#یادی_از_شهدا
🌷 خواستگاری اومد گفت:
من چهار تا زن دارم
اول با سپاه ازدواج کردم
بعد با جبهه
بعد با شهادت
آخرش با تو ...🌷
همسر #شهید_مهدی_زین_الدین
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند ، شهدا هم او را نزد اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد میکنند ...
#شهید_مهدی_زین_الدین🌹
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌿
@khodaaa112🕊
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠
سجده
بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دم صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده!
#شهید_مهدی_زین_الدین
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠
خاطره ای از احمد حاجی زاده
شهید زین الدین در ساختن افراد و شکوفا کردن استعدادهای نهفته در وجودشان توان عجیبی داشت. درست مثل یک معلم اخلاق و عرفان عمل می کرد.
در یکی از سخنرانیهایش در مقر انرژی اتمی اهواز می گفت: «بچه ها! من نیمه شبها می آیم از نزدیک نگاه می کنم، می بینم نماز شب خوانها بسیار اندکند!»
آنگاه تاسف می خورد که چرا سرباز امام زمان (ع) نسبت به نماز شب باید این قدر بی تفاوت باشد.
بینش عمیقی نسبت به تک تک نیروها داشت. با یکی دو برخورد می فهمید فلان نیرو به درد چه واحدی می خورد. گاه نیروی خاصی را می گزید، همه جا با خود همراهش می کرد، آن وقت بعد از چهارده، پانزده روز می دیدی حکمی برایش زده است به عنوان مسوول فلان واحد. یعنی در این مدت رویش کار می کرد، او را مورد ارزیابی قرار می داد و کاملا به نقاط قوت و ضعفش آگاه می شد.
پس از شهادت آقا مهدی، تا آخر جنگ، تعبیر دوستان در لشگر این بود که ما هر چه خوردیم از جنگ خوردیم. یعنی هر چه نیروی با کیفیت و کارآمد در طول جنگ داشتیم، حاصل زحمتهای شهید زین الدین بود.
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهیدانه
«خٌذْنیِ مَعَكْ»🕊
«@khodaaa112»