباس_دانشگر♥️🕊 @khodaaa112

#درسےازشهدا ازش پرسیدند : "چطوری می‌تونیم اقتصاد مقاومتی رو به بقیه بفهمونیم؟!" عباس هم در جوابش گفت: "اقتصاد مقاومتی یعنے اینکه همین خمیردندونی که دستته، نمونه ایرانیش رو بخری!☝️🏻🇮🇷" #شهید_عباس_دانشگر 🕊 کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112

#خاطره_شهید اولین نامحرمی که دید....🙃💞 #شهید_عباس_دانشگر کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊 @khodaaa112

#خاطره_شهید عباس من برای مردن حیف بود. او باید شهید می‌شد. این اواخر فوق‌العاده شده بود، نماز خواندنش را خیلی دوست داشتم، خیلی زیبا نماز می‌خواند. با نگاه کردن به او هنگام نماز آرامش می‌گرفتم. یقین داشتیم عباس شهید می‌شود. وقتی پسرم رفت از خدا خواستم اگر عاقبت به خیری بچه‌ام در شهادت است، شهید و اگر در ماندن و خدمت کردن است بماند. عباسم از من خواسته بود برای شهادتش دعا کنم. هنگام دفن کردن پیکرش، به او گفتم: «شیرم حلالت مادر! ازت راضیم. سربلندم کردی» ✍راوی : مادرشهید #شهید_عباس_دانشگر اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱 #اللهم_صلی_علی_محمد_آل_محمد __🌱🦋🌱_____________ @khodaaa112 ____🌱🦋🌱________________

#خاطره_شهید ‌ با‌هم‌رفتیم‌قم جلو‌ضریح‌بهم‌گفت‌:احمد آدم‌باید‌زرنگ‌باشه ما‌از‌تِهران‌اومدیم‌زیارت باید‌یہ هدیہ‌ بگیریم، گفتم‌چۍمۍخواے ؟ گفت شهادت ..:)!💔✨ #شهید_عباسِ_دانشگر اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱 #اللهم_صلی_علی_محمد_آل_محمد __🌱🦋🌱_____________ @khodaaa112 ____🌱🦋🌱________________

#خاطره_شهید در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود. اگرنمی‌توانست‌کلمه‌ای‌رابیان‌کندباحرکات‌دست‌وصورتش‌به‌ طرف‌مقابل‌می‌فهماندکه‌چه‌می‌خواهدبگوید. یک‌روزبه‌تعدادی‌ازرزمنده‌های‌نبل‌والزهراءدرس‌می‌داد.وسط درس‌دادن‌ناگهان‌همه‌دراز‌کشیدند! به‌عربی‌پرسید:«چتون‌شده؟»گفتند:«شماگفتیددرازبکشید!"😁😂 به‌جای‌اینکه‌بگویدساکت‌باشید،کلمه‌ای‌به‌کاربرده‌بودکه‌معنی‌ اش‌می‌شددرازبکشید! به‌روی‌خودش‌نیاورد.گفت:«می‌خواستم‌ببینم‌بیداریدیانه!» بعدازکلاس‌که‌این‌موضوع‌رابرای‌دوستانش‌تعریف‌کرد، آن‌قدرخندیدوخندیدندکه‌اشک‌ازچشمانشان‌جاری‌شد.😂 #شهید_عباس_دانشگر 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]

#خاطره_شهید در مدتی که در حلب بود،زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود. اگرنمی‌توانست‌کلمه‌ای‌رابیان‌کندباحرکات‌دست‌وصورتش‌به‌ طرف‌مقابل‌می‌فهماندکه‌چه‌می‌خواهدبگوید. یک‌روزبه‌تعدادی‌ازرزمنده‌های‌نبل‌والزهراءدرس‌می‌داد.وسط درس‌دادن‌ناگهان‌همه‌دراز‌کشیدند! به‌عربی‌پرسید:«چتون‌شده؟»گفتند:«شماگفتیددرازبکشید!"😁😂 به‌جای‌اینکه‌بگویدساکت‌باشید،کلمه‌ای‌به‌کاربرده‌بودکه‌معنی‌ اش‌می‌شددرازبکشید! به‌روی‌خودش‌نیاورد.گفت:«می‌خواستم‌ببینم‌بیداریدیانه!» بعدازکلاس‌که‌این‌موضوع‌رابرای‌دوستانش‌تعریف‌کرد، آن‌قدرخندیدوخندیدندکه‌اشک‌ازچشمانشان‌جاری‌شد.😂 #شهید_عباس_دانشگر 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]

#معرفی_شهید جزء شہداے ⇦مدافع حرم ولادٺ ⇦۱۳۷۲/۲/۱۸ محل ولادٺ ⇦سمنان شہادٺ ⇦۱۳۹۵/۳/۲۰ محل شهادٺ ⇦حومہ جنوبی حلب/سوریه مدت عمر ⇦۲۳سال محل مزار ⇦امام زاده علے الشرف/سمنان کتاب مربوط بہ این شہید ⇦آخرین نماز دࢪ حلب/لبخندی به ࢪنگ شهادت/ تاثیر نگاه شهید🕊!'' عباس دࢪ ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ در منطقه خلصہ در حومه جنوبے حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادٺ رسید. فرمانده اش سࢪدار اباذری به او لقب " جوان مومن انقلابے" داد و با دلی پࢪ از اندوه این چنین گفت:«مجموعہ سپاه یڪی از فرماندهان شجاع و مدیر خود را از دست داد. #شهید_عباس_دانشگر 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]

#معرفی_شهید 🌼 نام و نام خانوادگی: عباس دانشگر نام پدر : مومن محل تولد : سمنان تاریخ ولادت: ۱۳۷۲/۲/۱۸ تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۳/۲۰ محل شهادت: حومه جنوبی حلب - سوریه مدت عمر: ۲۳سال محل مزار : امامزاده علی اشرف سمنان قطعه و ردیف و شماره : ------- کتاب مربوط به این شهید: آخرین نماز در حلب _ لبخندی به رنگ شهادت #شهید_عباس_دانشگر 『خٌذْنیِ مَعَكْ』 [✾@khodaaa112✾]